#سند_آموزش_۲۰۳۰
#نقد_و_بررسی_کارشناسان
چند نکته اساسی:
۱) این سند یک شبکه از مجموعه سندهایی است که تعهد به سند آموزش ۲۰۳۰ مستلزم تعهد به آن اسناد است. چه این اسناد پیشتر تأیید شده یا نشده باشند، قبول سند ۲۰۳۰، به معنای قبول همهی آنهاست. اسنادی که در خود سند ۲۰۳۰ از آنها نام برده شده است عبارتاند از:
- بیانیهی حقوق بشر؛
- پیماننامهی مبارزه با تبعیض در آموزش؛
- پیماننامهی حقوق کودک؛
- میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی؛
- پیماننامهی رفع تبعیض علیه #زنان؛
- پیماننامهی مربوط به وضعیت پناهندگان؛
- و قطعنامهی مجمع عمومی سازمان ملل متحد در مورد حق آموزش در شرایط اضطراری؛
سند آموزش ۲۰۳۰ از بطن سند دیگری به نام برنامهی اهداف توسعه پایدار متولد شده و التزام به آن در همهی هفده بند آن، فینفسه برای ۲۰۳۰ موضوعیت دارد. جالب اینکه در مصوبهی هیئت وزیران نیز از لزوم انطباق چارچوب اقدام جهانی آموزش ۲۰۳۰ با اسناد بالادستی سخن به میان آمده و تعدادی از اسناد بالادستی ملی نام برده شده است، برنامهی توسعه پایدار نیز به عنوان یک سند حاکم بر این سند در عرض اسناد بالادستی ملی گنجانده شده است که کاملاً عمق مسأله را روشن میسازد.
حال معلوم نیست با این مصوبه، در صورت تزاحم بین اسناد ملی و برنامهی توسعه پایدار، کدام سند را باید بر دیگری ترجیح داد؟! افزون بر اینکه، بسیاری از این اسناد مغایر با شرع مقدس اسلام است و به همین دلیل تاکنون به رغم فشارهای داخلی و خارجی #مجلس آن را تصویب نکرده است.
۲) روح این سند، توسعهی #غربی است. اساساً توسعهی پایدار، چیزی جز همان توسعهی غربی با همهی لوازمش، از جمله قبول جهانبینی و ایدئولوژی سکولار نیست. از این رو وقتی کسی سند ۲۰۳۰ را میپذیرد، اجازه میدهد تا کشور را زیر چتر توسعهی #سکولار قرار دهند؛ زیرا سطر سطر این سند بیانگر حاکمیت فرهنگ و سبکزندگی غربی و سکولار است که نه تنها به دنبال ترویج، بلکه نهادینه کردن این آموزهها در متن زندگی است.
با وجود واژههایی چون «تنوع فرهنگی»، «شهروند جهانی»، «#برابری_جنسیتی» و «عدم خشونت و صلح»، سادهانگاری است اگر کسی بپندارد که منظور از تنوع فرهنگی فقط بحث زبانها و گویشها یا احترام به خردهفرهنگهاست؛ مسأله همان پلورالیسم یا تکثرگرایی است که به همه فرق و نحلهها، حتی فرقة ضاله استعمالی مانند #بهائیت حق میدهد و میگوید ارزش چنین فرقههای مجعولی، مساوی دین اسلام و شیعهی دوازده امامی است و باید به آنها اجازه داد هر کاری خواستند در ایران انجام دهند.
یا اینکه واژهی «#شهروند_جهانی» جزو واژههای مشهور در ادبیات جهانی شدن (globalization) است. چه کسی است که بار معنایی شهروند جهانی و نسبت آن را با مفهوم غربی شدن درک نکند؟!
دربارهی واژهی عدم خشونت و صلح، چه کسی است که نداند انقلاب اسلامی منادی صلح جهانی است؟ جمهوری اسلامی نه تنها خودش قربانی خشونت سازمانیافته است، بیشترین سرمایهگذاری را نیز علیه خشونت و تروریسم در منطقه انجام دادهاست.
لکن مسأله ما با این واژه و تفکر حاکم بر آن این است که بگویند هر نیرویی که با غرب نیست و از حقوق پایمال شدهی خود دفاع کند، دموکراتیکترین نیرو هم که باشد، مصداق گروههای تروریستی است و شما نباید از آنها حمایت کنید! بر این اساس ما حق نداریم از مردم مظلوم #فلسطین در برابر جنایات رژیم سفاک اسرائیل حمایت کنیم! ما حق نداریم از حزبالله #لبنان حمایت کنیم! ما اجازه نداریم حتی از #کودکان و زنان مظلوم یمن در برابر حملات ناجوانمردانه رژیم مرتجع و امریکایی سعودی حمایت کنیم!
در ورای این واژهها، انبوهی از افکار و اندیشهها قرار دارد و سازمان ملل هم این واژگان را بر اساس ترمینولوژی خود ارزیابی میکند. برای مثال، اگر صدبار هم بگویید ما از برابری جنسیتی، عدالت جنسیتی را میفهمیم، آنها میگویند فهم شما برای ما مهم نیست، برابری جنسیتی نقطة مقابل عدالت جنیستی است...(کتاب: نقد سندآموزش ۲۰۳۰ از منظر تعلیم و تربیت اسلامی)
@fatemiioon_news