🔅۳۲. آنچه موجب صلاح دين و دنيای مردم بود به آنان میفرمود و مکرر میگفت هر آنچه حاضران از من میشنوند، به غايبان برسانند.
🔅۳۳. هر که عذر میآورد، عذر او را قبول میکرد.
🔅۳۴. هرگز کسی را #حقير نمیشمرد.
🔅۳۵. هرگز کسی را دشنام نداد يا به لقبهای بد نخواند.
🔅۳۶. هرگز کسی از اطرافيان و بستگان خود را #نفرين نکرد.
🔅۳۷. هرگز #عيب مردم را جستوجو نمیکرد.
🔅۳۸. از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمیگرفت و با همه خوشخو بود.
🔅۳۹. هرگز مذمت مردم را نمیکرد و بسيار مدح آنان نمیگفت.
🔅۴۰. بر جسارت ديگران صبر میفرمود و #بدی را به #نيکی جزا میداد.
🔅۴۱. از بيماران عيادت میکرد اگر چه دور افتادهترين نقطه مدينه بود.
🔅۴۲. سراغ اصحاب خود را میگرفت و همواره جويای حال آنان میشد.
🔅۴۳. اصحاب را به بهترين نامهايشان صدا میزد.
🔅۴۴. با اصحابش در کارها بسيار مشورت میکرد و بر آن تاکيد میفرمود.
🔅۴۵. در جمع يارانش دايرهوار مینشست و اگر غريبهای بر آنان وارد میشد، نمیتوانست تشخيص دهد که پيامبر کداميک از ايشان است.
🔅۴۶. ميان يارانش #انس و الفت برقرار میکرد.
🔅۴۷. وفادارترين مردم به عهد و پيمان بود.
🔅۴۸. هرگاه چيزی به #فقير میبخشيد به دست خودش میداد و به کسی حواله نمیکرد.
🔅۴۹. اگر در حال #نماز بود و کسی پيش او میآمد، نمازش را کوتاه میکرد.
🔅۵۰. اگر در حال نماز بود و کودکی گريه میکرد نمازش را کوتاه میکرد.
🔅۵۱. عزيزترين افراد نزد او کسی بود که خيرش بيشتر به ديگران میرسيد.
🔅۵۲. احدی از محضر او نااميد نبود و میفرمود: «برسانيد به من حاجت کسی را که نمیتواند حاجتش را به من برساند.»
🔅۵۳. هرگاه کسی از او حاجتی میخواست اگر مقدور بود روا میفرمود وگرنه با سخنی خوش و با وعدهای نيکو او را راضی میکرد.
🔅۵۴. هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصيت باشد.
🔅۵۵. پيران را بسيار اکرام میکرد و با کودکان بسيار مهربان بود.
🔅۵۶. غريبان را خيلی مراعات میکرد.
🔅۵۷. با نيکی به شروران، دل آنان را به دست میآورد و مجذوب خود میکرد.
🔅۵۸. همواره متبسم بود و در عين حال #خوف زيادی از #خدا بر دل داشت.
🔅۵۹. چون شاد میشد چشمها را بر هم میگذاشت و خيلی اظهار فرح نمیکرد.
🔅۶۰. اکثر خنديدن آن حضرت تبسم بود و صدايش به خنده بلند نمیشد.
🔅۶۱. مزاح میکرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمیزد.
🔅۶۲. نام بد را تغيير میداد و به جای آن نام نيک میگذاشت.
🔅۶۳. بردباریاش همواره بر خشم او سبقت میگرفت
ادامه دارد...👇👇👇
eitaa.com/fatemiioon_news
💠داستان "#نفرین"
🌸✨آقا #امیرالمومنین (علیه السلام):
✍🏻روزی رسول خدا سراغ مردی از اصحاب را گرفت و پرسید: فلانی در چه حال است؟
✍🏻گفتند: مدتی است رنجور و بیچاره شده، و چونان مرغ بال و پر شکسته زار و پریش گشته و زندگانی به سختی میگذراند.
✍🏻حضرت به حال او ترحم کرد و برخاست و به قصد عیادت او روانه منزل وی شد.
✍🏻مرد بیمار و گرفتار واقعاً رنجور و مبتلا گشته بود و پیامبر خدا به فراست دریافت که بیماری و ابتلای او مستند به یک امر عادی نیست این بود که از وی پرسید: آیا در حق خود نفرین کرده ای؟
✍🏻بیمار فکری کرد و گفت: بله، همین طور است، من در مقام دعا گفته بودم: پروردگارا اگر بناست، در جهان آخرت، مرا به خاطر ارتکاب گناهانم کیفر دهی، از تو میخواهم که در کیفر من تعجیل فرمایی و آن را در همین جهان قرار دهی....
