اما تو ، مثلِ بخیهِ برایِ روحِ منی .. :)

آخر چگونه میشود روح آدمها وقتی در کنار عزیزترینشان هستند اینقدر آرام بگیرد ؟ :)

ولی وقتی تو از پشت گوشی میگی بیا بغلم ، از صدتا ابراز علاقه ی از نزدیک بیشتر قلب منو اکلیلی میکنه ، بذار بگن دیوونه ام ، بذار مسخره کنن:)

نگین فقط منم کِ خیابونایی کِ قدم زدیم و میبینم نیشم تا بناگوش باز میشه:))😂🚶🏿‍♂

یکم حال و هوایِ محرم برایِ کانال .. :)

و من ؛ سرشار از تضاد و احساسِ گناه و زاده ی اضطرابِ جهانم .🚶🏿‍♂

اوکی ولی انصاف نیست بعد 24 ساعت آنلاین شدن با این صحنه رو به رو بشم :)

حالت تهوع از شدت نگرانی و استرس:)))))

یکی اینجا نشسته و از شدت نگرانی سرش گیج میره و ضربان قلبشو توی گلوش میفهمه .

یِ دیالوگ تو ذهنم مرور میشه کِ .. چرا برای اطرافیانم انقدر عجیبِ من بدون اون جایی رفتم ، یعنی انقدر ضایع تشریف داریم ؟ کِ همش گفتن پری محال بوده یِ لحظه ازش جدا بشه و من هی قلبم آشوبتر بشه !((:

کلمات هیچ وقت هماهنگ با احساساتم نیستن وقتایی که نیازشون دارم ، گم میشن:)