میـــٰــان این هَمہ غــُـــوغــــٰـا،
⇇میـــــٰان صَحن و سَرٰایـــــت۔۔۔
بِگو کہ مےرســـــد آیــٰـــا ↓↓↓
⇦صـِــــدٰا؎ مَن بہ صـــــدٰایَـــــت۔۔۔
مَنے کہ بـــــٰاز برآنـــــم کِہ،
_ دِعبـــــلٰانہ بـَــــرٰایـــــت،
«غَـــــزل تــَـــرانہ بــِـــخوٰانـــــم»
⇇دَر آرزو؎ عَبــٰـــایــــَـت𔘓⇉
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
بے؏ِـشق ﴿سیــــّـدعــلّے⇉﴾
_نــِـــمیتــوٰان !!!
؏ـٰـاشق «مَهـــﷻــد؎𑁍»شــُـــد .
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
#امام_زمان
🌤«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#کارگاه_خویشتن_داری ۸ ✪ریشهی تمام شکستها در تمام خویشتنداریها، #جهل است! 🔺بزرگترین بیتقوایی آ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کارگاه خویشتن داری 09.mp3
15.37M
#کارگاه_خویشتن_داری ۹
#استاد_شجاعی
- بندگی امری جانبی و موازی با زندگی روزمره نیست ...
✦ بلکه به عنوان مهمترین و تنها هدف خلقت ما، امری تخصصی، ریاضی، نیازمند یادگیری و مهارتآموزی است که مطالعه، شنیدن، تمرکز و تمرینِ بسیار میخواهد.
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
۱۲ روز انتظار تا عید بزرگ غدیر خم هر روز یک فضیلت ، فضیلت شماره : ۷۷ ------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
۱۲ روز انتظار تا عید بزرگ غدیر خم هر روز یک فضیلت ، فضیلت شماره : ۷۷ ------------------------------
۱۱ روز انتظار تا عید بزرگ غدیر خم
هر روز یک فضیلت ،
فضیلت شماره : ۷۸
------------------------------
#عید_غدیر
#امیرالمومنین
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
خطبه ۱۴۵ در فناي دنيا 🎇🎇🎇#خطبه۱۴۵🎇🎇🎇🎇🎇🎇 🌾دنياشناسي اي مردم! شما در اين دنيا هدف تيرهاي مرگ ه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
خطبه ۱۴۵ در فناي دنيا 🎇🎇🎇#خطبه۱۴۵🎇🎇🎇🎇🎇🎇 🌾دنياشناسي اي مردم! شما در اين دنيا هدف تيرهاي مرگ ه
خطبه ۱۴۶
راهنمائي عمر در جنگ با ایرانیان
🎇🎇🎇#خطبه۱۴۶🎇🎇🎇🎇🎇🎇
🌿علل پيروزي اسلام و مسلمين
پيروزي و شكست اسلام، به فراواني و كمي طرفداران آن نبود، اسلام دين خداست كه آن را پيروز ساخت، و سپاه اوست كه آن را آماده و ياري فرمود و رسيد تا آنجا كه بايد برسد، در هر جا كه لازم بود طلوع كرد، و ما بر وعده پروردگار خود اميدواريم كه او به وعده خود وفا مي كند، و سپاه خود را ياري خواهد كرد. جايگاه رهبر چونان ريسماني محكم است كه مهره ها را متحد ساخته به هم پيوند مي دهد، اگر اين رشته از هم بگسلد، مهره ها پراكنده و هر كدام به سويي خواهند افتاد و سپس هرگز جمع آوري نخواهند شد. عرب امروز گرچه از نظر تعداد اندك است اما با نعمت اسلام فراوانند، و با اتحاد و هماهنگي عزيز و قدرتمندند، چونان محور آسياب، جامعه را به گردش درآور، و با كمك مردم جنگ را اداره كن. زيرا اگر تو از اين سرزمين بيرون شوي، مخالفان عرب از هر سو تو را رها كرده و پيمان مي شكنند، چنانكه حفظ مرزهاي داخل كه پشت سر مي گذاري مهمتر از آن باشد كه در پيش روي خواهي داشت.
