داروخانه معنوی
#احسن_القصص
🍀ملا محمد کاشانی (آخوند کاشی)(۹)
روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضو گرفتن بودند. که شخصی باعجله آمد وضو گرفت و به داخل مسجد رفت و به نماز ایستاد. با توجّه به این که مرحوم کاشی خیلی مؤدّب وضو میگرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را به جا میآورد؛ تا وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر […]
روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضو گرفتن بودند.
که شخصی باعجله آمد وضو گرفت و به داخل مسجد رفت و به نماز ایستاد.
با توجّه به این که مرحوم کاشی خیلی مؤدّب وضو میگرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را به جا میآورد؛ تا وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود.
به هنگام خروج با مرحوم کاشی رو به رو شد
ایشان پرسیدند : چه کار میکردی…!؟
گفت : هیچ…
فرمود : تو هیچ کار نمیکردی…!؟
گفت : نه! میدانست که اگر بگوید نماز میخواندم، کار بیخ پیدا میکند.
آقا فرمود : مگر تو نماز نمیخواندی…!؟
گفت : نه…!
آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز میخواندی.
گفت : نه آقا اشتباه دیدی…
سؤال کردند : پس چه کار میکردی…!؟
گفت : فقط آمده بودم بگویم من یاغی نیستم، همین…
این جمله در مرحوم آخوند (رحمه الله) خیلی تأثیر گذاشت.
تا مدّت ها هر وقت از احوال آخوند میپرسیدند،
ایشان با حال خاصی میفرمود: من یاغی نیستم…
خدا من و دوستام یاغی نیستیم…!
بنده ایم…!
ادامه دارد....
#شرح_حال_اولیاء_خدا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت اول) #امام_زمان آقای حاج رمضانعلی زاغری ساکن کرج نقل کرده اند: حدود 25سال قبل
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت اول) #امام_زمان آقای حاج رمضانعلی زاغری ساکن کرج نقل کرده اند: حدود 25سال قبل
#تشرف
#تشرفات (قسمت دوم)
#امام_زمان
صبح همان چهارشنبه چهلم عریضه ای نوشتم و به چاهی که در آنجا بود انداختم و به حسین بن روح عرض کردم: سلام و عریضه مرا خدمت آقا امام زمان روحی فداه برسان. از مسجد جمکران بیرون آمدم و به طرف قم روانه شدم به زیارت قبر حضرت معصومه سلام الله عليها رفتم و به تهران برگشتم. فردای آنروز بعدازظهر پنجشنبه تصمیم گرفتم به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام بروم و در ضمن مسافر هم سوار کنم که برای اهل و عیالم چیزی تهیه کنم.
✨💫✨
از میدان اعدام صدمتری دور شدم که یکدفعه چشمم به شخصی کنار خیابان افتاد به طرف من اشاره کرد و با اشاره او ماشین بدون ترمز کردن ایستاد! درب ماشین را باز کرد و وارد ماشین شد. شخصی بود در سن چهل سال و تسبیحی در دست و لباس بلندی پوشیده بود فرمود: کجا می روی؟ عرض کردم: حضرت عبدالعظیم. فرمود: منهم به آن طرف می آیم. حرکت کردیم مسافر تازه وارد به من فرمود: خیلی پریشان و ناراحتی!
✨💫✨
گفتم: ای آقا گرفتاری و ناراحتی من به اندازه ای است که دیگر از این دنیا سیر شدهام. فرمود: در صورتت می خوانم. گفتم: گرفتاری من یکی دو تا نیست ورشکستگی، طلبکارها، چکهایی دست افراد دارم که پولش را دادهام اما چکهای خود را نگرفتهام و آنها چکهای مرا به اجرا گذاشتهاند و خلاصه مأمورین در تعقیب من هستند و در حالی که گناهکار نیستم آبرویم دارد می ریزد، نمی دانم چه کنم؟ فرمود: هیچ غصه نخور و ناراحت نباش تمام کارهایت روبراه می شود ان شاءالله. سپس ایشان دست در جیب خود نمودند و...
ادامه دارد.
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
36.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.📽
🔻 فرمانده های ما شهید شدن، ضعیف شدیم...!
💔انقلاب در خطرِ از بین رفتن....
🔥 در این جنگ پیروز میشیم؟
🔹توان ما در جنگ چقدره؟؟؟🤔
این ویدئو نجات دهندهی یک دل
مضطرب است، در انتشار کمک کنید
#مرگ_بر_اسرائیل
#وعده_صادق
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
♡┅═════════════﷽══┅┅
#سلام_امام_زمانم❤️
بــــٰـار هِجـــــرانِ تُـــــو⇩⇩⇩
⇦ بَـــر دوش گـــرٰان أست هَنـــوز،
چِـــشم نَـــرگس؛
⇠ بہ شقــٰـایق نگـــرٰان أســـت
╰─┈➤
.......« هَنـــــوز...»⇉
﴿••السَّـــلامُعلیـــکَیـــابقیَّـــةَاللهِ••𑁍﴾
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
♡┅═════════════﷽══┅┅
□مـــٰا هـَــم نـــفـــسِ
⇇صُبـــح شقــٰـایـــق هَستیـــم...
↶پِیـــوستہ بہ دنبـــٰال حقـــٰایق هَستیـــم↷
ســـربـــٰاز ولٰایـــتیـــم،
↲↲بےبـــٰــاک و نَتـــــرس
مـٰــا پُشـــتِ ســـر⇩⇩⇩
⇦« وعـــدّه صــٰـادق» هَستیـــم➩
#وعده_صادق
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2