eitaa logo
داروخانه معنوی
8.5هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.8هزار ویدیو
225 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر 👇 @Ya_zahra_5955 #کپی_حلال تبادل وتبلیغ @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
72_aqayi_tahdir_jenn_.mp3
زمان: حجم: 602.9K
📝تندخوانی سوره جن ( هفتاد و یکمین سوره قرآن) 🎤 📌آیات قرآن را به نیت ظهور میخوانیم @manavi_kgoran_1
دعای مرزداران هم در صحیفه سجادیه
7.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 دعای مرزداران را برای موفقیت سربازان جبهه حق بخوانید، دعا راه پیروزی را کوتاه می‌کند! • فایل تصویری کاملِ دعای مرزداران : eitaa.com/sahifeh_sajjadiyeh_jameeh/770 • صوت و متن کامل دعای مرزداران: eitaa.com/sahifeh_sajjadiyeh_jameeh/194
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡┅═════════════﷽══┅┅ تـــوصیّہ‌مهّـــم ↡↡ حَضـــرت اُستـــٰاد شَریـــعت پنــٰـاه: أز تمــٰـام مُحبـــین جُـــمهور؎ اســـلٰامے ⇠درخـــوٰاســـت مےشَـــود ، بَعـــد أز دو²رکـــعَت نمــٰـاز،⇩⇩⇩ رو بہ قـــبلہ بایستید و قُرآن بر سَر بگـــیرید و چِهـــل⁴⁰ مَـــرتـــبہ بِگـــویید : « یـــــا بَقیَـــــة الله اَغثنـــــا و أدرِکـــنــٰـــا𔘓» این عَمـــل را بہ دیگـــر بـــرٰادران و خـــوٰاهران محّـــب هـَــم بـــرسـٰــانیـــد. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
⚠️🚨 مردم عزیزی که موفق به تماس با نهاد های اطلاعاتی نمیشوید میتوانید گزارش خود را به ستاد خبری وزارت اطلاعات در ایتا ارسال کنید. https://eitaa.com/vaja113
داروخانه معنوی
نامه ۷۸ به ابوموسي اشعری 🎇🎇🎇#نامه۷۸ 🎇🎇🎇🎇 ✅ علل سقوط جامعه همانا بسياري از مردم دگرگون شدند، و از
نامه ۷۹ به سرداران سپاه 🎇🎇🎇 🎇🎇🎇🎇 🔴علل نابودی ملتها پس از ياد خدا و درود! همانا ملتهاي پيش از شما به هلاكت رسيدند، بدان جهت كه حق مردم را نپرداختند، پس دنيا را با رشوه دادن به دست آوردند، و به راه باطلشان بردند و آنان اطاعت كردند. 💠باهم نهج البلاغه بخوانیم «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۱۲۲ تازه یاد زینب افتاد. یه کم فکر کرد..با مکث تلفن همراه شو از
جذاب و آموزنده ✍قسمت ۱۲۳ صدای اذان صبح از گوشی علی بلند شد.. ایستاد و نگاهی به اطرافش کرد.پویان گفت: _از این طرفه. با حاج محمود و امیررضا سمت نمازخانه رفتن.علی یه گوشه نمازخانه ایستاد و شروع به نماز خواندن کرد.با و نماز میخوند.امیررضا آروم به حاج محمود گفت: _بابا...علی حالش خوبه؟!! حاج محمود به علی نگاه کرد و نفس غمگینی کشید. ساعت ها میگذشت. حاج محمود و امیررضا منتظر دکتر بودن و پویان از دور مراقب علی بود.علی همونجا نشسته بود و با خدا حرف میزد. خدایا امتحان سختی ازم میگیری... منکه جز فاطمه کسی رو ندارم... حاج محمود پیش دکتر رفت.دکتر گفت: _حقیقت اینه که حال دخترتون اصلا خوب نیست.ضربه ای که به سر وارد شده جدیه..در حال حاضر دخترتون...تو کماست...و ...سطح هوشیاریش خیلی پایینه..اگه به هوش بیاد.. تازه باید ببینیم به مغزش آسیب وارد شده یا نه..امکانشم هست که مجدد دچار خون ریزی مغزی بشه. حاج محمود تو دلش گفت خدایا..به ما رحم کن.به علی،به زینب،به زهره...کمک مون کن. به سختی راه میرفت. به نماز خانه رفت.کنار علی نشست.علی متوجه ش نشد. -علی جان. علی نگاهش کرد.آب دهانش رو به سختی قورت داد و با نگرانی و تردید پرسید: _..چه خبر؟ حاج محمود به پویان اشاره کرد نزدیک تر بره.پویان هم رو به روی حاج محمود نشست و مضطرب نگاهش میکرد.حاج محمود گفت: _با دکترش صحبت کردم،گفت عملش خوب بوده ولی... به علی نگاه کرد. نمیدونست چطوری بگه،چند ثانیه سکوت کرد.همون چند ثانیه برای علی یک عمر گذشت.نفس کشیدن رو فراموش کرده بود. با اضطراب و التماس به لب های حاج محمود چشم دوخته بود. پویان با نگرانی گفت: _ولی چی؟ حاج محمود از علی چشم گرفت و به پویان نگاه کرد. -...تو کما ست. نفس حبس شده علی با درد بیرون اومد. سر به سجده گذاشت و از خدا سلامتی فاطمه شو میخواست. پویان و حاج محمود فقط نگاهش میکردن.حال اونا هم تعریفی نداشت. مدتی تو سکوت گذشت.حاج محمود به علی گفت: _دکتر اجازه داد ببینیمش.پاشو پسرم. علی نشست و گفت: _من نمیخوام فعلا ببینمش... پویان و حاج محمود تعجب کردن. -...نمیتونم تو اون حال ببینمش. هردو سکوت کردن..حاج محمود گفت.... 💥ادامه دارد... ✍دومیـن اثــر از؛ ✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2