eitaa logo
داروخانه معنوی
8.5هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.8هزار ویدیو
225 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر 👇 @Ya_zahra_5955 #کپی_حلال تبادل وتبلیغ @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
نکات کلیدی جزء دهم ‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎ ‎ @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای روز دهم ماه مبارک رمضان سلام الله 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
- ناشناس.mp3
زمان: حجم: 1.3M
☑️ دعای روز دهم ماه مبارک رمضان ☀️ 🔸واعظ: آیت الله مجتهدی تهرانی 💐 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج به حق حضرت زینب (سلام الله علیها) @Manavi_2 ‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎ ‎
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت دوم): #امام_زمان 💥دو روز به این منوال گذشت، خلاف انتظار من و پزشکان، مرگ اتفاق
(قسمت سوم): 💥صبح باید به اتاق عمل می رفتم، از خواب که بلند شدم دیدم تخت بیمارستان خیس است، فکر کردم یاز دچار توهم شده ام، پایم را که بلند کردم، مثل فواره خون کثیف بیرون می زد. دکتر که دید گفت: "درست مثل اینکه پزشک جراحی پای شما را کشت کرده باشد." (اصطلاح پزشکی که در پا چیزی قرار می دهند و خون عفونی را می کشند.) تا سه چهار ماه قسمتهای مختلف پا سوراخ میشد و خون عفونی آن قسمت خارج میشد و باز قسمت دیگر، تا اینکه پا به حالت عادی برگشت و کاملا خوب شد. ✨💫✨ در این مدت من مرخصی بودم ، طبق نظر پزشکان هشت روز دیگر به آخر عمرم مانده بود ، به همسرم گفتم: میخواهم بروم جمکران، خیلی عصبانی شد و گفت: خود آقا هم راضی نیست تو با این حالت، این راه را بروی. گفتم: من که می دانم هشت روز دیگر بیشتر زنده نیستم ، می خواهم بیست و پنج مرتبه زیارتم، بیست و شش مرتبه بشود. با هر سختی که بود به جمکران رفتم ، جلو درب مسجد که رسیدم زانو زدم و دیگر چیزی نفهمیدم، فقط به خودم که آمدم دیدم روی زمین نشسته ام و از خاک کوی محبوبم به سرو صورتم می ریزم، می بویم و گریه می کنم. ✨💫✨ زائران همه اطراف من جمع شده بودند و گریه می کردند. قبل از این من هر وقت به جمکران می رفتم، حتما باید روی فرش می نشستم وعبادت می کردم ، از اینکه لباسهایم خاکی شود ابا داشتم ، اما حالا نشستن روی آن خاک برایم لذت دیگری داشت. آنجا در آن حال بین من و محبوبم چه گذشت نمی دانم، فقط می دانم که با او قرار گذاشتم که تا چهل سال شبهای چهارشنبه به جمکران بروم، این را وقتی به همسرم گفتم، خندید و با ناباوری گفت: خدا بزرگه، ان شاءلله که بتوانی بروی. ادامه دارد... @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
21.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان عجیب از شیخ عبدالنّبی اراکی و تنها موندن با یک زن نامحرم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡┅═════════════﷽══┅┅ ❣ ⇇لَحـــــظہ؎ وَصـــــل ، ⇦بہ یِـــــک¹ پـــِــلک زَدن مےگُـــــذرد... □ایـــــن فـــَــرٰاق أســـــت↡↡ ⇠ کِہ هَـــــر ثـــٰــانـــــیہ أش، یِک ¹ســٰـــال أســـــت..‌. ◇◇﴿سَـــــلٰام‌آقـــــٰا؎مَـــــن𔘓➺﴾ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 ♥ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا