داروخانه معنوی
#احسن_القصص 🍀شیخ محمدتقی بهلول گنابادی(۱۰) ویژگیهاى فردى شیخ محمدتقی بهلول حافظه قوى داشت و قدرت
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#احسن_القصص 🍀شیخ محمدتقی بهلول گنابادی(۱۰) ویژگیهاى فردى شیخ محمدتقی بهلول حافظه قوى داشت و قدرت
#احسن_القصص
🍀شیخ محمدتقی بهلول گنابادی(۱۱)
شیخ بهلول ذوق و قریحه شعرى داشت و اشعار بسیارى سرود. در کنگره ای که به مناسبت بزرگداشت محمدتقی بهلول در سال ۱۳۸۳ش در اصفهان برگزار شد، دبیرخانه این ستاد در همین رابطه پنج اثر منتشر ساخت؛ از جمله:
از کوثر یکشنبهها: داستان زندگی حضرت زهرا(س) بهصورت شعر. بهلول چنانکه خود گفته، زمانی که در زندان کابل بود، داستان زندگی دختر پیامبر(ص) را به نیت رهایی از بند به شعر درآورد و زندانبان این اشعار را نوشت. بهگفته بهلول، سرودن آن شعر موجب شد وی از زندان انفرادی به زندان عمومی انتقال یابد.
خمینینامه: سرودههایی درباره امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران.
بنده خوب خدا: هفتاد و دو پرسش و پاسخ از شیخ بهلول.
در اینجا ابیاتى از قصیده بلند «بود و نبود» آن مرحوم نقل مى شود:
بود یک روزى که در دنیا نشان از ما نبود * نامى از نوع بشر بر صفحه دنیا نبود
حق براى خیر ما، ما را به دنیا خلق کرد * ورنه او محتاج خلق آدم و حوا نبود
مثنوى بلند «خمینى نامه» آن مرحوم نیز خواندنى است. مثنوى مذکور با حمد و ثناى الهى آغاز و با نعت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) ادامه مى یابد. مرحوم شیخ بهلول پیش از پرداختن به وقایع انقلاب، به حوادث مهمى همچون روى کار آمدن رضاخان و ولادت امام خمینى اشاره مى نماید و ضمن آن از حادثه مسجد گوهرشاد یاد مى کند. ایشان به وضوح تضاد رژیم پهلوى با اسلام و انگیزه هاى قیام امام خمینى علیه شاه را بازگو مى کند.
ادامه دارد...
#شرح_حال_اولیاء_خدا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت اول) #امام_زمان 💥آخرین روز اقامت ما در مشهد بود، من آن شب بیقرار چیزی بودم، بی
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت اول) #امام_زمان 💥آخرین روز اقامت ما در مشهد بود، من آن شب بیقرار چیزی بودم، بی
#تشرف
#تشرفات (قسمت دوم)
#امام_زمان
💥بعد از مسافتی به کوچه رسیدیم، در کوچه تاریکی مطلق بود، چشم چشم را نمی دید، ایشان کبریتی زدند و به پشت سر گرفتند تا من جلوی راهم را ببینم، کبریت که خاموش میشد باز کبریتی دیگر روشن می کردند و من به راحتی مسیرم را ادامه می دادم، در آن لحظات اصلا متوجه این نکات نبودم که ایشان آدرس مرا از کجا می دانند، یا کبریت را که پشت سر میگیرند چگونه می بینند، اصلا از کجا می دانند که من گمشده ام؟ و ناگهان این فکر از سرم گذشت که راستی این مرد غریب کیست؟
✨💫✨
چگونه من به او اعتماد کردم؟ نکند فکر سویی داشته باشد؟ در همان لحظه آقا برگشتند و خطاب به من فرمودند: این فکری که کردی درست نیست، حرکت کن تا تو را به خانواده ات برسانم. به همان ترتیب راه را ادامه دادیم تا به درب منزل رسیدم، در زدیم، هنوز ایشان حضور داشتند، پسرم که در راگشود من به او اعتراض کردم اگر تو می آمدی این اتفاق نمی افتاد و من گم نمیشدم، او پرسید: پس چگونه آمدی؟ گفتم: این آقای محترم مرا رساند و بااشاره برگشتم که دیدم هیچ کس نیست، او رفته بود، او رفت و من هنوز هم در حسرت گم شدنی چنین بسر می برم.
📗مجله منتظران
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
#سلام_امام_زمانم❣
⇠مــــٰـا عَهـــــد کَرده ایـــــم⇩⇩⇩
⇦ بِہ هَر بــَـــزمِ رُوضـــــہ ا؎...
أول بــــَـرٰا؎ روز ،
⇇ظُهـــــورت دُعــــٰـا کـــُــنیم..
□صــٰـــاحب عَـــــزٰا بیــٰـــا 𔘓⇉
کہ بِہ اِذن نـــــگٰاه تــّـᰔــو۔۔۔
↶دَر سیـــــنہ، بــــٰـاز۔۔
◇◇خِیـــــمہ؎ مٰاتـــــم بِپـــٰــاکُـــــنیم↷
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#امام_زمان
#اربعین
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
مهدی رعناییenc_17542642811371816818339.mp3
زمان:
حجم:
3.6M
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2