✍🏻رسول خدا فرمود: ای مرد! چرا در حق خود چنین دعایی کردی؟!
مگر چه میشد، از پروردگار هم سعادت دنیا و هم سعادت و نیک بختی سرای دیگر را خواستار میشدی و در نیایش خود این آیه را میخواندی:
✨ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار
✨پروردگارا! ما را از نعمتهای دنیا و آخرت، بهره مند گردان و از شکنجه دوزخ نگاهدار. (سوره بقره 201:2)
✍🏻مرد مبتلا دعا را خواند و صحیح و سالم گشت و با سلامتی بازیافته همراه ما از منزل خارج شد.
📚احتجاج، ص 223؛ بحار، ج 17، ص 293
eitaa.com/fatemiioon_news
#مبانی_طب_اسلامی
#علامت_ملعون
🌴پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم):
🍃ملعونٌ مَلعونٌ مَن عَبَدَ الدِّينارَ و الدِّرهَمَ ؛
📚ميزان الحكمه، ج7، ص19
🍀ملعون است ملعون است، كسى كه بندگى دينار و درهم كند.
🔥معنای #لعن و #نفرین:
لعن در اصل به معنای طرد و دور ساختنی است که آمیخته با خشم و غضب باشد، بنابراین لعن از ناحیه خداوند یعنی دور ساختن کسی را از رحمت خویش و از تمام مواهب و برکاتی که از ناحیه او به بندگان می رسد.
لعن، اعلان برائت و تبیین خط مشی اعتقادی و سیاسی است.
لعن بر کسانی است که دست خود و دیگران را از دست خداوند و دامان رهبران معصوم جدا کردند.
لعن ابراز تنفر از کسانی است که سد راه سعادت شده و دیگران را از کمال لایق انسانی محروم کردند.
در فرهنگ قرآن و زیارات، عوامل اصلی و فرعی این محرومیت مورد لعن قرار گرفته اند.
eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اگر #ایران بود، #پلیس اول باید اخطار میداد، بعد تیر هوایی و بعد پسرش رو میاوردن توی مراسم تشییع تا #قاتل تبربدست رو #نفرین کنه.
http://eitaa.com/fatemiioon_news
🌷🌷🌷
🔴بخونین خیلی قشنگه (از دستش ندین👌)
روزی پیغمبر خدا حضرت محمد(صل الله علیه و آله) از قبرستانی عبور میکردند. یک وقت دیدند از داخل یکی از قبرها صدای نعرهای میاد. آمدند بالای سر قبر و پایشان را محکم روی زمین زدند و فرمودند: ای بندهی خدا پاشو وایسا.
قبر شکافته شد و جوانی از توی قبر آمد بیرون. از تمام بدن جوان آتش فوران میکرد.
رسول خدا فرمودند: ای جوان، تو از امت کدام پیامبری که اینقدر عذاب میکشی؟
عرض کرد: یا رسوالله از امت شما!
پیامبر خیلی دلشان به حال جوان سوخت. فرمودند: تارک الصلات بودی؟
جوان گفت: نه یارسولله من پنج وعده نمازم را به شما اقتدا میکردم.
پیامبر: روزه نگرفتی؟
جوان: یارسولله نه فقط رمضان بلکه رجب و شعبان رو هم روزه میگرفتم.
پیامبر فرمودند: ای جوان حج نرفتی؟
گفت: مستطیع نشدم.
پیامبر فرمود: جهاد نکردی؟
جوان گفت: چرا جانباز یکی از جنگها هستم.
پیامبر اکرم سرشان را بالا گرفتند و فرمودند: خدایا من نمیتوانم عذاب کشیدن امتم را ببینم به من بگو این جوان چرا اینقدر عذاب میکشد؟
خطاب رسید یا رسول الله حقت سلام میرساند و میفرماید این جوان آق مادر شده تا مادرش رضایت ندهد عذاب همین است.
پیامبر به سلمان، ابوذر و مقداد میفرماید بروید مادر این جوان را پیدا کنید. رفتند مادرش را پیدا کردند. یک پیرزن ضعیف و رنجور و مریض احوالی بود.
