میخواستم براش بنویسم ، کلِ سلول های بدنم از دلتنگی دارن گریه میکنن و بدنم درد میکنه ، بیا با بغلت آرومم کن .. نشد ، نتونستم . .(:
هیچ وقت با رفتارت منو تو موقعیتی قرار نده که مجبور شم بهت ثابت کنم همونقدری که میتونم دوست داشته باشم میتونم نسبت بهت سرد باشم وطوری رفتار کنم که شک کنی اصلا دوست دارم:))
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
شاید یه شب اومدم برات گفتم رفتن یعنی چی. اون رفتنی که هِی اینپا اون پا میکنی؛ هِی چشم میچرخونی به امیدِ پیدا کردنِ یه دلیل برای موندن و هِی بیشتر از قبل دنیارو خالی میبینی و هِی خالیتر میشی.
میدونی خالی یعنی چی؟ خالی یعنی اون لیوانِ چای نصفه که روی میزه. خالی یعنی تالابِ بعد کوچ دُرناها. خالی یعنی قلبِ من.
یه شب برات میگم رفتن با قلبِ خالی یعنی چی . .
мαɴαreм
شاید یه شب اومدم برات گفتم رفتن یعنی چی. اون رفتنی که هِی اینپا اون پا میکنی؛ هِی چشم میچرخونی به
شایدم یه شب سرش به سنگ خورد و فهمید نه ؟ خدا رو چه دیدی شاید رفتن تماشا کرد:)
ولی قرار نبود با دریافت ایموجی چشمک بغض کنم :) چیکار کردی با من ؟ اصلا چجوری دلت اومد دلبر هان ؟(؛💔🚶🏿♂
ماهها بخاطرت سکوت کردم بخاطرت از خیلیا گذشتم حتی از خودم ، نمیخوام منت بزارم اما دلم واسه همون روزا تنگ شده ، نمیدونم ! شاید عذاب وجدان بگیری ، شاید نگیری بخاطر کارایی که با من کردی :) نمیدونم ، من هیچی نمیدونم ' فقط میدونم هنوزم دوست دارم ' شایدم تا وقتی که بمیرم دوست داشته باشم(: