داروخانه معنوی
#احسن_القصص ☘میرزا اسماعیل دولابی(۴) آن دو آقا سید هم با یکدیگر صحبت می کردند و می گفتند او در حال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#احسن_القصص ☘میرزا اسماعیل دولابی(۴) آن دو آقا سید هم با یکدیگر صحبت می کردند و می گفتند او در حال
#احسن_القصص
☘میرزا اسماعیل دولابی(۵)
بعد از آن مکاشفه به ترتیب به چهار نفر برخوردم که مرا دست به دست به یکدیگر تحویل دادند . اولین فرد آیت الله سید محمد شریف شیرازی بود . همراه او بودم تا اینکه مرحوم شد . وقتی جنازه او را به حضرت عبدالعظیم بردیم آیت الله شیخ محمد تقی بافقی آمد و بر او نماز خواند . من هم که دیدم شیخ هم به عزیزم نماز خواند و هم از مرحوم شیرازی قشنگ تر است ، جذب او شدم ، به گونه ای که حتی همراه جنازه به قم نرفتم .خانه شیخ را پیدا کردم و از آن پس با شیخ محمد تقی بافقی مرتبط بودم تا اینکه او هم مرا تحویل آیت الله شیخ غلامعلی قمی ملقب به تنوماسی داد . من هم که او را قشنگ تر دیدم از آن پس همراه وی بودم . در همین ایام با آیت الله شاه آبادی هم آشنا و دوست شدم و با وی نیز ارتباط داشتم .
تا اینکه بالاخره به نفر چهارم آیت الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی که شخص و طریق بود برخوردم . او با سایرین متفاوت بود . چنین کسی از پوسته بشری خارج شده و آزاد است و هر ساعتی در جائی از عالم است . او دین ندارد و در وادی توحید به سر می برد . یک استوانه نور است که از عرش تا طبقات زمین امتداد دارد و نور همه اهل بیت (ع) در آن میله نور قابل وصول است .
#شرح_حال_اولیاء_خدا
ادامه دارد..
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گِلِهی #امام_حسین ع در خواب از یک زائر اربعینی!
#اربعین
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#زندانی
#دعای_مجرب_برای_آزادی_از_زندان
🌹🍃برای خلاصی از زندان بین عصر و مغرب《 363》 مرتبه این دعا را که عربی و فارسی است بگوید :⇓ ⇓
🍁یا خالِصُ یا مُخْلِصُ یا خَلّاصُ بِحَقِّ خواجِه خِضْر وَ بهتر اِلیاس🍁
👈تا یازده《11》 روز پشت سر هم اداممه دهد . قبل از دعا و بعد از آن هفت《7》 صلوات نیز بفرستد
📗منبع : شفاء الاسقام ص 99
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#تشرفات #امام_زمان 💠تشرف حاج عباس اطمینان در منا و نجات از لگدمال شدن 📜 سال ۱۴۱۳ قمری طبق دعوت قب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#تشرفات #امام_زمان 💠تشرف حاج عباس اطمینان در منا و نجات از لگدمال شدن 📜 سال ۱۴۱۳ قمری طبق دعوت قب
#تشرفات
#امام_زمان
📜 توسل کریم اصغری و نجات از خطر مرگ
داستان جالب آقای کریم اصغری ساکن یکی از روستاهای اصفهان (وزنه) را که توفیق پیدا کرده است جمال دلربای مهدی فاطمه ، حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء را زیارت کند...
🖋 در حدود ۴۰ سال پیش به خاطر کمبود مواد سوختنی برای زمستان مجبور بودیم از روستا به اطراف که همه بیابان بود برویم و مواد سوختی (هیزم) فراهم کنیم تا اینکه روزی به دستور مادرمان ، من و برادرم به طرف بیابان عازم شدیم و فاصله زیادی هم باید میرفتیم ، صبح زود حرکت کردیم دو نفری رفتیم و هیزم ها را جمعآوری کرده و بعد از ظهر به طرف روستا حرکت کردیم .
در آن بیابان و گرمای شدید با برادرم میرفتیم ولی برادرم جلوتر از من در حال حرکت بود ، یکی دوساعت که به راه خود ادامه دادیم من عقب ماندم و برادرم از من فاصله گرفت تا اینکه خیلی از یکدیگر دور شدیم.
