eitaa logo
ملکـــــــღــــه
14.7هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس عزیزم ممنون از کانال بینظیرت من میخاستم به همه عروس خانوما ودخترا بگم جای دوری نمیره اگه خونه مادر جانتون یا خونه مادرشوهر رفتین یکم تمیز کاری کنید .چون اونا هم خدایی نمتونن یا مثل مادرمن پیرهستن .فرقی نداره چه خونه خونه مامان خودت یا مادرشوهر یکم کمک حالشون باشیم بالاخره خودمون میریم اونجا لذتشو میبریم .ندیده دوستتون دارم دوستان مجازی من 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 سرفه... 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 سرفه... 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 شخص ساده لوحي مكرر شنيده بود كه خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودي روزي رسان است. به همين خاطر به اين فكر افتاد كه به گوشه مسجدي برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزي خود را بگيرد. به اين قصد يك روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد همين كه ظهر شد از خداوند طلب ناهار كرد. هرچه به انتظار نشست برايش ناهاري نرسيد تا اينكه شام شد و او باز از خدا طلب خوراكي براي شام كرد و چشم به راه ماند. چند ساعتي از شب گذشته درويشي وارد مسجد شد و در پاي ستوني نشست و شمعي روشن كرد و... از «دوپله» خود قدري خورش و چلو و نان بيرون آورد و شروع كرد به خوردن. مردك كه از صبح با شكم گرسنه از خدا طلب روزي كرده بود و در تاريكي و به حسرت به خوراك درويش چشم دوخته بود ديد درويش نيمي از غذا را خورد و عنقريب باقيش را هم مي خورد بي اختيار سرفه اي كرد. درويش كه صداي سرفه را شنيد گفت: «هركه هستي بفرما پيش» مرد بينوا كه از گرسنگي داشت مي لرزيد پيش آمد و بر سر سفره درويش نشست و مشغول خوردن شد وقتي سير شد درويش شرح حالش را پرسيد و آن مرد هم حكايت خودش را تعريف كرد. درويش به آن مرد گفت: «فكر كن اگر تو سرفه نكرده بودي من از كجا مي دانستم كه تو اينجايي تا به تو تعارف كنم و تو هم به روزي خودت برسي؟ شكي نيست كه خدا روزي رسان است اما يك سرفه ای هم بايد کرد! 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 با من ازدواج میکنید...قسمت پنجم _پیشنهاد_مدیر 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 با من ازدواج میکنید...قسمت پنجم _پیشنهاد_مدیر 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 برای خواندن سایر قسمت های این داستان بر روی هشتگ زیر کلیک کنید و فلش بالا را بزنید: این زمان، به سرعت گذشت.با همه فراز و نشیب هاش ... دعواها و غر زدن های من ... آرامش و محبت حسین ... زودتر از چیزی که فکر می کردم؛ این یک سال هم گذشت و حسین فارغ التحصیل شد. اصلا خوشحال نبودم ... با هم رفتیم بیرون ... دلم طاقت نداشت ... گفتم: حسین، زمان ازدواج ما داره تموم میشه اما من دلم می خواد تو اینجا بمونی و با هم زندگی مون رو ادامه بدیم. چند لحظه بهم نگاه کرد و یه بسته رو گذاشت جلوم گفت: دقیقا منم همین رو می خوام. بیا با هم بریم آفریقا.. پریدم توی حرفش در حالی که اشکم بند نمی اومد بهش گفتم: حسین، تو یه نابغه ای اینجا دارن برات خودکشی می کنن پدر منم اینجا قدرت زیادی داره. می تونه برات یه کار عالی پیدا کنه. می تونه کاری کنه که خوشبخت ترین مرد اینجا بشی. چشم هاش پر از اشک بود این همه راه رو نیومده بود که بمونه خیلی اصرار کرد به اسم خودش و من بلیط گرفته بود . روز