eitaa logo
داروخانه معنوی
5.9هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
4.5هزار ویدیو
123 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
_ «حیـــــآ»۔۔۔، حَضـــــرت ﴿«یوسُفﷺ۔۔𔘓﴾ را۔۔، «؏ـَـزیز مِصـــــر» ، ڪَرد۔۔۔ با آنڪِہ «بَرده بود»۔۔! و «بےحیـــــآیے۔۔»، ﴿زُلیـــــخآ۔۔۔✤﴾ را رُسوا و ذَلیل ڪَرد۔۔۔ با آنڪِہ «هَـمسر ؏َــزیز مـصر» بـود.!!! «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴿اِمٰام مُوسےصَدر۔۔۔𔘓﴾ أگر اِسرائیـــــل و شِیـــــطٰان۔۔، بٰا یڪدیگر بِجــَـــنگند۔۔۔، مـــــآ دَرڪنٰار شِیـــــطٰان مےایستیمْ..! 🇵🇸 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
4_5868590201688820157.mp3
30.93M
سه دقیقه در قیامت قسمت 9⃣7⃣ 🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه هفتاد و نهم * ملکوت عیادت از مریض * کارهای ساده، توبه گناهان بزرگ * ملکوت تشییع جنازه * تشییع جنازه‌هایی که نباید شرکت کرد * ملکوت حج و عمره * آثار دنیوی حج * اقتصاد زیارت * شفاعت کردن حاجی * نور حج تا چه موقع همراه با حاجی همراه است؟ * افرادی که شهید حساب می‌شوند، حتی اگر بمیرند * ملکوت مرزبانی و دفاع از کشور * گنج‌های بهشتی، گنج‌های عرشی * ملکوت زیارت برادر مومن * ملکوت قرآن خواندن برای خدا * ملکوت یادگیری قرآن از جهت ریا * شدیدترین عذاب قیامت * استخوان‌بندی دین * ملکوت یادگیری و یاد دادن قرآن برای رضای خدا * قرآن را در یابیم * علم سرمایه برزخ است یا عمل؟! * جمله‌ای که برای عبد ممنوع است! * چرا خدا اجازه به ظلم کردن می‌دهد؟ * تا چه موقع توبه ما پذیرفته می‌شود؟! ⏰ مدت زمان: ۱:۱۳:۳۷ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 🌹﴿شَهید سَردار سُلیمٰانے۔۔۔﴾: هَرڪَس أز خــُـᰔــدا تَرسید۔۔۔ خُـــــدا هَمہ چیز را أز او مےتَرسٰاند۔۔! و هَرڪَس أز خُـــــدا نَترسید، خـُــــدا او را أز هَمہ چیز مےتَرسٰاند.۔۔۔𑁍 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏یِہ مَتنے رو ﴿شَهیـــــد حُججے۔۔‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀﴾؛ بَرا؎ دوستشون نِوشتہ بودَن ڪہ ڪُل زندگیشون تو اون مَعنے میشہ۔۔۔ زِندگےبٰافتن یِک قــــٰـالے أست۔۔۔𖠇 نَہ بہ آن نَقش و نِگار؎ ڪِہ خُودت میخوٰاهے؛ نَقشـــــہ أز قَبل مُشَخص شُده أست.. تُو در این بین فَقط میبٰافے۔۔(: نَقشـــــہ را خوب بِبین..! نَڪند قـــــٰالے بافتہ أت را نَخرند...!✤ . «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
غم و شادی ۲۵.mp3
9.7M
💫 قسمت (بیست وپنجم ) هو انت🍂 حاجیه خانم رستمی فر «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گویے تَمآم شیــــٰـاطین ، أز غُل و زَنجیر رهـــــآ شُده أند۔۔۔!! بَرا؎ڪودڪٰان مَظلـــــومِ غَـــــزه ، دُ؏ـٰـا ڪُنید....ꕤ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
امام صادق (علیه السلام) : 💐 هرکس عصر پنجشنبه ۴۰بار سوره را بخواند ،خدای مهربان چنان رزق وروزی او را وسیع و زیاد میکند که موجب تعجب و شگفتی خود شخص میشود. @Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_چهل_و_سوم قلبم به درد آمد. حس بی پناه شدن داشتم. مثل همون روزی که داییم ت
کاش میشد زمان را به عقب برگردوند! کاش میشد دنیا با من مهربانتر باشد! کاش من هم شبیه فاطمه بودم! کامل و دوست داشتنی و پاک! پاکی فاطمه او را نزد همگان دوست داشتنی و بی مثال کرده بود.از همین حالا فاطمه رو در لباس عروس کنار حاج مهدوی تصور میکردم.چقدر آنها به هم می‌آمدند. اما نه! من نمیخواستم فاطمه رو کنار او ببینم.حاج مهدوی تنها مردی بود که بعد از آقام او را بخاطر خودش میخواستم.میخواستم او را داشته باشم.من در این دنیا هیچ وقت نتونستم اونجوری که دلم میخواست زندگی کنم.همیشه نقش بازی میکردم. میخوام خودم باشم.رقیه سادات! ! خوابم برد.آقام رو دوباره دیدم.اینبار در صندلی شاگرد بجای حاج مهدوی نشسته بود.برگشت نگاهم کرد.نگاهش مثل قبل سرد نبود ولی سنگین بود. پرسیدم :هنوز ازم دلخوری آقا؟ بجای اینکه جوابم رو بده ، نگاهی به چادرم انداخت ویک دفعه چشمانش خندید و گفت.چقدر بهت میاد.. از خواب پریدم. .چه خواب کوتاهی! ! فاطمه خواب بود.و حاج مهدوی دستش رو روی پنجره ی باز ماشین گذاشته بود وانگار در فکر بود. بالاخره به اردوگاه رسیدیم.راننده مشغول خوش وبش وتعارف پراکنی با حاج مهدوی بود که به سرعت از داخل کیفم سی تومن بیرون آوردم و به سمت راننده تعارف کردم.حاج مهدوی که از ماشین تقریبا پیاده شده بود و دستانش رو دراز کرده بود به سمت راننده تا پولش را بدهد رنگ صورتش سرخ شد و با ناراحتی به راننده گفت:نگیرید لطفا. من هم با همون لجاجت پول را روی شانه ی راننده کوباندم و گفتم: _آقا لطفا حساب کنید ایشون مهمون من هستند. راننده ی بیچاره که بین ما دونفر گیر افتاده بود با درماندگی به حاج مهدوی ومن که با غرور وکمی تحکم آمیز حرف میزدم نگاهی ردو بدل کرد و آخرسر به حاج مهدوی گفت: _چیکار کنم حاج آقا؟! تا خواست حاج مهدوی چیزی بگوید ، با لحنی تند خطاب به راننده گفتم : _یعنی چی آقا؟!! پولتو بگیر چرا استخاره میکنی؟!. وبعد پول رو، روی صندلی جلو انداختم و در مقابل نگاه سنگین فاطمه و بهت و برافروختگی حاج مهدوی پیاده شدم. حالا احساس بهتری داشتم.تا حدی بدهی امروزم رو پس دادم.خواستم به سمت ورودی اردوگاه حرکت کنم که حاج مهدوی گفت: -صبر کنید. ایستادم. مقابلم ایستاد. ابروانش گره خورده بود و صورتش همچنان از خشم سرخ بود. پولی که در دست داشت رو بسمتم دراز کرد -کارتون درست نبود!!! خودم رو به اون راه زدم و با غرور گفتم: کدوم کار؟ -حساب کردن کرایه کار درستی نبود گفتم:من اینطور فکر نمیکنم گفت:لطفا پولتون رو بگیرید. با لجاجت گفتم:حرفش رو هم نزنید.امروز بیشتر از این حرفها بدهکارتون شدم.و تمامش رو باهاتون حساب میکنم. چه جالب!! او هم دندان به هم میسایید.!!! وباز هم پایین را نگاه میکرد. گفت:وقتی یک مرد همراهتونه درست نیست دست به کیفتون بزنید گفتم:وقتی من باعث اینهمه گرفتاریتون شدم درست نیست که شما متضرر شید او نفس عمیقی کشید و در حالیکه چشمهایش رو از ناراحتی به اطراف میچرخاند گفت: _بنده حرفی از ضرر زدم؟! کسی امروز متضرر نشده.!!! لا اقل از نظر مالی.!! از کنایه اش لجم گرفت. -پس قبول دارید که امروز ضرر کردید!! من عادت ندارم زیر دین کسی باشم حاج آقا فاطمه میان بحثمون پرید: سادات عزیز کوتاه بیاین.حق با حاج آقاست.درسته امروز ایشون خیلی تو زحمت افتادند ولی شما هم درست نیست اینقدر سر اینکار خیر دست به نقد باشی.ایشون لطف کردند و این حرکت شما لطف ایشون رو زیر سوال میبره... من به فاطمه نگاه نمیکردم.داشتم صورت زیبای حاج مهدوی رو میدیدم که حالا با خشم زیباترهم شده بود...حاج مهدوی هنوز هم اسکناسهارو مقابلم گرفته بود.ولی به یکباره حالت صورتش تغییر کرد و با صدای خیلی آروم و محجوبی گفت: _نمیدونستم شما ساداتی! زده بودم به سیم آخر... با حاضر جوابی پرسیدم: _مثلا اگر زودتر میدونستید چیکار میکردید؟؟ او متحیر و میخکوب از بی ادبی ام به من من افتاد و اینبارهم برای سومین بار نگاهش در نگاهم گره خورد. بجاش پاسخ داد: _من نمیدونم چی شما رو ناراحت کرده ولی اگر خدای ناکرده من باعث و بانی این ناراحتی هستم عذر میخوام. بعد با ناراحتی اسکناسها رو داخل جیبش گذاشت و گفت: -ببخشید که نتونستم اونطور که باید برادری کنم و با ناراحتی به سمت اردوگاه رفت و از مقابل دیدگانم محو شد... ادامه دارد... به قلم ✍ کپی بدون ذکر نام وآدرس نویسنده اشکال شرعی دارد😊 آیدی وآدرس نویسنده👇 @moghimstory https://telegram.me/joinchat/AAAAAD9XxVgHZxF0tRsThQ حجاب فاطمی👆👆 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه ✨ شب زیارتی 🌹 شب ذکر و شب یاد حسین است بگویم دست به سینه با ارادت السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام 🙏اَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَهَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ 🙏وَ ثَبِّتْ لی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ 🙏وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ 🙏دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ. 🙏اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج شب جمعہ‌ ✨ شب زیارتےارباب بےڪفݧ 💚 صلی الله علیک یا ابا عبدالله 💚 اللهم ارزقنا کربلا🤲 ﷺ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴿غَـــــزه ؏َــزیزم۔۔۔𔘓﴾! چِگونہ بخوٰابم ؟ وَقتےشیـــــآطین خـــــوٰاب را ؛ بَرا؎ تو ح‌َــرام ڪَرده أند. چِگونہ بِخـــــوابم؟ ڪہ ڪودَک من آرام أست ۔۔۔ و ڪودڪٰان تُو ؛ نِگـــــران چَنگال أراذل خونخوٰار دنیآ۔۔۔!!! ﴿غَـــــزه ؏َــزیزم۔۔۔𔘓!﴾ _مَرا ببخْش ! ڪہ ڪنـــــارت نیستم۔۔۔ تا تــُـــو را در آغـــــوش بِگیرم ۔۔ و فَدا؎ ڪودڪٰانت شَوم۔۔۔😔😔 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️💫نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤️❤️ ❤️💫خـــــدایـــــا🤲 🤍💫در ایــن شــب زیــبــا ❤️💫دل عــزیــزانـمـان را آرام 🤍💫دلــهـــایــشــان را شـــاد ❤️💫صحت و سلامتی به جسم وجان 🤍💫رویـــاهـــاشــون را مـحـقــق ❤️💫شـبـشـون را آروم بـگـردان 🤍💫آمــــیـــن یــــا رَبَّ🤲 ❤️💫امـشـب را در ڪـمـال آرامـش 🤍💫و راحـــتــے بـــخـــوابــــیـــم ❤️💫آرزوهـــایـــم را بـــه خـــدا 🤍💫بــــســـپــــاریـــــم... ❤️💫بـــه قـــادر مــطــلــقـے ڪــه 🤍💫هــــمـــه چـــیــــز را ❤️💫مــــمــڪــن مـے ســـازد... 🤍💫شـبـتـون آرومــ و در پـنـاه خـدا «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛ ﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند : خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾ در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡ @Manavi_2