مرا صدا می زد که بیا و من به جهت تشنگی شدید و گرما دیگر حال نداشتم و ظرفی که همراه داشتم کم کم آبش تمام شد و در اثر ضعف و تشنگی دیگر نتوانستم قدم از قدم بردارم .
کنارجاده نشستم تا حالی پیدا کنم و باز به راه خودم ادامه بدهم ولی دیدم نمیتوانم برخیزم و حال اینکه برادرم را هم صدا بزنم نداشتم ولی دائم می گفتم یا صاحب الزمان و این جمله را تکرار می کردم و در کنار جاده دراز کشیدم و خودم را آماده مرگ کردم.
متوجه شدم صدای پایی میآید و دیدم آقایی بالای سرم میگویند: آقا سید کریم.
شالی سبز به گردن ، صورت گندمگون و بسیار زیبا که چنین زیبایی را تا آن روز ندیده بودم و مثل اینکه تازه سر و ریش خود را اصلاح کرده مرا به نام صدا زد و به من فرمود: تو را چه می شود.
من که نتوانستم جواب بدهم ولی به من گفت: کریم کوزه ات را بده تا من در آن آب بریزم .
کوزه را در کنارم گذاشته بودم و دیدم برداشت و آبش کرد و گفت: بخور. خوردم ، آب آنقدر سرد بود مثل اینکه برف آب شده است و شیرین ، یک مرتبه چشمم باز شد به او گفتم این آب را از دست آورده ای؟ (دست: نام یک رود در حوالی آن منطقه) .
دیدم تبسمی کرد و دومرتبه فرمود: کوزه را بده تا باز هم آبش کنم. (چون دفعه اول که کوزه را آب کرد همه را خوردم)
چه آب گوارایی!!!
کریم می گوید کوزه را دادم و باز از کوزه ای که خودش داشت آبش کرد و به من فرمود: کریم بلند شو که برادرت منتظر هست.
یک وقت بلند شدم ، بدنم جان گرفت و حرکت کردم ولی خیلی از آن بزرگوار تشکر کردم ، تا خداحافظی کردم دیدم با اینکه اول خیلی از برادرم فاصله گرفته بودم الان ۳۰ یا ۴۰ قدمی برادرم هستم. وقتی نگاه کردم ببینم این مرد چه کسی بود اصلا کسی را ندیدم ، به این طرف و آن طرف نگاه میکردم که سید را ببینم ، کی بود و کجا رفت ؟
دیدم برادرم صدایم میزند و میگوید: کریم! چرا معطل کردی؟
چرا نمی آیی ؟
خیلی تعجب کردم که این آقا کی بود و کجا رفت؟
گریه ام گرفت ، دیدم برادرم به من میگوید : تشنه ات هست؟
گفتم: نه و قضیه را به برادرم گفتم.
برادرم دستی به سرم کشید و گفت: این آقا حتماً امام زمان علیه السلام بوده ، چرا حاجت نخواستی؟
گفتم : نفهمیدم
در حال تأسف خوردن بودم تا به روستا رسیدیم .
فقط کار من شده بود گریه وقتی به روستا رسیدیم قضیه را برای عالم آن زمان که نقل کردیم آیشان فرمود: آن سید جناب خضر یا امام زمان علیه السلام بوده است.
📚شیفتگان حضرت مهدی جلد ۲ صفحه ۲۸۵ ، ۲۸۶ و ۲۸۷
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
10.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖 سخنرانی _کوتاه_ تصویری- کم حجم
🖥موضوع:توصیف دل انگیز مرگ و
بهشت برزخی زائر کربلا در بیان امام باقرع
🎞سخنران:حجة الاسلام محمدرضا هاشمی.
#امام_حسین
#اربعین #کربلا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
دَرد دِل مـــٰــا
⇇ بےتـُــــو فَـــــراوان شـُــــده
۔۔۔۔۔آقـــــٰا𔘓⇉
دِلهــــٰـا هَمہ اِمـــــروز↓↓↓
پَریشـــــٰان شــُـــده
۔۔۔۔۔آقــــٰـا...𔘓⇉
⇦آرٰامـــــش دُنیــٰـــا؎ نَفـــــس گیـــــر،
_ کـُــــجٰایے؟
بـــَــدجـــــور جَهـــٰــان
❍↲بےسَـــــر و ســٰـــامـــٰــان شُـــــده،
۔۔۔۔۔ آقــــٰـا...𔘓⇉
﴿سَـــــلاممَحبـــــوبدِلـــــم❣➛﴾
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2