رسول خدا باز امر کرد قبر شکافته شد جوان از قبر آمد بیرون. پیامبر فرمودند: مادر ببین پسرت چطور عذاب میکشد. بیا از سر تقصیر پسرت بگذر و حلالش کن.
مادر جوان سرش را بالا گرفت و گفت: ای خدا، اگر حق مادری بر گردن این پسر دارم لحظه به لحظه عذاب پسرم را زیاد کن و کم نکن!!!
تمام بدن جوان آتش گرفت.
رسول خدا فرمودند: آخر زن این بچه مگه در حق تو چه بدی کرده که تو لحظه به لحظه نفرینش میکنی؟
عرض کرد: یا رسول الله من با زنش یک روز در خانه مشاجره کردم، دعوایمان شد، این پسر از راه رسید. بی اینکه چیزی از من بپرسد در مورد چند و چون دعوایمان بپرسد، من را هل داد داخل تنور! با آتش تنور سینهام سوخت، موهایم سوخت، قسمتی از بدنم سوخت، زنها مرا از آتش بیرون کشیدند و لباسهایم رو عوض کردند. همان سینه سوختهام را در دست گرفتم و در حق پسرم #نفرین کردم، سه روز بعد مرد.
رسول خدا فرمودند: ای زن میدانی که من #پیامبر رحمتم به خاطر من بیا و از تقصیر جوانت بگذر.
پیرزن سرش را بالا گرفت و گفت: ای خدا به حق این پیغمبر رحمتت قسم میدهم که لحظه به لحظه عذاب پسرم را زیاد کنی که کم نکنی!!!
رسول خدا به سلمان فرمودند: سلمان برو به فاطمهام بگو بیاید. نه تنها، که علی و حسن و حسین را هم بیاورد.
سلمان رفت در خانه به فاطمه (سلام الله علیها) و پیغام پیامبر را به ایشان رسانید.
مادر ما زهرا(سلام الله علیها) آمد، علی(علیهالسلام)، حسن(علیهالسلام) و حسین(علیهالسلام) هم با خود آوردند.
اول حضرت زهرا(سلام الله علیها) رفتند جلو و فرمودند: ای زن میدانی من فاطمه حبیبهی خدا هستم.
گفت: آری.
فرمود: ای زن به خاطر من فاطمه بیا از سر تقصیر جوانت بگذر.
زن سرشو گرفت بالا صدا زد: خدایا به حق حبیبهات فاطمه قسم میدهم لحظه به لحظه عذاب پسر مرا زیاد کن و کم نکن!
دوباره آتش از بدن جوان زد بیرون.
این بار امیرالمومنین علی(علیهالسلام) رفتند جلو و فرمودند: ای زن به خاطر من بیا از سر تقصیر پسرت بگذر.
زن گفت: خدایا به حق علی(علیهالسلام) قسم میدهم لحظه به لحظه عذاب پسرم را زیاد کن!
نوبت رسید به آقامون امام حسن(علیهالسلام). آمدند جلو و فرمودند: ای زن بخاطر من بیا از سر تقصیر پسرت بگذر.
زن گفت:خدایا به این غریب مظلوم تو را قسم میدم لحظه به لحظه عذاب پسرمو زیاد کن و کم نکن.
نوبت رسید به آقای ما حسین(علیهالسلام)
آمدند مقابل این زن ایستادند، ایشان خردسال بود. دامن زن را گرفته بودند، سر مبارکشان را گرفتند بالا و فرمودند: ای زن به خاطر من بیا از سر تقصیر جوانت بگذر.
زن سرش را رو به آسمان کرد که چیزی بگوید، ناگهان دیدند رنگ از رخسار زن پرید. به دست و پای حسین(علیهالسلام) افتاد و عرض کرد: خدایا پسرمو به حسین(علیهالسلام) بخشیده ام.
پیغمبر خدا(صلی الله عليه و آله) فرمودند: ای زن چه شد؟ من، فاطمه، علی و حسن از تو خواستیم، قبول نکردی، چه شد که از حسین قبول کردی؟
عرض کرد: یا رسوالله، سرم را گرفتم بالا که در حق جوانم نفرین کنم، دیدم فرشتگان در آسمان میگویند ای زن مبادا دل حسین(علیهالسلام) را بشکنی...
http://eitaa.com/fatemiioon_news
بخاطر تحریک دیوانه وار جوانان مردم روزی هزار بار آرزوی مرگ کنید، که #نفرین یک ملت با شماست
#فتنه
http://eitaa.com/fatemiioon_news