پرواز خیلی توی فرودگاه منتظرم بود چشمش اطراف می دوید منم از دور فقط نگاهش می کردم ... . من توی یه قصر بزرگ شده بودم با ثروتی زندگی کرده بودم که هرگز نگران هیچ چیز نبودم , صبحانه ام رو توی تختم می خوردم , خدمتکار شخصی داشتم و ... . نمی تونستم این همه راه برم توی یه کشور دیگه که کشور من نبود. نه زبان شون رو بلد بودم و نه جایگاه و موقعیت و ثروتی داشتم. نه مردمش رو می شناختم , توی خونه ای که یک هزارم خونه من هم نبود. فکر چنین زندگی ای هم برام وحشتناک بود. هواپیما پرید, و من قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ... . برگشتم خونه , اوایل تمام روز رو توی تخت می خوابیدم. حس بیرون رفتن نداشتم , همه نگرانم بودن با همه قطع ارتباط کردم. حتی دلم نمی خواست مانلی رو ببینم. مهمانی ها و لباس های مارکدار به نظرم زشت شده بودن , دلم برای حسین تنگ شده بود. یادگاری هاش رو بغل می کردم و گریه می کردم.خودم رو لعنت می کردم که چرا اون روز باهاش نرفتم. چند ماه طول کشید کم کم آروم تر شدم به خودم می گفتم فراموش می کنی اما فایده ای نداشت. مانلی به پدرم گفته بود که من ضربه روحی خوردم و اونم توی مهمانی ها، من رو به پسرهای مختلفی معرفی می کرد. همه شون شبیه مدل ها، زشت بودن. دلم برای حسین سبزه و لاغر خودم تنگ شده بود هر چند دیگه حسین من نبود. بالاخره یک روز تصمیم رو گرفتم ... حسین از اول هم مال من بود ... اگر بی خیال اونجا می موندم ممکن بود توی آفریقا با دختر دیگه ای ازدواج کنه. از سفارت آفریقا خواستم برام دنبال آدرس حسین توی اونجا بگرده. خودم هم شروع به مطالعه درباره اعتقادات و فرهنگش کردم. آدرس حسین رو هم پیدا کرده بودم و راهی شدم . ولی آدرس قدیمی بود , چند ماهی بود که رفته بودن و خبری هم از آدرس جدید نبود. یا بود ولی نمی خواستن به یه خارجی بدن , به هر حال این تنها چیزی بود که از انگلیسی حرف زدن های دست و پا شکسته شون می فهمیدم . برگشتم و سوار تاکسی شدم. دم در هتل که رسیدیم دست کردم توی کیفم اما کیف مدارکم نبود... پاسپورت و پولم داخل کیف مدارک بود ... و حالا همه با هم گم شده بود ... . بدتر از این نمی شد.توی یک کشور غریب، بدون بلد بودن زبان، بدون پول و جایی برای رفتن پاسپورت هم دیگه نداشتم... هتل پذیرشم نکرد نمی دونم پذیرش هتل با راننده تاکسی بهم چی گفتن سوار ماشین شدم فکر می کردم قراره منو اداره پلیس یا سفارت ببره اما به اون کوچه ها و خیابان ها اصلا چنین چیزی نمی اومد.. کوچه پس کوچه ها قدیمی بود گریه ام گرفته بود ... خدایا! این چه غلطی بود که کردم ... توی این حال و هوا بودم که جلوی یه ساختمان بزرگ، با دیوارهای بلند نگه داشت ... رفت زنگ در رو زد ... یه خانم اومد دم در ... چند دقیقه با هم صحبت کردند ... و بعد اون خانم برگشت داخل ... . 🍃🍃🍃🍂🍃 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 حسودم سلام یاس جونم حالت خوبه خداروشکر؟😍 من یه مسئله ای هست که خیلی اذیتم میکنه!😞😐🙏 من حسادت میکنم!😳 به همین سادگی!🤷‍♀ تحمل ندارم کسی خوشی داشته باشه!🤦‍♀ واقعا دست خودم نیست! مثلا وقتی میریم عروسی🤵‍♂👰‍♀ میگم وای خوش به حالش درحالی که خودم عروسیم قشنگ بود و راضی بودم!😳😐 یاسی جونم باور کن من بهترین شغل رو دارم😉☺️ واقعا علاقه ی خودمه تو خونه کار میکنم راحتم ولی این گوشی لعنتی نمیزاره کارمو انجام بدم! 📱 مدام تو اینستاگرام الکی وقتمو هدر میدم!😏😞 اونجا زندگی بقیه رو میبینم و مدام مقایسه میکنم و حسرت میخورم!