کم کم این شوق و ذوق رسیدن به سخنرانی هیئت و باز بعدش مداحی حاج واعظ داره به انتها میرسه ، چقدر غم داره این شبایِ آخر=))
و هیهات کِ ما به زیرِ بارِ ذلـت برویم ؛
زیرا خدا و پیامبرش و مؤمنان از این کِ
ما ذلت را بپذیریـم ، اِبا دارنـد و دامنهــایِ پاکِ
مادرانِ ما و مغزهایِ باغیرتِ و نفوسِ با شرافتِ
پدرانِ ما روا نمیدارند کِ اطاعت افـراد لئیـم و
پست را بر قتلگاهِ کرام و نیکمنشان مقدم بداریم . آگاه باشیـد کِ مـن وظیفهِ نصحـیت و موعظه خود را انجام دادم و آگاه باشید کِ من با این گروهِ کم و با قلتِ یاران و پشت کردنِ کمک دهندگان ، بر جهاد آمادهام !
"مقتل الحسینع"
هدایت شده از - یک عدد خوددرگیر -
- یکبار دیگر به افق نگاه کرد
شمشیر ها در انتظارش بودند
این اخرین شبی بود که ماه ؛
میتوانست صورت درخشان او را مثل رویایی ببیند
همه ی یارانش را جمع کرد و گفت :
"من دوستانی بهتر از شما نمیشناسم ،
اما هرکس ایجا بماند فردا زنده نخواهد ماند.
شما امشب میتوانید خودتان را نجات داده و بروید .. ''
سکوت سنگینی فضا را پر کرد
تا اینکه برادرش عباس گفت :
'' بعد از تو ،
ما هرگز نمیتوانیم زندگی کنیم
بعد از تو ،
ما هرگز نمیتوانیم نفس بکشیم
بعد از تو .. ''