eitaa logo
داروخانه معنوی
7.2هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
4.8هزار ویدیو
135 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
داروخانه معنوی
#تشرفات (قسمت دوم): #امام_زمان 💥وقتی همراه همسرم برای طواف خانه خدا رفتیم، چون من حال و هوایی داشتم
🔸تشرف چوپانی از اطراف مشهد🔸 🖋آقای میرزا هادی از عالم مرحوم سید محمد ابراهیم قزوینی (رحمه الله) نقل فرمودند: در مشهد مقدس شنیدم که چوپانی از یکی از دهات اطراف مشرف به محضر حضرت بقية الله ارواحنافداه شده است ، لذا با عزم ملاقات او از مشهد حرکت کردم و بعد از طی شش منزل به او رسیدم و بر او وارد شدم. ایشان غذایی حاضر کرد و از من پذیرایی نمود ولی دیدم با این که گوسفندان زیادی در همان نزدیکی موجود است از آن دوردستها شير آورد. علت این کار را پرسیدم. گفت: اینها مال مردم است بعد از احضار طعام پرسیدم: آیا راست است که شما به حضور امام زمان شده اید؟ گفت: حالا غذا تناول کنید بعد از صرف غذا گفت: آیا کسی هست که کار بزرگی بکند و خدمت آن جناب را نشود؟! واقعه من آن است که: 📜در فلان سال که قحطی و گرانی شده بود من و همسر و مادرم هر روز چهار قرص نان جیره داشتیم، یکی زنم، یکی مادرم و دو تا خودم. من یکی را صبح می خوردم و یکی را ظهر. روزی دیدم مادرم گریه می کند. سبب گریه اش را پرسیدم، گفت: نان مرا گربه خورده است ، از آن طرف همسرم از طبخ نانی دیگر امتناع کرد. من یک نان از حق خودم را به مادرم دادم و گفتم: به همین یک نان اکتفا می کنم و به طرف صحرا بیرون آمدم. در صحرا ظهر که گوسفندها خوابیدند تصمیم گرفتم غذایم را که فقط یک نان باقی مانده بود بخورم، ناگاه در همان وقت سواری حاضر شد و گفت: میهمان می خواهی؟ ناچار تعارفش کردم و او پیاده شد و من هم با این که گرسنه بودم همان یک نان را نزد او گذاشتم و ایشان با شیر تناول نمود، بعد گفت: «آیا این اطراف کسی هست که راه مشهد را به من نشان دهد و یک تومان اجرت بگیرد؟ من با خود گفتم: چه کاری از این بهتر که هم به مشهد مشرف شوم و هم پولی به دست آورم، لذا گفتم: من شما را راهنمایی می کنم، اما گوسفندان را چه کنم؟ گفت: به خدا بسپار. من هم با تمام قلب گفتم: گوسفندان را به خدا سپردم و روانه شدم. قدری از راه را که رفتیم چون او سوار بود و من پیاده و گرسنه عقب افتادم. به همین خاطر عرض کردم: آهسته تر برانید، من به شما نمی رسم. فرمود: دستت را بده و پنجه دست خودش را در پنجه ام قرار داد. قدری که گذشت ، دروازه و حصار مشهد نمایان شد. فرمود: برو زیارت کن و برگرد من همین جا هستم. داخل شهر شدم. از قضا به یکی از کسانی که گوسفندانش را می چراندم برخورد کردم. او گفت: کجا میروی؟ گفتم: به زیارت. گفت: نخیر، تو گوسفندان ما را در این دوره قحطی و گرانی فروخته و یا خورده ای، و الا به اینجا نمی آمدی. گفتم: نه این طور نیست، من گوسفندان را به خدا سپرده ام و برای زیارت آمده ام. او باور نکرد و بر حرف خود اصرار داشت. گفتم: فرضا این طور باشد، حال چه می خواهید بکنید؟ بالأخره از او جدا شدم و بعد از زیارت به همان موعد مقرر در خارج شهر رفتم، آن جناب را به همان حالت و در محل خویش دیدم. با هم به ده خودمان برگشتیم و وقتی رسیدیم دیدم گوسفندها صحیح و سالم هستند آن سرور هم یک تومان به من مرحمت کردند و رفتند تا از نظرم غائب شدند. 📚برکات حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ، حکایت ۱۳۴ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگه چی میخواهی؟ ثواب عجیب کمک به زوار ابا عبدالله الحسین علیه السلام ‌‌‎ 🚶‍♂زوار پاکستانی و افغانستانی در راه رفتن به زیارت از کشور ما عبور می کنند. 💠خدمات رسانی به عاشقان را قدر بدانیم «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ ◈◈عَطـــــرتــــُـو ⇩⇩⇩ ⇦بــَـــرٰا؎زِنـــــده شُـــدن هَمہ شَهـــــر، کــٰـــافے أســـــت ‌⇨ و نَسیـــــم هـَــــر روز، ⇇تـــــُو رٰا دَر لٰا بہ لٰا؎ ِ؛ ❍↲ رَگهــــٰـا؎مــٰـــا، جـــٰــار؎مے‌کـُــــند᯽➺ کــــٰـاش هَـــــرگــِـز، ╰─┈➤ □عَـــــطر تـــــُو رٰا، دَر لٰا بہ لٰا؎ شُلـــــوغے‌هــــٰـا؎، ◇دُنیــٰـــا گُـــــم نکَـــــنیم𑁍⇉ «سَـــــلٰام آرٰامـِــش هَـستے‌أم» أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴿بـــــٰانـــــوجــᰔـــٰان𔘓⇉﴾! ↶مَحـــــرم تـَــــر أز خـُــــدا کِہ نــَـــدٰاریم! وَقتے وٰاجـــــب أســـــت ↡↡ ⇤حتّٰے دَر بـــَــرٰابــَـــر او هَـــــم، دَر نمــــٰـاز «حجـــــٰاب◈➺» ؛ دٰاشـــــتہ بـــٰــاشے، ⇇یـــَــعنےقِـــــصّہ ؎ حِجـــــٰاب ╰➤ _چیـــــز دیـــــگر؎ أســـــت...◇◇ ◈◈یَقیـــــن دٰاشـــــتہ بــــٰـاش!! صُحبـــَــت أز کمـــٰــال أســـــت ... _بَحـــــث، ﴿بَحـــــثِ حیّٰــا؎ یِک¹ زَن أست!﴾ □میـــــدٰانےکِہ تُو دُردٰانہ؎ خِلـــــقَتے... «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آ خـُــᰔــدٰا ،↡↡ ⇤بـــــحّق دُختـــــرِ سِہ ســـٰــالہ؎ سیــّـــدالشُهـــــداءﷺ ، ⤸ أز مـــٰــا بِگیـــــر ، هَـــــرچے کِہ ╰─┈➤ ﴿ امـــٰــام حُسیــــﷺـنُ𔘓﴾ ، أز مــــٰـا مےگیـــــره💔 .. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
کارگاه خویشتن داری 34.mp3
12.69M
۳۴ ⚠️ مبارک نیست؛ ارتباطی که حتّی ظاهرش مقدّس است؛ اما تو را، صـــاف به جهنّم می‌کشاند! ▫️خویشتن‌داری یعنی؛ حواست باشد؛ اگر آرامش، شادی و قدرت، محصولِ انتخابات و ارتباطاتت نبود؛ به چشم برهم زدنی، از آن فاصله بگیری! «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2