🍃واقع بيني در مشاوره نظامي
همانا، عجم اگر تو را در نبرد بنگرند، گويند اين ريشه عرب است اگر آن را بريديد آسوده مي گرديد، و همين سبب فشار و تهاجمات پياپي آنان
مي شود و طمع ايشان در تو بيشتر گردد، اينكه گفتي آنان براه افتادند تا با مسلمانان پيكار كنند، ناخشنودي خدا از تو بيشتر و خدا در دگرگون ساختن آنچه كه دوست ندارند تواناتر است. اما آنچه از فراواني دشمن گفتي، ما در جنگهاي گذشته با فراواني سرباز نمي جنگيديم، بلكه با ياري و كمك خدا مبارزه مي كرديم.
شرح این خطبه رو اینجا بخوانید👇🙏
http://ahlolbait.com/article/15150/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D9%88-%D8%B4%D8%B1%D8%AD-%D8%AE%D8%B7%D8%A8%D9%87-146-%D9%86%D9%87%D8%AC-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%D8%9B-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A4%D9%85%D9%86%DB%8C%D9%86
#نهج_البلاغه
💠باهم نهج البلاغه بخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
سلام عزیزانم قول داده بودم که امروز لیست را داخل گروه بگذارم
ولی چون مراسم هفت برادرم بود نرسیدم
ان شاءالله تا دوشنبه لیست را مینوسم و میگذارم
هر کس تمایل داره در غذای عید غدیر شریک باشه تا دوشنبه وقت داره پول واریز کنه
شادی روح همه گذشتگان مخصوصا برادر عزیزم مرحوم رضا حیدریان و پدرو مادر عزیزم فاتحه و صلوات
داروخانه معنوی
#رمان #بغض_محیا قسمت اول محیا... محیااااااا انگشتانم را عصبی درهم پیچیدم و از جا بلند شدم... عصبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#رمان #بغض_محیا قسمت اول محیا... محیااااااا انگشتانم را عصبی درهم پیچیدم و از جا بلند شدم... عصبی
#رمان
#بغض_محیا
قسمت دوم
حالا شاهد عاشق شدنش بودم ...
صدایم را در بالشت خفه کردم ...
و هق زدم ...
انقدر درهم شکسته بودم که حتی صداي در هم نشنیدم ...
دستی روي سرم قرار گرفت و من ندیده میدانستم ساحل است ...
سرش را روي سرم گذاشت ...
باز چی شده که بغ کردي دوباره محیا ...
دنیا که به آخر نرسیده دختر ...
با نگاه اشکی ام خیره شدم به محرم رازم ...
- ساحل ...
تو میدونستی نه؟؟؟ و چه سوال مسخره اي ...
مگر میشد نداند برادرش ...
کسی که بعداز مرگ پدرش جاي پدر بود برایش چه تصمیمی دارد...
نگاهم کردم و دستش را داخل موهایم بلند و مواجم فرو برد ...
، -میگفتم که چی؟؟؟ دوباره عذاب بدي خودتو ؟؟؟؟ اشکم بی اختیار پایین ریخت ...
- محیا جونم انقدر خودتو داغون نکن تو هنوز بیستم رد نکردي کلی راه داري جلوت ...
چرا خودتو اذیت میکنی انقدر آخه واسه یه احساس یک طرفه اي که اصلا معلوم نی اسمش چیه...
زهرخندي زدم ...
و ساحل از عمق درد من چه خبر داشت...
تنه اي زد ...
و لحن شوخش هم لبخند به لبم نیاورد اما درد را به قلبم هدیه داد دوباره...
- ول کن این داداش پیر پاتال گند دماغ مارو ...
