eitaa logo
داروخانه معنوی
4.8هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
4.1هزار ویدیو
102 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩🏴 چند تن از شهدای کربلا را میتونید نام ببرید و میشناسید؟ 🤔 بچه شیعه باید همه شهدای و مرام شونو بشناسه داروخانه معنوی هرروز یک شهید را معرفی میکند با هشتگ 🚩 شهید ظهر عاشورا: سعید بن عبداالله حنفی .. او که سپر نمازگزاران شد.. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
□﴿مَهــــﷻـد؎جــــٰـان𔘓﴾ _بــــٰـاورم ایـــــن أســـــت عَـــــمّه جٰانـــــت، ظُهـــــر روز دَهـــــم، ⇇أز کُنـــــج خیـــــمہ هـــٰــا ، فَقـــــط نگٰاهـــــش بہ رٰاه تــــُـو بـــــوده. دِلـــــم مےگـــــویَد: دَر نمـــــٰاز شَـــــبِ، نِشسته‌ا؎ کہ خـــــوٰانـــــد، دَر قُنـــــوتش، ↡↡ ⇇فَقط آمـَــــدن تـــُــو رٰا آرزو کـــَــرده. مےدٰانـــــم دَر کـــــوچہ پــس کـــــوچِہ هـــٰــا؎ شَهـــــر شـــــوم شـــــٰام، فَقـــــط نـــــٰام تــُـــو رٰا صِـــــدٰا مےزَده𔘓⇉ و کُنـــــج خَـــــرٰابہ بــَـــرٰا؎ بچه‌هــــٰـا، فَقـــــط قِصّہ؎ آمـَــــدن تـــــُو رٰا مےگـُــــفتہ... _«اُمیـــــد زِینـــــب ۜ𑁍»! ایـــــن بـــٰــار تــــُـو را قَســـــم بِہ قـــٰــامَت خَمیـــــده او ⇇ ألعَّجـــــل۔۔۔! «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت_سوم بعد حضرت پیامبر (ص) , علم نصرت را با دست مبارک خودبه حضرت علی (ع) داد و آن حضرت را مشایعت کرده و دستهای مبارک را به آسمانبلند نموده و دعا کرد و بر گشت . امام (ع) می رفت و یاران ملازم رکابشبودند, وقتی که از لشگرگاه دور شد پرچم را با دست مبارک باز کرده و همهیاران را در زیر آن قرار داد و رجزی می خواند تقربا با این مضمون : (( رسول خدا با دست مبارک پرچم پر افتخار اسلام رابه من عطا کرد و امر فرمودتا با هر کافر و متمرد مقاتله کنم تا در مقابل دستور الهی و رسالت پیامبر , سر فرود آرد , منم علی ابن ابی طالب , منم این عم رسول خدا, منم ناصردین خداوند )). وقتی که به نزدیک چاه رسیدند دستور داد یاران قرآنبخوانند و خود حضرت آیه مبارکه : (( قد جاء الحق وزهق الباطل ان الباطلکان زهوقا )) را می خوانند. یعنی (( حق آمد و باطل از بین رفت.(( عمرابن امیه, می گوید : از صدای رعد آسای امیرالمومنین , زمین به لرزه درآمده بود , ناگاه عفریتی که قاتل ابوالعاص, بود سر از چاه بیرون آورد : دهن باز کرد چو غار سیاه چو تندر بپوشید رخسار ماه هوا تیره گون کرد از دود و دم ز آتش علم سر ز ذات العلم گفتکیستید ؟ آیا ندانستید که کسی به اینجا قدم ننهاده مگر آنکه هلاک شده ؟این سرهای انسانی را در کنار چاه نمی بینید؟ چرا عبرت نمی گیرید!؟ امیرالمومنین (ع), نهیب زد و نعره کشید : ای شیطان مردود و ای جن مرطود, منمهلاک کننده دلیران, منم متفرق کننده لشگرها, منم مظهر العجایت, منم علیابن ابیطالب , منم پسر عم مصطفی, چون آن عفریت این کلمات را شنید بر امامحمله کرد می خواست کاری که با ابوالعاص, کرده بود با آن حضرت نیر انجامدهد. راوی گوید : دیدم حضرت مبادرت نمود و با ذوالفقار یک ضربت هاشمیه براو زد, ما گمان کردیم آسمان به زمین آمد ناگاه دیدیم آن عفریت مثل دو قطعهکوه در چاه افتاد, امام رو به یاران فرمود : (( هلموا الی بالقرب و الروایا )) (( یعنی : مشکها را پیش آرید )) (( قیس ابن سعد عباده )) گوید : به آن خدایی که ما را آفرید, وقتی که آنمشکها را آوردیم , دیدیم از غیرت اسد اللهی حضرت , غضب بر چهره اش ظاهرگشته که زهره شیر از دیدن آن آب می