eitaa logo
داروخانه معنوی
8.5هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.8هزار ویدیو
225 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر 👇 @Ya_zahra_5955 #کپی_حلال تبادل وتبلیغ @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
داروخانه معنوی
#احسن_القصص 🍀شیخ محمدتقی بهلول گنابادی(۲۷) ادامه خاطرات نواده شیخ بهلول👇 نهایتا چگونه با علامه بهل
🍀شیخ محمدتقی بهلول گنابادی(۲۸) ادامه خاطرات نواده شیخ بهلول👇 از رابطه علامه بهلول با امام خمینی در مدت اقامت در نجف، چه خاطراتی دارید؟ حضرت امام هر سال ده، بیست روز، در ایام خاصی به کربلا می آمدند. در یکی از این دیدارها، ملاقات ایشان با مرحوم بهلول پیش آمد. نماز که تمام شد، کسی به امام خمینی اطلاع داد: شیخ بهلول آمده! امام فرمودند: «کجاست؟». مرحوم بهلول بلند شد و رفت و دست امام را بوسید. امام گفتند: «حالا که آمده اید، منبر بروید». ایشان منبر رفت و روضه امام حسن(ع) را خواند و همه را به گریه انداخت! مرحوم بهلول همیشه می گفت: «کاری را که ما شروع کرده ایم، این سید تمام خواهد کرد!». من بچه بودم و در آن جلسه حضور داشتم. این حرف، مربوط به سال های 1348 و 1349 است. حضرت امام در نجف، در مسجد ترک ها نماز می خواندند. شوهرِ خواهر من آقای سالاری، روبه روی آن مسجد، مغازه عبادوزی و عبافروشی داشت. مرحوم بهلول می رفت و آنجا می نشست و موقع نماز، به امام اقتدا می کرد. امام هم هر وقت ایشان را می دیدند، به او احترام می گذاشتند و تعارف می کردند که جلو برود! اما ایشان نمی پذیرفت و می گفت: «امام براساس آیه فضل الله المجاهدین، از همه علما بالاتر است!». ادامه دارد... «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات #امام_زمان جریان تشریف‌فرمایی امام زمان علیه‌السلام به بیت مرحوم شیخ مرتضی زاهد رحمة‌
(قسمت اول) جناب حجه الاسلام حاج سید جواد گلپایگانی به نقل از مرحوم آیه الله مستنبط فرمود: روزی طلبه ای موثق به نام شیخ محمد از مدرسه سالمیه قزوین به نجف آمد و در بین سخنانش چنین نقل کرد: در سالهایی که در آن مدرسه علمیه حضور داشتم، مردی بنام شیخ علی وجود داشت که خود را وقف طلاب کرده بود. در حالیکه برخی حریم او را پاس نمی داشتند، هرکس در مدرسه کاری داشت او را صدا میزد و او نیز بدون کوچکترین ناراحتی آن خواسته ها را انجام می داد حتی گاه وقت و بیوقت برخی از او پر شدن آفتابه شان را می خواستند و او در کمال شادابی آن تقاضاها را اجابت می کرد. ✨💫✨ تا آنکه نیمه شبی نیاز به آب پیدا کردم، از حجره بیرون آمده تا نزد وی رفته و از او تقاضا کنم آب برایم تهیه کند ولی به محض رسیدن به اتاقش آن جا را فوق العاده پر نور یافتم. تعجب و حیرت من زمانی زیادتر شد که صدای مرد دیگری که با او سخن می گفت را می شنیدم و او مرتب می گفت: بله سیدی، بله سیدی. قدری ایستادم ولی دیگر طاقتم طاق شد و او را صدا کردم، به محض صدا کردن نور خاموش شد، او سراسیمه بیرون دوید و با دستپاچگی گفت: جنابعالی چه می خواهید؟ می خواهید برایتان آب بیاورم؟چشم الان می آورم. ✨💫✨ دستش را گرفته و گفتم: باید بگویی با چه کسی صحبت می کردی، او که بود؟ ولی او التماس کنان همچنان تکرار می کرد: می خواهی برایت آب بیاورم. الان... ولی من ول کن نبودم، او راتهدید کردم که اگر جریان رانگویی باتکبیر همه طلبه ها را از خواب بیدار می کنم و قضیه را به همه می گویم..... ادامه دارد... 🌹اللهم ارنی الطلعه الرشیده «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝 یاری امام زمان علیه‌السلام سخت‌تر از یاری تمام پیامبران و امامان در طول تاریخ است! چگونه می‌توان استقامت کرد؟ | ویژه «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا ❤️ ◇ایـــن خِـــرقهٔ سبـــزِ عـــلّـــو؎، ا؎ آقــــــآ ! ⇠ألـــحّـــق کـــہ ⇩⇩⇩ ⇦بہ قــٰـامـــت شُـــمـــا مےآیــــــد➛ «آقــــــٰا مُبـــارک أســـت ردا؎ امــٰـامتـــت» ↶↶ ا؎ غـــٰایـــب أز نظـــر بہ فَـــدا؎ امــٰـامتـــت↷↷ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا ﴿چــــٰـادُرم...‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀﴾ بــٰـــاشَـــــد ⇩⇩⇩ ⇦مِعیــٰـــار ایمـــــٰان و شَـــــرف ⇇همچُـــــو مـــُــروٰاریـــــد، «زیبــــٰـایـــــم دُرون یــِـک¹ صَـــــدَف𑁍⇉» «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا