داروخانه معنوی
#احسن_القصص #تشرفات (قسمت اول) #امام_زمان مرحوم استاد عزیزمان حضرت آیت الله ابطحی رحمة الله علیه در
#احسن_القصص
#تشرفات (قسمت دوم)
#امام_زمان
و حال اینکه من معتقدم، غیرت و لطف و محبت حضرت بقیةالله ارواحنافداه اجازه نمی دهد که دوستش برای رسیدن به او تا این حد زحمت و خجالت بکشد و طبعا نمی گذارد پس از یکی دو در خانه زدن بیشتر معطل شوید و خانه خود را به شما نشان می دهند،
ولی چون من معتقد نیستم، یعنی یقین ندارم که حضرت در مدینهٔ منوره خانه ای داشته باشند، این عمل را انجام نداده ام.
✨💫✨
و خلاصه به قدری در این باره با معظم له حرف زدم که ایشان در همان نیمه شب برخاست و ایستاد ، من هم ایستادم . متحیر بود که از کجا و از کدام طرف شروع کند و به اطراف نگاه میکرد. من در هر لحظه منتظر لطفی از طرف حضرت بقیةالله ارواحنافداه بودم، ناگهان در صورتی که سراسر این میدان وسیع، پرنده ای پر نمیزد، همهٔ مردم در خانه ها بخواب بودند، سکوت عجیبی همه جا را گرفته بود،
✨💫✨
صدائی از طرف خیابان مقابل مسجد غمامه به گوش می رسید که شخصی به زبان فارسی صدا میزند: "از این طرف، از این طرف"، ما به طرفی که صدا می آمد نگاه کردیم، از دور شخصی را که نمی توانستیم خصوصیات قیافه و لباسش را تشخیص دهیم دیدیم که ظاهرا ما را صدا می زند. من با خودم فکر کردم که شاید او ما را به طرف خانه حضرت ولی عصر صدا می زند. اشک از دیدگانمان جاری شد و بدون معطلی به آن طرف حرکت کردیم...
ادامه دارد.
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
مَن بخٰاطر﴿ رضآ؎خُدا𔘓﴾ و
↫ دیدن لَبخند #آقا_جان❤️↬ #رای_میدهم...
#انتخابات
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#خانواده_آسمانی ۵۱ #استاد_شجاعی آیتالله_دستغیب ⚜ زندگی مسیری است از *من* تا *خدا* مسیری هزارپیچ و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5776375699065539735.mp3
13.49M
#خانواده_آسمانی ۵۲
#استاد_شجاعی
آیتالله_دارستانی
#استاد_فرحزاد
✿ روند تولد سالم انسان به حیات ابدی، دقیقا شبیه روند تولد سالم یک جنین، به دنیاست!
حتما یک رحم امن، سالم، پاک در بطن یک مادر لازم است، که نطفه را به جنینی سالم تبدیل کرده و او را به دنیا تحویل دهد!
◇ بهترین رحم ، برای اینکه انسان در مدت زندگی دنیا، روح خود را در آن جایگزین نموده و در آن خوب و موفق رشد کرده، و بسلامت به ابدیت متولد شود، چیست؟
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
داروخانه معنوی
#داستان_کوتاه 🐪 بستن زانوی شتر 🐫 قافله چندین ساعت راه رفته بود. آثار خستگی در سواران و در مرکبها پد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#داستان_کوتاه 🐪 بستن زانوی شتر 🐫 قافله چندین ساعت راه رفته بود. آثار خستگی در سواران و در مرکبها پد
#داستان_کوتاه
⚡ اعجاز پیامبر (ص)
علی علیهالسلام میفرماید:
من با پیامبر صلیاللهعلیهوآله بودم، سران قریش نزد او آمده و گفتند:
ای محمد! تو ادعای بزرگی میکنی که هیچ یک از پدران و خاندانت نکردند، ما از تو معجزه میخواهیم، اگر پاسخ مثبت داده و انجام دهی، میفهمیم که تو پیامبر و فرستاده خدایی و اگر از انجام آن سرباز زنی، خواهیم دانست ساحر و دروغ گویی.