شود. در این وقت صورتهای مختلف وصداهای بلند از چاه برخواست , عفاریت اجنه, بیرون آمدند و آتش می پراکندند , دهانه چاه مانند نیران شده بود که شهاب فوران می کرد , تمام بیابان رادود فرا گرفت , در میان دود, صورتهای سیاه جن و شیاطین نمایان بود , ازهیبت و رعب نزدیک بود روح از بدن ما بیرون آید. امیر مومنان با صدایبلند فریاد زد : (( یا معشر الجن و الشیاطین )), آیا بر ولی خدا سرکشی میکنید و با صورتهای گوناگون ما را می ترسانید, خداوند به شما فرموده به اینصورت درآیید و با من ستیز کنید, یا به خدا افترا می بندید ؟, اکنون من کهولی و قادر ذوالمن هستم , شما را به آتش شمشیر خود می سوزانم. پس آنبزرگوار شروع کرد به خواندن آیاتی از قرآن کریم, (( قیس ابن سعد )) میگوید: به خدا قسم , حضرت آنقدر از عزائم و سوره های محترقات و قارعات ومحکمات قرانیه, قرائت کرد و به صورت آنها دمید, دیدم کم کم دودها و شرارهها و صورتها و صوتها معدوم شد, پس حضرت مرا را پیش طلبید بر سر چاه آمدیم, دلو ریسمان به دست مبارک گرفت و در چاه افکند, هنوز به وسط چاه نرسیده بودکه ریسمان را قطع کردند و دلو خالی را بیرن انداختند , غضب از سیمای حیدرکرار آشکار شد و سر میان چاه کرده , فرمود : ای جنی که ریسمان دلو , ولیالله را بریدی و بیرون انداختی , خود بیرون بیا تا سزای عمل خود را ببینی, ناگاه عفریتی چون کوه , با صورت عبوس و چشمهای برافروخته از چاه بیرونآمد. امام فرصت نداد که حمله کند, با صاعقه آتشبار چنان بر کمرش زد که آنچنار تناور را به دو نیم ساخت, و دلو دیگر را به چاه انداخت و به صورتبلند این رجز را به گوش جنیان رساند : انا علی انزع البطین اخرب هامات العدی بالسیف ان تقطع الدلو لنا ثانیا اخربکم ضربا بغیر حیف ازقعر چاه, جواب حضرت را با گستاخی می دادند, باز حضرت دلو را به چاه افکند , همین که به آب رسید, طناب را قطع نموده و دلو را بیرون انداختند. امام _ علیه اسلام _ فرمود : ای شیاطین و جن, هر یک از شما که دلو را قطع نمودهاست باید به مبارزه بیرون آید, پس کسی بیرون نیامد. در همین حال عفریتیاز میان چاه فریاد زد: ای صاحب دلو عظیم الشان, که خود را از آل عدنان میشماری, اگر راست می گویی, ما که دلو تو را بیرون انداختیم, تو هم خود رابه چاه بینداز, (( و لاح الغضب فی وجه علی بن ابی طالب )), غضب از سیمایمبارک علی نمایان شد فرمود ای گروه جن و شیاطین , آیا علی را از آمدن بهمیان چاه می ترسانید, پس آماده باشید که با ذوالفقار دو سر آمدم و رو بهیاران کرد و فرمود : مرا به چاه فرو برید, مسلمانان به التجا و ناله درآمدند و عرض کردند : یا مولا, می خواهی خود را به دهان مرگ بیندازی, اینچاه پایان ندارد, تو اینجا هلاک خواهی
شد... ادامه دارد «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⇦میگن بَرا؎ حٰاجت روٰایے باید أوّل و آخر _ دُعا بِفرستیم↓↓↓ ⇇پَس هَمگے تـــــو این غُروب جمعہ... □بہ یٰاد آقـــــآ جٰان تنهٰامون𔘓⇉ _نَفر؎چهارده ¹⁴ ذِکر فَرج بفرستیم و بَرا؎ استجٰابتش، أوّل وآخرش هم صَلـــــوٰات بِفرستیم... ⇇تـَــــقدیم بہ تنهٰاتـَــــرین عَزیز جهآن
أللّهم صَّلِ عَلّےمُحمَّد وٰالِ مُحمَّد الـٰلّهُمَ؏َـجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ⇇(14مرتبہ) أللّهم صَّلِ عَلّےمُحمَّد وٰالِ مُحمَّد
1612069240-107571-760 (1).mp3
3.62M
🌺 🔈 صوت: علی فانی 🙏 التماس‌دعای فرج «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
🌹هرکس عصر روز جمعه صد مرتبه سوره قدر را بخواند خداوند به او هزار نسیم از رحمتش را عنایت میفرماید که خیر دنیا و آخرت است. 📚 امالی شیخ صدوق ص 606 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