🥺 در حالی که ما وضعیتمون خداروشکر خوبه ولی انگار عادت کردم به منفی گری!💔یاسی جونم❤️😍🥺پیشاپیش از وقتی که میزارید ممنونم❤️🙏 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 همسرونه سرد سلام یاس عزیز و دوست داشتنی تو این کانال صحبتهای خانمهایی رو خوندم که از بی محبتی و سردی شوهرشون گله داشتند میخواستم بگم  خدا رو شاکر باشید پس من چی بگم که علاوه بر بی محبت و بی عاطفه بودن فوق العاده عصبی و بد دهنه و دست بزن هم داره ومن همیشه باید اوضاع رو طوری کنترل کنم آقا عصبی نشه چون وقتی عصبی میشه ازش میترسم این آدم فقط به آدم ترس میده فوق العاده بدبین هم هست نسبت به همه  چیز و همه کس شک و بدبینی داره به نظر من اینطور آدما فقط به آدم ترس میدن تو رو به خدا قبل ازدواج خوب تحقیق کنید و اگر اوایل ازدواج فعمیدید تا تکلیفتون باهاش روشن نشده بچه دار نشید نه مثل من که از سر بی پناهی و خودخواهیم(چون فوق العاده تنها بودم) دو تا بچه رو هم تو این جهنم زندگی سوزوندم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🌺❤️ سلام تو را با دیگری دیدم. وقتی چند سالی از زندگی مشترک تان می گذرد، می بینید بچه ها بزرگ شدند، می خواهند دنبال آرزوهایشان بروند، پدر و مادر های ما همه از دست رفتند و آسمانی شدند تنها در دوران میانسالی و پیری همسر برایتان می ماند و بس. زندگی راکه از اول با عشق شروع می کنید، هر کاری می خواهید انجام دهید با همسرتان در میان بگذارید، نگذارید کدورت ها باعث دلخوری و شکاف میان شما شود، به جای مشورت با انواع و اقسام فامیل و دوستان و حرف زندگی خصوصی تان را به این و آن گفتن اول درد و دل تان را به همسرتان بگوئید، کاری کنید همون اول برای همسرتان بگوئید من دوست دارم تو هر گله و شکایتی از من داری بیائی به خودم بگویی نه اینکه چوقولی مرا جلوی خانواده ام ببری، شاید من در طول زندگی حرفی زدم ، کاری کردم باب میل تو نبود، دوست دارم برایم بگویی ، برای سالیان دراز عیب مرا در دلت نگه ندار، همان روز یا شب یا حتی در طی آن هفته راز دلت را با من بگو ، کینه نکن بعد بگو من طلاق می خوام به نظر من باید در لحظه زندگی کرد و با انتقاد درست و به جا از وقوع یا فاجعه یا طلاق یا یک رخداد بد جلوگیری کرد. 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام مولای مهربانم💚 جمعه است و جمعه دل ها را هوایی می کند 💚 جمعه ها ذکر لب ما دائما یا مهدی است جمعه ها خیلی غریبیم در میان کوچه چشم انتظاری کی به روی دیده ما جمعه ای پا می گذاری😔🙏 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🤲    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
4_5981018641473212860.mp3
5.48M
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ❣«برایت آرزو می‌کنم، که نگذاری سرت دلت را گول بزند. سر زمانی طوری می‌چرخد، زمانی طوری دیگر، ولی ارزش آرزو کردن دارد که، دل، مثل عقربه‌ی قطب‌نما روی کشتی، با آن نچرخد.» عقل آمد و پند عاشقان پیش گرفت در ره نشست و رهزنی کیش گرفت چون در سرشان جایگه پند ندید پای همه بوسید و ره خویش گرفت ❣اونایی که بین دل و عقل، عقل رو انتخاب میکنن، شاید کار درستی میکنن ولی، هیچ وقت حال دلشون خوب نیست! 😊🍃     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هر یک صفحه از 🌱💚💚💚 @Malakeonline
باران میگوید گلی جانم بزن رولینک تا درکنار هم باشیم👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88