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: شما چه معجزهای از من میخواهید؟
گفتند: از این درخت بخواه تا از ریشه کنده شده و درپیش تو بایستد.
حضرت فرمود: خداوند بر همه چیز توانا است. حال اگر خداوند این کار را بکند آیا ایمان میآورید و به حق شهادت میدهید؟
گفتند: آری،
پیامبر فرمود: من به زودی نشانتان میدهم آنچه را که خواستید. ولی بهتر از هر کسی میدانم شما به خیر و صلاح باز نخواهید گشت، مسلمان نخواهید شد.
سپس به درخت اشاره کرده و فرمود:
ای درخت! اگر به خدا و روز قیامت ایمان داری و میدانی من پیامبر خدایم، به فرمان خدا از زمین ریشه هایت در آمده و به فرمان خدا در پیش روی من قرار بگیر.
سوگند به پیامبری که خداوند او را به حق مبعوث کرد، درخت با ریشه از زمین کنده شد و با صدای شدید همانند به هم خوردن بال پرندگان یا به هم خوردن شاخههای درختان، جلو آمد و در پیش روی پيامبر صلىاللهعليهوآله ایستاد، طوری که برخی از شاخههای بلند خود را بر روی پيامبر صلّىاللَّهعليهوآله و بعضی دیگر را روی من که در طرف راست پیغمبر ایستاده بودم، انداخت.
وقتی سران قریش این منظره را دیدند با کبر و غرور گفتند: به درخت فرمان بده نصفش جلوتر آید و نصف دیگر در جای خود بماند.
رسول خدا فرمان داد و نیمی از درخت با وضع شگفت آور و صدای سخت به پیامبر نزدیک شد، گویا میخواست دور آن حضرت بپیچد، دوباره سران قریش از روی کفر و سرکشی گفتند: فرمان بده این نصف بازگردد و به نصف دیگر ملحق شود و به صورت اول درآید.
پيامبر صلّىاللَّهعليهوآله دستور داد و چنان شد که آنان میخواستند.
من گفتم: لااله الاالله ای رسول خدا! من نخستین کسی هستم که به تو ایمان آوردم، و نخستین فردی هستم اقرار میکنم که درخت با فرمان خدا برای تصدیق نبوت و بزرگداشت دعوت رسالت، آنچه را خواستی انجام داد.
ولی بزرگان قریش همگی گفتند: او ساحری است دروغگو که سحری شگفت آور دارد و بسیار با مهارت و استاد است.
سپس به پيامبر صلّىاللَّهعليهوآله گفتند: آیا رسالت تو را کسی جز امثال علی علیهالسلام باور میکند؟
📔 بحار الأنوار، ج١۴، ص۴٧۶
#پيامبر #داستان_بلند
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
مداحی آنلاین - محمد رسول الله - حامد زمانی.mp3
10.71M
🌺 #عید_مبعث
💐محمد رحمة للعالمین است
💐رسول آسمانی بر زمین است
🎙 #حامد_زمانی
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
خطبه۷۶ اندرز 🎇🎇🎇#خطبه۷۶🎇🎇🎇🎇🎇🎇 _صفات بنده پرهيزكار 🌹خدا رحمت كند كسي را كه چون سخن حكيمانه ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
خطبه۷۶ اندرز 🎇🎇🎇#خطبه۷۶🎇🎇🎇🎇🎇🎇 _صفات بنده پرهيزكار 🌹خدا رحمت كند كسي را كه چون سخن حكيمانه ب
خطبه۷۷
نكوهش رفتار بني اميه
🎇🎇🎇#خطبه۷۷🎇🎇🎇🎇🎇🎇
هشدار به غاصبان بني اميه
بني اميه، از ميراث پيامبر (ص) جز اندك چيزي، به من نمي پردازند، سوگند به خدا اگر زنده ماندم، بني اميه را از حكومت دور مي كنم چونان قصابي كه شكمبه خاك آلوده را دور مي افكند.
#نهج_البلاغه
💠باهم نهج البلاغه بخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
✹﷽✹ #رمان #رهایی_از_شب ف_مقیمی #قسمت_صد_و_چهل_و_یکم اون شب قبل از قرار،هوا خیلی سرد بود و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
✹﷽✹ #رمان #رهایی_از_شب ف_مقیمی #قسمت_صد_و_چهل_و_یکم اون شب قبل از قرار،هوا خیلی سرد بود و
✹﷽✹
#رمان
#رهایی_از_شب
ف_مقیمی
#قسمت_صد_و_چهل_و_دوم
بعد از محرم و صفر در شب تاج گذاری حضرت مهدی جشن مختصر وساده ای گرفتیم و با دعای خیر دیگرون به سر خونه زندگی خودمون رفتیم.فاطمه که دیگه نمیتونم بگم همچون خواهر..چون واقعا در حقم خواهر بود در تمام این دوران یارو همراهم بود و تمام زحمتم رو دوش او بود
شب عروسی ،او در حالیکه منو بوسه بارانم میکرد گفت:خوب الوعده وفااا.
باتعجب پرسیدم:کدوم وعده؟
او چشمکی زد وگفت:معلومه!! یادت رفته چندماه پیش عهد کردیم هرکی زودتر حاجتش رو گرفت برای برآورده شدن حاجت اون یکی نماز شب بخونه؟؟
گفتم:آره یادمه! !
او گفت:من تا دیشب به عهدم وفا کردم و خداروشکر حس میکنم تو هم مثل من مسیر زندگیت مشخص شد.
او را دوباره در آغوش کشیدم و از ته دلم لبخند زدم.
_ممنونم ممنونم دوست خوبم..آره منم حاجتم رو گرفتم...
او پیشونیم رو بوسید و گفت: از امشب برا خوشبختیتون دعا میکنم.به شرطی که قول بدی تو هم در این شب خاص دعام کنی.
با تمام وجودم گفتم:حتماااا.از ته دلم..
وقتی با حاج کمیل از مهمانها دل کندیم و سوار رکاب خوشبختیمون شدیم او عاشقانه خندید وگفت:
_مبارک باشه رقیه سادااات خانووم...امیدوارم هرگز از وصلتمون پشیمون نشی..
چه فکرها میکرد او !!!! من کی میتونستم از بودن با او خسته و پشیمون بشم؟!
گفتم : شما دعای قنوت ما بودی حاج کمیل..چطور پشیمون بشم؟! ان شالله شما پشیمون نشی
او همیشه یک جوابی در آستین داشت:با خنده گفت:فراموش نکن شما نمازت رو به من اقتدا
میکردی!!
خیره به نیم رخ زیبای او از اعماق قلبم خندیدم.
او هم میخندید. .
مثل همیشه!!
ریز و شیرین!!
به خانه رفتیم.خانه ای که از در ودیوارهای اون عشق و انسانیت میبارید.حاج کمیل بعد از پس گرفتن خونه از مستاجرقبلی، وسایل شخصیش رو دوباره چیده بود.
وقتی وارد اتاق خواب شدم.چشمم افتاد به عکس روی پاتختی..
یادم اومد چند روز پیش که برای چیدن وسایلم اومده بودم روی همین پاتختی ها عکس الهام وحاج کمیل گذاشته شده بود.
مرضیه خانوم عکس رو برداشتند و گفتند ببخشید یادم رفته بود اینو بردارم.کمیل بدون این عکس خوابش نمیبره! خونه ما هم که بود این عکس کنار تختش بود.
عکس رو ازش گرفتم و گفتم: نه برش ندارید مرضیه خانووم.دوست دارم تا وقتی من هستم این عکس هم اینجا باشه. .تا یادم بیفته که من قراره جای خالی چه کسی رو پرکنم.من هرگز به الهام خاتون حسادت نمیکنم.
زیر لب به الهام سلام کردم.
_سلام الهام..من از دعای تو به حاجتم رسیدم.ولی فکر نکن دست از خوندن تسبیحات برمیدارم..من تا زمانی که زنده ام به عهدم وفا میکنم.
تسبیح رو از داخل کشو برداشتم و با چشم اشکبار نگاهش کردم.
بی اختیار یاد خوابم افتادم.یاد اون لحظه که الهام تسبیح رو دستم داد وگفت برام دعا میکنه اگر براش تسبیحات بفرستم ..
به دنبال اون خواب لحظه ی پاره شدن تسبیح به خاطرم اومد و گم شدن یک دانه از اون..
همه ی اتفاقات رو کنار هم چیدم و یقین داشتم که هیچ اتفاقی بی حکمت نبود.!!
روزی که با حاج کمیل آپارتمان سابقم رو تخلیه میکردم او صدام کرد.به سمتش رفتم و او دانه ی تسبیح رو نشونم داد.
با خوشحالی به طرف دستش خیز برداشتم ولی او دستش رو کنار کشید..
_خودم پیداش کردم برای خودمه...
با خنده گفتم:تسبیح ناقص میشه ..این یک دونه مهره به چه دردتون میخوره؟؟
گفت: نودونه تا از اون دونه ها برای شماست.این یه دونه برای من باشه.
من مونده بودم که چی بگم!!
خندیدم و گفتم قبول!!
او دانه ی تسبیح رو بوسید و در حالیکه داخل جیب پیراهنش میگذاشت گفت: آخیییش...همین یه دونه ش هم حالم رو خوب میکنه!
من به احساس او نسبت به الهام اون هم بعد از گذشت این سالها غبطه میخوردم. احساس حاج کمیل به این زن یک نوع دیگه بود.فکر میکنم نوع احساس او به الهام از جنس احسآس من به خودش بود.یک احساس مقدس و نورانی!!
_به چی نگاه میکنید رقیه سادات خانوم؟؟
صدای حاج کمیل از افکارم بیرونم آورد.
او کنار من روی تخت نشسته بود و به قاب عکس روی دستانم نگاه میکرد.
اشکم رو پاک کردم و با لبخندی گفتم: معلوم نیست؟!!
گفت:چرا معلومه!! عکسش ناراحتتون میکنه؟ یا باهاش خلوت کرده بودین؟
صورت الهام رو نوازش کردم وگفتم: یک خلوت خالص و دوستانه..الهام رو ندیدم ولی احساس میکنم صد ساله میشناسمش.
او آهی سر داد و روی تخت دراز کشید!
با حسرت نجوا کرد: الهام خاتون حتی بعد از رفتنش هم فراموشم نکرد.همیشه دلواپس منه.خدا رو شاکرم بخاطر همون چندسالی که هم نفسش بودم.او هدیه ی خدا بود به من گنهکار..
در دلم گفتم:وشما حاج کمیل مهدوی، شما هم هدیه ی خدا به من هستی! عجب خدای عادل و کریمی داریم.
ادامه دارد...
════ ೋღ🕊ღೋ════
هرگونه کپی و اشتراک گذاری بدون نام نویسنده و درج منبع اشکال شرعی دارد.
آیدی نویسنده👈 @moghimstory
https://telegram.me/joinchat/AAAAAD9XxVgHZxF0tRsThQ
حجاب فاطمی
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#نماز_شب🌙🌔
گاهےبا یک¹سَحَر، بنبستها باز مےشود!
عالم ربانے شیخ جعفر ناصر؎ (حفظه الله)
دربـاره اثـرات عبـادت در سحـر مےفرمایند:
گـاهـےبـرا؎ یـک¹ بنبستـےکـہ در زندگـے پیـش آمـده، مـدت هـای طولانـے بـایـد انسـان صدمـہ بـخـورد، تـا بـرطـــرف شـود؛ امـا بـا یـک سَـحَــر،
قضیـہ اش حـل مـےشـود.
#انتشار_صدقه_جاریه_است
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚✨نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤ ❤
🤍✨پــــروردگـــارا
💚✨دستانم بسوی توست
🤍✨نگاهم به مهربانی و کرم توست
💚✨با تو غیر ممکنها ممکن میشود
🤍✨نا ممکنهای زندگیام را ممکن بفرما
💚✨که باخدای بیهمتایی چون تو
🤍✨معجزه زندگی جان میگیرد
💚✨آمـــیـــن یــــا رَبَّ 🙏
🤍✨ان شاء الله در اين شب زيبا
💚✨حــاجــت روا بــاشــيــد
🤍✨شبتون به زیبایی ستاره های آسمانی
💚✨شبتون زیبا و در پناه خداوند متعال
#شب_بخیر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2