#حاجت
💢یک روش توسل ساده به امیرالمؤمنین(ع)
برای قضاء حاجت و دفع مشکلات
بسیار مجرب است
✍🏻اول 《110》 مرتبه 👈یا مُفَرِّجَ الْکَرْبِ
عَنْ وَجْهِ اَخیهِ رَسُولِ اللهِ صَلَّیَ اللهُ عَلَیهِ و
آلِهِ فَرِّجِ الْیَومَ کَرْبِی بِحَقِّ اَخیکَ رَسُولِ اللهِ
صَلَّیَ اللهُ عَلَیهِ و آلِهِ فی عافِیَة ٍ
و دومی👈 《110》 مرتبه یا عَلِیُّ
📗منبع:تحفة الرضویة ص 215
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#احسن_القصص 🍀حاج آقا رحیم ارباب(۲۴) اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نم
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#احسن_القصص 🍀حاج آقا رحیم ارباب(۲۴) اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نم
#احسن_القصص
🍀حاج آقا رحیم ارباب(۲۵)
آثار صلوات
آیت الله ارباب تعریف می كنند كه: من یك انگشتری داشتم كه به آن علاقمند بودم. زمانی بیرون شهر رفته بودیم و آن انگشتری مفقود شد من برای پیدا شدن آن نذر كردم و در این فكر بودم كه محبوب ترین اشخاص نزد خداوند پیغمبرش است و پروردگار دوست دارد برای رسول او صلوات بفرستیم من نیز پانصد صلوات نذر ردم جهت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و این كار را انجام دادم.پس از مدتی، كدخدای روستای لایبید یعنی همان منطقه ای كه انگشتری گم شده بود منزل ما آمد و انگشتری را آورد و گفت آقا این انگشتری را در تخم هنداونه ما پیدا كرده اند
ادامه دارد....
#شرح_حال_اولیاء_خدا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت سوم) #امام_زمان من که خنجر افسر ناصبی را به همراه آورده بودم با خودم گفتم: بد
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت سوم) #امام_زمان من که خنجر افسر ناصبی را به همراه آورده بودم با خودم گفتم: بد
#تشرف
#تشرفات (قسمت چهارم)
#امام_زمان
وقتی نزدیک قهوهخانه رسیدم دیدم قهوهخانه باز است و جمعیت هم بعنوان مشتری روی صندلیها برای خوردن چای نشسته اند و شخصی بسیار شبیه من_که حتی برای چند لحظه فکر می کردم که در آینه نگاه می کنم و خود را می بینم_مشغول پذیرایی از مشتریان است. مردم متوجه من نبودند و من آرام آرام به طرف قهوه خانه رفتم. تا به در قهوه خانه رسیدم، دیدم آن فردی که شبیه من بود به طرف من آمد و سینی چای را به من داد و ناپدید شد!
✨💫✨
من هم با آنکه لرزش عجیبی در بدنم پیدا شده بود به روی خودم نیاوردم و به کارها ادامه دادم و تا شب در قهوه خانه بودم. ضمنا به یادم آمد روزی که می خواستم از منزل بیرون بیایم خانمم به من گفته بود که مقداری شکر برای منزل بخرم، لذا آن شب من چند کیلو شکر خریدم و به منزل رفتم. هنگامی که در زدم خانمم در را باز کرد و من کیسه شکر را به او دادم. همسرم گفت: باز چرا شکر خریدی؟گفتم: تو چند روز قبل گفته بودی که شکر بخرم. گفت: تو که همان شب خریدی، چرا فراموش می کنی؟! و سپس بدون آنکه از نبودن چند روزه من اظهار اطلاع کند وارد منزل شدم.
✨💫✨
تا اینکه موقع خوابیدن شد، دیدم همسرم رختخواب مرا در اتاق دیگری انداخت! گفتم: چرا جای مرا آنجا می اندازی؟ گفت: خودت چند روز است که کمتر با من حرف می زنی و گفته ای که جای مرا در آن اتاق بیانداز و من متوجه شدم که آن کسی که به شکل و قیافه من در دکان بوده و شبها به منزل می آمده، ملکی بوده است که خدای تعالی مأمور کرده بود که کارهای مرا انجام دهد تا مردم متوجه غیبت من نشوند!
📗داستانهایی شگفت انگیز از توسلات و کرامات امام زمان ارواحنا فداه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
33.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣#حتما_ببینید
هنوز جامعه اسلام عاق والدینه
تا جامعه جهانی اسلام با علیابنابی طالب آشتی نکند آش همین است و کاسه همین
#غدیر #جهش_بیداری
#غزه💔
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
♡┅═════════════﷽══┅┅
#سلام_امام_زمانم❣
﴿؏ــِـشق𔘓⇉﴾ أســـــت ۔۔
اینکہ یــِـــک¹ نــــَـفر آغــٰـــاز مےکـُنـــــد۔۔۔
_هَـــــر روز صُبـــــح رٰا ⇩⇩⇩
⇇بہ هَـــــوٰا؎ ســَـــلٰام تــُـᰔــو۔۔۔
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2