خیره شدم به چشمانی که دقیقا مثل امیر عباسم بود ...
- باشه ول میکنم ...
ول میکنم ساحل ...
دستش را فشردم ...
- میخوام یکم تنها باشم ...
ملتمس نگاه دوختم ...
- باشه؟؟؟؟ چشمانش را مطمئن باز و بسته کرد ...
- باشه اما نبینم دوباره چشمات قرمزه ها ...
لبخند زدم به خواهرانه هایش...
ساحل که رفت بلند شدم و لب پنجره ي نشستم و پاهایم را بغل زدم...
همیشه نزدیک آمدنش که میشد این جا منتظر مینشستم...
و به نظر دلچسب ترین نقطه ي اتاق همینجا بود...
سرم را به شیشه تکیه دادم و شعر همیشگی را زیر لبم تکرار کرد...
خستم از عشق پنهوونی تورو میخوام نمیدونی اگه نباشی میمیرم اگه بگم نمیمونی...
اشکهایم بی اختیار میریختند و من میسوختم در تب احساس یک طرفه اي به قول ساحل نمیدانستم
اسمش را چهبگذارم اما...
هرچه که بود داشت نابودم میکرد ...
نابود...
صداي در حیاط آمد و همان صحنه ي دلنشین هرروز که ده سال بود به دیدنش عادت داشتم...
ساحل از روي بند رخت چادر را کشید و به سر انداخت ...
و در را باز کرد ...
و قامت زیبا یش نمایان شد ...
سر تک خواهرش را بوسید و لب حوض دو مشت آب زد به صورتش و من آرزویم بود پاك کردن تري
ته ریش جذاب و زیبایش بود...
زهر خندي زدم ...
حالا آرزویی که مال من بود براي دیگري برآورده میشد...
راستی اسمش چه بود ...
؟؟؟؟ زیبا بود ...
؟؟؟؟ حتما که بود سلیقه امیر عباس حرف نداشت...
حتی در ذهنم هم نتوانستم میم مالکیت همیشگی را تنگ اسمش بچسبانم ...
بازهم اشکی دیگرو...
داخل شد...
و مثل همیشه فریاد مادر که صدایم میزد براي پهن کردن سفره...
ادامه دارد...
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#نماز_شب 🌙🌓
💠حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) :
🔸بدانید هیچ چیزی مؤمن را به خدا نزدیک نمی کند، مگر آنکه :
▪️ نماز شب ،
▪️ تسبیح و تهلیل گفتن ،
▪️استغفار و گریه های نیمه شب ،
▪️ خواندن قرآن تا طلوع فجر ،
▪️متصل نمودن نماز شب به نماز صبح ،
🔸 پس هر که چنین باشد ، او را بشارت می دهم به فراوانی روزی که بدون رنج و زحمت و زور بازو به دستش آید .
📚 ارشاد القلوب ، ج ۲ ، ص ۱۷
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘✨نیایش شبانه با حضـــــرت ❤️❤️
🔘✨پــــروردگـــارا🤲
🤍✨دست هایمان خالی ست
🔘✨توشه هایمان سبک
🤍✨و دل هایمان نا آرام ،
🔘✨ره توشه هایمان را افزون،
🤍✨دردهایمان را درمان
🔘✨و دل هایمان را آرام فرما🤲
🤍✨آمـــیـــن یــــا رَبَّ🤲
🔘✨شــب راز و نـیـاز اسـت🤲
🤍✨در رحمت به روی بنده باز است
🔘✨بیایید سربه آغوش خدای خودگذاریم
🤍✨خداییکه کرامت داردوبنده نواز است
🔘✨شبتون پراز بارش رحمت الهی
#ذی_الحجه
#شب_بخیر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛
﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند :
خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾
در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡
#سخن_بزرگان
#بین_الطلوعین
#زیارت_ال_یس
@Manavi_2