eitaa logo
داروخانه معنوی
5.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
120 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسش آیا بر زبان آوردن نیت در هنگام غسل لازم است؟ 📝پاسخ لازم نيست در وقت غسل نيت كند كه غسل واجب يا مستحبّ مى‌كنم و اگر فقط به قصد قربت، يعنى: براى انجام فرمان خداوند عالم غسل كند كافى است. و به زبان آوردن نیت لازم نمی باشد. توضیح المسائل 16مرجع، مسأله 358 @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️💫 برای محبت کردن؛ ❄️💫آدمها رو انتخاب نکن! ⚪️💫مهم نیست، چه کسی ❄️💫محبتت رو دریافت میکنه! ⚪️💫مهم اینه که محبت داره، ❄️💫از سمت تو صادر میشه.. ⚪️💫و بر روحِ دیگران، می باره... ❄️💫درست شبیه خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝دارو شناسی میوه به نام فیسالیس در بازار موجود است که به خاطر ظاهر جالب و جذاب آن در تزئین کیک‌ها و ... استفاده می‌شود و با توجه به‌ جدید بودن آن افراد دوست دارند آن را حداقل یکبار امتحان کنند. در طب سنی این میوه عروسک پشت پرده نام دارد و دارویی تخصصی جهت عقیم کردن انسان است. لطفاً به دوستان خود اطلاع دهید تا خدای ناکرده از این میوه مصرف نکنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰دشمنی فرزندان در قیامت عارف بالله حاج اقا حسین فاطمی از شاگردان مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی میفرمودند:یکی از دشمنان ما در روز قیامت فرزندان بی گناه ما هستند هرگاه در مقام شکایت برآیند و عرض کنند خدایاحکم کن بین ما و پدر ما که به ما غذاهای حرام خورانیدند و ما را بی پرده و بی حیا بار آوردند.از اینکه وسایل ساز و رقص در خانه برای ما تهیه کردند و ما را فرستادند دنبال علومی که به درد دیانت ما نمیخورد. لذا معصوم علیه السلام میفرماید: ویل لاولاد آخر الزمان من آبائهم وای به حال بچه های آخر الزمان از پدرانشان. عرض کردند :پدران کافر آنها؟فرمود نه بلکه پدران مسلمان آنها. ✴️دقت کنید بالاترین مصیبت ما این است که فرزندانی که برای رشد و پرورش آنها از همه چیز خود صرف نظر کردیم و دنیا و آخرت خود را فدای آنها نمودیم،فردا بزرگترین دشمن ما همین فرزندان ما هستند. @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
39.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاجزانه از دوستان استدعا می کنم این کلیپ را ببینید و نشر دهید... نه یکبار که چندین بار ببینید: @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید بزرگوار خسرو آرمین عزیز❤️ شهید بزرگوار بهمن آرمین عزیز❤️
🌷 🌷ما سه برادر بودیم؛ من، بهمن و خسرو. من کار فرهنگی می‌کردم، بهمن از فرماندهان طرح و عملیات بود و خسرو نیز جزو نیروهای یگان خط‌شکن. روزها هر کس مشغول کار خود بود و شب‌ها دور هم جمع می‌شدیم. شبی به همراه رضا شاه ویسی فرمانده طرح و عملیات نشسته بودیم که بهمن برادر بزرگم، گفت: «از ما سه نفر کدام‌مان شهید می‌شود؟» من گفتم: «خب معلوم است، من اول شهید می‌شوم.» خسرو گفت: «نه اول من شهید می‌شوم.» بهمن خطاب به من گفت: «چرا تو اول؟» پاسخ دادم:... 🌷پاسخ دادم: «چشمان من بسته است و تنها از طریق دریچه دوربینم منطقه را می‌بینم، پس اول من شهید می‌شوم.» بهمن گفت: «تو که شب‌ها فیلم و عکس نمی‌گیری اما ما شب‌ها می‌زنیم به خط، پس من اول شهید می‌شوم.» خسرو گفت: «اولین نفر منم که شهید می‌شوم، چون جزو نیروهای خط شکن هستم.» بهمن گفت: «نه تو شهید می‌شوی و نه سهراب، اولین نفر منم که شهید می‌شوم.» پرسیدم تو که در سنگر فرماندهی نشستی و دستورات را صادر می‌کنی. بهمن.... 🌷بهمن جواب داد: «ما طراح عملیاتیم، قبل از هر کس به قلب دشمن می‌رویم، منطقه را شناسایی می‌کنیم، نقشه عملیات را می‌کشیم و نیروها را می‌شماریم. هر رفتنی ممکن است دیگر برگشتی نداشته باشد.» بعد از مدتی منطقه بمباران شد و اولین کسی که مجروح و به بیمارستان منتقل شد و توفیق شهادت نصیبش نشد من بودم. خسرو در ارتفاعات سلیمانیه به شهادت رسید و جسدش را بعد از هفت سال آوردند و بعد، بهمن بر اثر اصابت مین به شهادت رسید.... 🌹خاطره ای به یاد برادران شهید بهمن و خسرو آرمین راوی: رزمنده دلاور سهراب آرمین، عکاس و فیلمبردار جنگ منبع: خبرگزاری ایسنا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ـــ مهیا بیدارشو مهیا چشمانش را باز کرد اتوبوس خالی بود فقط مریم که بالا سرش بود و شهاب که دم در ایستاده بود در اتوبوس بودند مهیا از جایش بلند شد ــــ مریم کولمو بیارم ــــ نه لازم نیست همین کیف دوشیتو بیار ــــ  اوکی شهاب کنار رفت تا دختر ها پیاده شوند او هم بعد از دخترها پیاده شد و در را بست کنار هم قدم برمی داشتند مهیا به اطرافش نگاهی کرد ــــ وای اینجا چقدر باحاله مریم لبخندی زد ــــ آره خیلی مهیا با دیدن نرجس که به سمتشان می آید محکم بر پیشانیش کوبید ــــ آخ این عفریته اینجا چیکار میکنه مریم خندید ــــ آروم میشنوه ـــ بشنوه به درک شهاب با تعجب به سمت مریم چرخید مریم بهش نزدیک شد ــــ مهیا به نرجس میگه عفریته نرجس به طرفشان آمد ـــ سلام خسته نباشید مریم خنده اش را جمع کرد ـــ سلام گلم همچنین شهاب هم فقط به یک سلام ممنون اکتفا کرد  مهیا هم بیخیال سرش را به آن طرف چرخاند با دیدن  تانک زود دوربینش را از کیف مخصوصش بیرون آورد ‌ و شروع به عکاسی کرد ـــ مریم اینجا شلمچه است دیگه ــــ آره گلم مهیا احساس می کرد هر زاویه و هر منظره در این جا قصه ای را برای روایت دارند شهاب از آن ها جدا شد و به سمت محسن رفت مریم با حوصله مهیا را همراهی کرد تا از جاهایی که دوست دارد عکس بگیرد و به سوالاتی که مهیا می پرسید جواب می داد  دخترها به طرف نمایشگاه ها رفتن همه مشغول خرید بودند مریم به سمت کتاب ها رفت اما مهیا ناخوداگاه عکس مردی نظرش را جلب کرد از بین جمعیت گذشت  به غرفه پوستر رسید وارد شد به چشم های مرد نگاهی انداخت   نمی توانست زیاد خیره چشمانش شود احساس ترس به او دست داد ابُهتی که چشم های این مرد داشت لرز بر تن مهیا انداخته بود مهیا آنقدر غرق آن عکس شده بود که متوجه رفتن دانش آموزا نشده بود شهاب برای اطمینان نگاهی به نمایشگاه انداخت با دیدن مهیا که به عکس خیره شده بود صدایش کرد ــــ خانم رضایی خانم رضایی مهیا به خودش آمد ـــ بله ــــ اذان گفت  برید تو مسجد برای  نماز و نهار ـــ سید این عکس کیه شهاب به عکس نزدیک شد با دیدن عکس لبخند زد ــــ شهید  محمد ابراهیم همت مهیا دوباره به عکس نگاهی انداخت واسم شهید را زیر لب زمزمه کرد به سمت فروشنده رفت ــــ آقا من این پوسترومی خوام چقدر میشه؟؟ پول پوستر را حساب کرد شهاب از شخصیت مهیا حیرت زده بود این دختر همه معادلات او را به هم ریخته بود ـــ سید من باید برم وضو شهاب اطراف نگاه کرد کسی نبود ــــ اینجا خیلی خلوته بزارید من همراهتون میام شهاب تا سرویس بهداشتی مهیا را همراهی کرد بعد وضو هر کدام به سمت قسمت خانم ها وآقایون رفتن مریم مهیارا از دور دید برایش دست تکان داد مهیا به طرفشان رفت ... @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خـــدایـا ⭐️ دراین دریای ⭐️ پرتلاطم روزگـار ⭐️ بـا نگـاه مـهربانـت ⭐️ دل گـــرم مـان کـن ⭐️ بـه فــردایــی بـهتـر ⭐️ شبتون پر از آرامـش ⭐️ و نـگـاه خــــداونــد ⭐️ هرکجا که هستین ⭐️ همراهتان باشد ⭐️ شـب بـخیـر ⭐️ @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز یکشنبه۱۴۰۱/۱۱/۹ ❤️هرصبح 🧡آغازیست دوباره 💛برای آموختن وبالیدن 💚 آغازی برای تکاندن غباراز دل 💙ونشاندن غنچه های 💜محبت وعشق 🤍پس شروع دوباره زندگی 💖برتو مبارک 💝روزت سرشار از عشق 💚درپناه حق امروزت رو با یه دنیا 🤍امید،عشق , سلامتی, تدبیر، توکل , 💜آرامش الهی , نشاط ,شادی با ❤️ یه بغل آرزوهای پسندیده آغاز کنی. @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4