1_375006659.pdf
4.69M
متن صلوات ضراب اصفهانی پی دی اف متن صلوات @Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
1_1363290415.mp3
16.08M
🎧 🔝 مرحوم سیدبن‌طاووس(رحمة‌الله‌علیه) می‌گوید: اگر از هر عملی، در غافل شدی... از صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی غافل نشو! چرا که در این دعا سری است که خدا ما را از آن آگاه کرده است. 🎤 مهدی نجفی✅ @Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
🦋 نزدیک غروب آفتاب جمعه شب دعا سمات فوق العاده فضیلت داره و آرامش بخش بنظرم حتما گوش کنید💚🤲 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از امشب داستان جدیدی با نام رویای من در کانال قرار میدهیم امیدوارم که مور پسند شما عزیزان قرار بگیره
( ) نویسنده ناهید گلکار قسمت اول – بخش اول ❤️سوز سرد پاییز به صورتم می خورد و بدنم رو به لرز می انداخت. بغضی غریب تو گلو داشتم ….. جلوی در خونه وایساده بودم .دلم نمی خواست برم تو .. هر رهگذری از کنارم رد می شد وانمود می کردم دارم زنگ می زنم… شاید نیم ساعتی به همون حال موندم … وقتی مجسم می کردم پشت اون در چه چیزی منتظرمه دلم فرو می ریخت. احساس می کردم دیگه تحملی برام باقی نمونده … یک مرتبه با صدای هادی از جا پریدم. نزدیک من شده بود. پرسید: چرا وایسادی؟ فقط سلام کردم و چیزی نگفتم. هادی کلید انداخت و در رو باز کرد و رفت کنار تا اول من برم تو و در رو محکم زد بهم. 💜صدای بسته شدن در رو شنیدم … با عجله رفتم تا چشمم به اعظم نیفته … ولی اونم صدای در رو شنیده بود و خودشو رسوند …. ولی چشمش که به هادی افتاد سعی کرد آروم حرف بزنه و از من پرسید: کجا بودی تا حالا؟ دلم هزار راه رفت. نمیگی منم اینجا آدمم؟ دلواپس میشم؟ خدا به داد شوهرت برسه که تو انقدر “ددری” از آب در اومدی. هروقت میری بیرون بر گشتنت با خداس …. 💛هادی بهش تشر زد که بسه دیگه می زاری از راه برسم؟ باز شروع کردی؟ اعظم یک پشت چشم نازک کرد و گفت: خدا به دور! نصیب گرگ بیابون نکنه. حرف حق هم نمیشه تو این خونه زد. از صبح تا حالا رفته الان اومده نباید بهش هیچی بگم؟ و با غیض و تر برگشت تو اتاق؛ ولی باز با صدای بلند غر می زد …خوبه والله. من شدم کلفت خانم. به هوای درس خوندن معلوم نیست کجا میره با کی می گرده؟ منم که مترسک سر خرمنم نباید حرفی بزنم.. باید خفه بشم تا این دختره ی پر رو فاحشه بشه؟ به هوای درس خوندن میره ما رو گول می زنه. فکر می کنه من خرم …. ❤️هادی لباس شو عوض کرده بود رفت تو حیاط و نشست رو لبه ی حوض و شیرو باز کرد. همین طور که دستهاشو زیر آب بهم می مالید سرش داد زد بسه دیگه زن برو یه حوله بیار شامم زود حاضر کن خیلی گشنمه … کتابامو گذاشتم روی میز و گوشه ی اتاقم نشستم. بدون اینکه لباسمو عوض کنم دو زانوم رو گرفتم تو سینه و سرمو گذاشتم روی پام .. فقط یک فکر توی سرم بود: چیکار کنم؟ باید یه فکری می کردم وگر نه توی این منجلابی که گرفتار شده بودم غرق می شدم … تو دردسر بدی افتاده بودم … در حالیکه هرچی فکر می کردم راه نجاتی به نظرم نمی رسید. ✍ادامه دارد... «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙🌓 💠 امام صادق علیه السلام فرمودند: 🔸«اگر انسان دروغ بگوید، از خواندن محروم می شود، وقتی هم که از نماز شب محروم شد درهای روزی به روی او بسته می شود و از و روزی هم محروم می گردد». 📚علل الشرایع، ج 2، ص 51. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2