🌙🌟نماز شــ🌙ــب
🔰یازدهم ماه رمضان
#نماز_شب_یازدهم_ماه_مبارک_رمضان
#ماه_رمضان
💠🔹امام علی علیه السلام فرمودند:
✍هر کس در شب یازدهم ماه رمضان:
دورکعت_نماز بگزارد
🔹در هر رکعت حمد یک《1》 بار
🔸و 《20》 مرتبه سوره کوثر را بخواند
🌷در آن روز گناه نمیکند اگر چه شیطان کوشش کند.
📗وسائل الشیعه صفحه 178
💠💠 دعای پیامبر در #شب_یازدهم ماه رمضان
🔷 اَللَّهُمَّ إِنِّي إِنِّي أَسْتَأْنِسُ الْعَمَلَ وَ أَرْجُو الْعَفْوَ وَ هَذِهِ أَوَّلُ لَيْلَةٍ مِنْ لَيَالِي الثُّلُثَيْنِ وَ أَعُوذُ بِأَسْمَائِكَ اَلْحُسْنَى وَ أَسْتَجِيرُ مِنْ نَارِكَ اَلَّتِي لاَ تُطْفَى وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُقَوِّيَنِي عَلَى قِيَامِ هَذَا اَلشَّهْرِ وَ صِيَامِهِ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِي وَ تَرْحَمَنِي إِنَّكَ لاٰ تُخْلِفُ اَلْمِيعٰادَ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ وَ أَنْتَ اَلصَّمَدُ اَلَّذِي لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَجَاوَزْ عَنِّي وَ اِغْفِرْ لِي وَ اُعْفُ عَنِّي وَ اِرْحَمْنِي إِنَّكَ أَنْتَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِيمُ
🔶 خداوندا، من كار را از نو شروع مىكنم و به گذشت تو اميد دارم و اين اولين شب از شبهاى دو سوم مانده از ماه رمضان است. تو را به زيباترين نامهاى مىخوانم و از آتش جهنّم كه هرگز خاموش نمىگردد، به تو پناه مىبرم و از تو درخواست مىكنم كه مرا بر شبخيزى و روزهدارى در اين ماه نيرو بخشيده و مرا آمرزيده و به من رحم كنى، به راستى كه تو خلف وعده نمىكنى. خداوندا، به آن رحمت تو كه همهى اشيا را فراگرفته و كارهاى شايسته به آن كامل مىگردد و من بر آن تكيه كردهام و تو بىنيازى هستى كه نه زاده و نه زاده شدهاى و هيچكس همتاى تو نيست، بر محمّد و آل محمّد درود فرست و مرا بيامرز و از من درگذر [و بر من رحم آر]و از من گذشت كن، به راستى كه تو توبهپذير و مهربان هستى.
💎 نماز_هرشب_ماه_مبارک_رمضان
مستحب است در هر شب ماه رمضان دو رکعت نماز در هر رکعت حمد و توحید《3》 سه مرتبه و چون سلام داد بگوید:
سُبْحَانَ مَنْ هُوَ حَفِیظٌ لا یَغْفُلُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ رَحِیمٌ لا یَعْجَلُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ قَائِمٌ لا یَسْهُو سُبْحَانَ مَنْ هُوَ دَائِمٌ لا یَلْهُو پس بگوید تسبیحات اربع را هفت مرتبه پس بگوید
سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ یَا عَظِیمُ اغْفِرْ لِیَ الذَّنْبَ الْعَظِیمَ پس ده مرتبه صلوات بفرستد بر پیغمبر و آل او علیهم السلام کسى که این دو رکعت نماز را بجا آورد بیامرزد حق تعالى از براى او هفتاد هزار گناه
التماس_دعای_فرج✋🖤
@Manavi_2
استاد معتز آقایی10.Tahdir-Motaz.Aghaei-www.Ziaossalehin.ir-.Joze_.10.mp3
زمان:
حجم:
3.9M
#جزء_خوانی
[تندخوانی جزء دهم قرآنکریم🌱
بانوای استاد معتزآقائی🎤]
#ماه_مبارك_رمضان 🌙
#ماهِ_مهمانی_خدا 💛
@Manavi_2
دعای روز دهم ماه مبارک رمضان
#روز_دهم
#رمضان
#حضرت_خدیجه سلام الله
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
@Manavi_2
- ناشناس.mp3
زمان:
حجم:
1.3M
☑️ #شرح دعای روز دهم ماه مبارک رمضان ☀️
🔸واعظ: آیت الله مجتهدی تهرانی
#ماه_رمضان
💐 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج به حق حضرت زینب (سلام الله علیها)
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت دوم): #امام_زمان 💥دو روز به این منوال گذشت، خلاف انتظار من و پزشکان، مرگ اتفاق
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت دوم): #امام_زمان 💥دو روز به این منوال گذشت، خلاف انتظار من و پزشکان، مرگ اتفاق
#تشرف
#تشرفات (قسمت سوم):
#امام_زمان
💥صبح باید به اتاق عمل می رفتم، از خواب که بلند شدم دیدم تخت بیمارستان خیس است، فکر کردم یاز دچار توهم شده ام، پایم را که بلند کردم، مثل فواره خون کثیف بیرون می زد. دکتر که دید گفت: "درست مثل اینکه پزشک جراحی پای شما را کشت کرده باشد." (اصطلاح پزشکی که در پا چیزی قرار می دهند و خون عفونی را می کشند.) تا سه چهار ماه قسمتهای مختلف پا سوراخ میشد و خون عفونی آن قسمت خارج میشد و باز قسمت دیگر، تا اینکه پا به حالت عادی برگشت و کاملا خوب شد.
✨💫✨
در این مدت من مرخصی بودم ، طبق نظر پزشکان هشت روز دیگر به آخر عمرم مانده بود ، به همسرم گفتم: میخواهم بروم جمکران، خیلی عصبانی شد و گفت: خود آقا هم راضی نیست تو با این حالت، این راه را بروی.
گفتم: من که می دانم هشت روز دیگر بیشتر زنده نیستم ، می خواهم بیست و پنج مرتبه زیارتم، بیست و شش مرتبه بشود. با هر سختی که بود به جمکران رفتم ، جلو درب مسجد که رسیدم زانو زدم و دیگر چیزی نفهمیدم، فقط به خودم که آمدم دیدم روی زمین نشسته ام و از خاک کوی محبوبم به سرو صورتم می ریزم، می بویم و گریه می کنم.
✨💫✨
زائران همه اطراف من جمع شده بودند و گریه می کردند. قبل از این من هر وقت به جمکران می رفتم، حتما باید روی فرش می نشستم وعبادت می کردم ، از اینکه لباسهایم خاکی شود ابا داشتم ، اما حالا نشستن روی آن خاک برایم لذت دیگری داشت. آنجا در آن حال بین من و محبوبم چه گذشت نمی دانم، فقط می دانم که با او قرار گذاشتم که تا چهل سال شبهای چهارشنبه به جمکران بروم، این را وقتی به همسرم گفتم، خندید و با ناباوری گفت: خدا بزرگه، ان شاءلله که بتوانی بروی.
ادامه دارد...
@Manavi_2