eitaa logo
داروخانه معنوی
5.4هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
4.3هزار ویدیو
119 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
وَقتےمـُــــروٰارید زیبٰایےهـــــآیت رٰا ؛ بِہ صَدف۔۔؛ ﴿حِجـــــآب و ؏ـِــفآف۔۔𑁍﴾ ؛ مےسِپٰار؎۔۔۔؛ خـُــᰔــدا تُو را آبےمےڪُند.! آنقَدر آبے ڪِہ؛ « آسمـــــآن۔۔ ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀»بِہ تُو رَشک مےبَرد۔۔◇♡◇ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حٰامیآن فِر؏ـــون و سآمر؎؛ دَر فِڪر مُبارزه بٰا خُـــــدا؎ موسٰے ﷺ هَستند۔۔۔! دَر پهنہ تـــــآریخ هَمیشہ؏ــٰاجز ؛ دَرمُقابِل قُدرت خُـــــدا مٰانده‌أند۔۔۔ أمّا باز دَر مُقابل مو؏ـــود اِلٰهے ایستاده‌أند۔۔۔ غٰافل أز آنڪہ أگر خُـــــدا بخٰواهد، ﴿مَهد؎أش۔۔ﷻ﴾ رٰا؛ مُحیٰا؎ ظُهور در؏ــٰــالم ڪُند۔۔ أحَد؎ یٰارا؎ مُقابلہ نَدارد۔۔! ‎ ﷻ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
4_5990170117269358388.mp3
25.68M
سه دقیقه در قیامت قسمت1⃣7⃣ 🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه هفتاد و یکم * ادامه آخرین خطبه پیامبر ص در مدینه * مصادیق ورود بدون اجازه به حریم خصوصی * صورت ملکوتی افشای مسائل خصوصی * مصادیق نگاه حرام * شگرد منافقانه افشای راز * کسی که از رزق خدا شکایت دارد، چه صورت برزخی در انتظارش است؟ * رابطه دو طرفه عبد و خدا * لباسی که تکبر می‌آورد و صورت برزخی آن! * چرا قارون توسط زمین بلعیده شد؟ * جایگاه لبه پرتگاه جهنم در برزخ * نمونه‌هایی از گرفتاری‌های برزخی * نکاتی در مورد زمان‌بندی در برزخ * ملکوت ازدواج حلال با انگیزه فخرفروشی * کسی که از شهادت خود برمیگردد چه صورت برزخی دارد؟ * ملکوت ظلم کردن در پرداخت مهریه * تفاوت عذاب آتش در برزخ * صورت برزخی کسی که بین همسران خود عدالت برقرار نمی‌کند؟ * ملکوت آزار همسایه * دفاع خدا از حقوق زنان ⏰ مدت زمان: ۱:۲۱:۱ 🍃أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لیـــــلٰا خٰالد (چِریک فِلسطینے) ؛ بَعد أز شهـــــآدت گفت : بِہ ﴿شَهیـــــد قٰاسم سُلیمانے۔۔❋ ﴾۔۔؛ مےگویَم: تو پِسر فِلسطینے ، «فِلسطینْ۔۔𔘓» هَرگز فَرزندانش رٰا فَراموش نِمےڪُند. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
(111) (۵١) ⚜چقدر پیش آمده که برای انجام یک کار متّکی به وسیله شدید و کار انجام نشده، اما متّکی به نیروی خدا رفتید جلو و انجام شده! «لا مُؤَثِّرَ فِی الْوُجوُد اِلّا اللّه» 👈هیچ نیرویی را در عالم، بغیر از خدا مؤثر ندانید. 👌وقتی ایمان شما تکمیل می‌شود که خدا را قادر مطلق بدانید و بس. در هر چیزی، مؤثر خداست. این چشمی که شما لحظه به لحظه می‌بینید، کسی که خواسته تو ببینی و تو را بینا کرده، خدا است. کسی که تو را شنوا کرده، خدا است. چه افرادی هستند که همهٔ این سیستمهای بدن سالم است ولی نمی‌بینند یا نمی‌شنوند و یا لال هستند!! 👌گاهی اوقات خدا یک تلنگر به ما می‌زند که به خود بیاییم. شاید برای همهٔ شما پیش آمده باشد که انسان، دارد خیلی عادی نفس می‌کشد، یک دفعه می‌بیند نفسش همان وسط گیر کرد. یا این لقمه‌ای که در دهانش می‌گذارد یکدفعه گیر می‌کند. این طبیعی نیست. این همان زنگی است که خدا دارد می‌زند. می‌فرماید اگر خواست من نباشد نمی‌توانی نفس بکشی. 👈اینجا باید سر به سجده بگذارید و از غفلتهایی که داشتید استغفار کنید و حمد خدا را بجا بیاورید که این نعمتها را به شما داده. بگویید خدایا! همه چیز در یَد قدرت تو است. پای شما خواب رفته است. خدا امر کرده که این پا، چند لحظه از شما اطاعت نکند! چرا می گویید خواب رفته است؟! اینقدر فکر ما مادّی شده که همه چیز را در مُلک می‌بینیم! 🔅یک سالک_الی_الله باید همه چیز را به ملکوت و به معنویت ربط دهد. این هم از آثار بیداری است. ان‌شاءالله روی اینها فکر کنید. این، ایمان شما را بالا می‌آورد. کسانی که می‌خواهند ایمانشان را تقویت کنند راه آن، این است. ✴️استاد حاج آقا زعفری زاده حفظه الله تعالی «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت ۵ 🔹یه قاعده طلایی ✨ وجود داره که اگر بهش عمل بشه، گره ⛓نماز نخوندن خیلی از آدما باز میشه. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مگر زَن نیست...؟ آنانے ڪہ بَرا؎ شُعار ؛ ﴿زَن زندگے آزاد؎𑁍 ﴾ یَقہ پاره مےڪردند؛ چِرا خفہ شده أند... «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
غم وشادی ۱۷_1.m4a
11.93M
💫 قسمت (هفدهم ) ارزش نیّت🍂 حاجیه خانم رستمی فر «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴿قـــُــدس۔۔𔘓﴾۔۔! اِمڪان نَدارد آزاد بشَود! جُز با پَرچمدار؎ شیـــــعِہ۔۔۔ این را ڪسے قَبول بڪند یٰا نڪند، مٰا مےرویم و دیگرٰان مےمٰانند. تـــــآریخ ثبت خوٰاهد ڪرد.۔۔؛ بِہ «شیعه۔۔۔‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀» بودن خُودتون افتخـــــآر ڪنید. «شهید سردار سلیمانی» «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴿_آیَت اللّہ حَق شنآس۔۔۔ ꕤ﴾ آن أشخاصےڪہ در دِل شَب برمےخیزند۔۔ حالٰا یک ربع¹⁵۔۔؛ نیم سٰا؏ـــت ³⁰۔۔۔زودتر أز أذان۔۔۔؛ ¹_ این ڪار، آتش هـــــآ را خٰاموش مےڪند. ²_این ڪار شمٰا را جزو «أهل بِیت۔۔𔘓» قَرار مےدَهد. ³_نَماز شَب أصل ایمـــــآن أست۔۔۔ ⁴_دعــآ؎ شُما را در مَعرض اجآبت قرار مےدَهد۔۔۔ ⁵_شَفیع بین شمآ و مَلک الموت أست۔۔ ⁶_مونِس و زائر شمآست تٰا روز قیآمت۔۔۔ ⁷_سَلامت بدن شمآ را تأمین مےڪُند۔۔۔ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
‍ ‍#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_سی_و_پنج ‍ ‌ ‌ روز بعد کاملا حواسم به رفتارات فاطمه بود تا به یقین بر
گوشیم دوباره زنگ میخورد.فاطمه لیوان را به دستم داد و درحالیکه از اتاق بیرون میرفت پشت به من ایستاد و گفت: -جواب ندادن راه خوبی نیست..من نمیدونم رابطه ی شما چه جوریه.ولی اگه حس میکنی از روی نگرانی زنگ میزنه جوابشو بده و بهش بگو دیگه دوست نداری باهاش باشی.اینطوری شاید بتونی از دستش خلاص شی ولی با جواب ندادن بعید میدونم بتونی از زندگیت بیرونش کنی. جملات فاطمه تردیدها و دودلیهای های این چند دقیقه‌ ام رو به یقین بدل کرد.تصمیم گرفتم گوشیمو جواب بدم و به کامران همه چی رو بگم.قبل از برداشتن گوشی در دلم یاد آقام افتادم و از او مدد خواستم کمکم کنه ودعاگوم باشه. فاطمه بیرون رفت تا شاید من راحت تر صحبت کنم. -بله صدای نگران وعصبانی کامران از پشت خط گوشم را کر کرد: -سلام.!!هیچ معلومه سرکار خانوم کجا هستند؟ با بی تفاوتی گفتم:هرجا!!!! لطفا صدات رو پایین بیار کامران دیگه صداش عصبانی نبود.انتظار نداشت که من چنین جواب بی رحمانه ای به نگرانیش بدم. با دلخوری گفت:خیلییی بی معرفتی عسل..چندروزه غیبت زده.نه تلفنی..نه خبری نه اسمسی..هیچی هیچی. .الانم که بعداز اینهمه مدت گوشیمو جواب دادی داری باهام اینطوری حرف میزنی. دلم براش سوخت ولی با همون حالت جواب دادم: -وقتی تلفنت رو جواب نمیدم لابد موقعیت پاسخگویی ندارم. چرا اینقدر زنگ میزنی؟ او داشت از شدت ناراحتی وحیرت از تغییر لحن من در این مدت منفجر میشد واین کاملا از رنگ صدایش مشخص بود. -عسل تو چته؟؟ چرا با من اینطوری حرف میزنی؟؟ مگه من باهات کاری کردم که اینطوری بی خبر رفتی و الانم با من سرسنگین حرف میزنی؟ -نه ازت هیچی ندیدم ولی ... چرا شهامت گفتن اون جمله رو نداشتم؟ من قبلا هم اینکار رو کردم.چرا حالا که هدف زندگیم رو مشخص کردم جرات ندارم به کامران بگویم همه چی بین ما تمومه. . کامران کارم را راحت تر کرد. -چیه؟؟ منم دلتو زدم؟ این سوال کافی بود برای انزجار از خودم وکارهام.دلم برای کامران و همه ی پسرهایی که ازشون سواستفاده میکردم گرفت. سکوت کردم.. سکوتم خشمگین ترش کرد: -پس حدسم درست بود..اتفاقا یچیزی در درونم بهم میگفت که دیر یازود این اتفاق می افته.ولی منتها خودمو میزدم به خریت!!! اما خیالی نیست..هیچ وقت به هیچ دختری التماس نکردم!ا ولی ازت یه توضیح میخوام..بگو چیشد که دلتو زدم و بعد بسلامت اصلا گمان نمیکردم که کامران تا این حد با منطق و بی اهمیتی با این موضوع برخورد کند. واقعا یعنی این دوستی تا این حد برای او بی ارزش بود.!؟ با اینکه بهم برخورده بود ولی سعی کردم غرورم رو حفظ کنم و با لحنی عادی گفتم: -من قبلا هم گفته بودم که منو دوست دختر خودت ندون.من در این مدت خیلی سعی کردم تو رو در دلم بپذیرم ولی واقعا میبینم که داره وقت هردومون تلف می___.... کامران که مشخص بود دندانهایش رو موقع حرف زدن به هم میفشارد جمله ام را قطع کرد وبا لحن تحقیر آمیزو بی ادبانه ای گفت: ببییییین...ول کن این شرو ورها رو..فقط به سوالم جواب بده.. لحظه ای مکث کرد و با اضافه کردن چاشنی نفرت به همون لحن پرسید: -الان با کدوم خری هستی؟؟ از من خاص تره؟؟ گوشهایم سوت میکشید...حرارت به صورتم دوید.با عصبانیت وصدای لرزون گفتم: _بهتره حرف دهنتو بفهمی. نه تو نه هیچ کس دیگه ای رو نمیخوام تو زندگیم داشته باشم.. و گوشی رو قبل از شنیدن سخنی قطع کردم. نفسهام به شمارش افتاده بود.آبمیوه ای که فاطمه برایم ریخته بود را تا ته سرکشیدم.به سرمم نگاه کردم که قطرات آخرش بود.کاش فاطمه اینجا بود.کاش الان در آغوشم میگرفت.واقعا او کجا رفته بود؟ روی تخت نشستم و با چندبار تنفس عمیق سعی کردم آرامش رفته رو به خودم برگردونم.ولی بی فایده بود.راستش در اون لحظات اصلا از کاری که کرده بودم مطمئن نبودم. این اولین بار بود که کامران با من اینقدر صریح و بی رحمانه صحبت میکرد. حرفهایش نشان میداد که او در این مدت به من اعتمادی نداشته و انتظار این روز رو میکشیده.پس با این حساب چرا به این رابطه ادامه داد؟ ادامه دارد... به قلم ✍ کپی بدون ذکر نام وآدرس نویسنده اشکال شرعی دارد😊 آیدی وآدرس نویسنده👇 @moghimstory https://telegram.me/joinchat/AAAAAD9XxVgHZxF0tRsThQ حجاب فاطمی👆👆 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡✨نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤ ❤ 🧡✨خـــــدایـــــا🤲 🍁✨بــه حــق ایــن  شـب مـعـنـوی 🧡✨الــهــی "هر کسی هر جایی هست 🍁✨گــــره از کـــارش بـــاز بــشــه 🧡✨الـــــهـــــی " 🍁✨شــفــای تــمــام مــریـضـهـا 🧡✨الــــهـــــی " 🍁✨سلامتی پدرها و مادرانمون 🧡✨الـــــهـــــی " 🍁✨آمرزش روح درگذشتگانمون 🧡✨الــــــهـــــی " 🍁✨دل گرفتگی هامون رو بگیر و 🧡✨آرامــش بــهـمــون عــطــا کــن 🍁✨آمــــیـــــن یـــــا رَبَّ  🧡✨از ته دل دعاگوی دعاهاتون هستم 🍁✨ان شـــــــاء الله  🧡✨بحق کریمه اهل بیت  (س) 🍁✨همگی حاجت روا بـشـیـد 🧡✨الــــتـــمــــاس دعــــــا🤲 🍁✨شــــبــــتـــون بـــخـــیـــر 🧡✨به امید آزادی قدس شریف «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛ ﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند : خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾ در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡ @Manavi_2