داروخانه معنوی
#احسن_القصص 🍀شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی(۱۶) حفاظت از راه دور ! چند تن از دوستان از قول مردي به نام
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#احسن_القصص 🍀شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی(۱۶) حفاظت از راه دور ! چند تن از دوستان از قول مردي به نام
#احسن_القصص
🍀شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی(۱۷)
آگاهی از باطن
آقا شيخ مختار روحاني نقل کرد :
يک روز زني سيده و فقير از من تقاضاي چادر مقنعه اي کرد. گفتم: اکنون چيزي ندارم که با آن حاجت تو را روا کنم .
اتفاقاً همان روز خدمت شيخ حسنعلي رسيدم و عرض حاجت کردم. چون مي خواستم از محضرش بيرون آيم، وجهي به من مرحمت کردند و گفتند :
اين پول را براي آن بانوي سيده، چادر و مقنعه بخر .
به علاوه، يک تومان ديگر و يک قبض حواله يک من برنج هم دادند که به آن زن برسانم. در شگفت بودم که حاج شيخ از کجا مطلّع شدند که چنين بانوئي از من درخواست چادر و مقنعه کرده است؟
از خدمت او برخاستم، اما به فکرم گذشت که فعلاً يک تومان پول و آن قبض برنج را به آن زن نميدهم و پس از مدتي به او تحويل خواهم داد، اما ناگهان صداي حاج شيخ بلند شد که فرمود: هر چه گفتم انجام بده و دخالتي در کار مکن .
ادامه دارد...
#شرح_حال_اولیاء_خدا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت دوم): #امام_زمان 💥آن شخص عالم و متقی زاهد بیرون رفت بعد از اینکه مدتی گذشت به ن
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت دوم): #امام_زمان 💥آن شخص عالم و متقی زاهد بیرون رفت بعد از اینکه مدتی گذشت به ن
#تشرف
#تشرفات
#امام_زمان
جناب حجة الاسلام صالحی خوانساری فرمود:
در سال ۱۳۶۵ که به مکه مکرمه تشرف یافته بودم، عصر روز عرفات برای کاروانیان خویش مشغول دعا بودم، حال معنوی خوشی بر کاروانیان حاکم بود، برخی از کاروانیان اطراف نیز وقتی صدای مرا شنیدند، پرده های خیمه هایشان را بالا زده و آنان نیز به جمع کاروانیان ما اضافه شدند. بنابراین دور تا دور، پرده های خیمه ها بالا بود، کاملا می شد حوادث و رفتارهای اطراف را تحت نظر داشت.
✨💫✨
من نیز قدری بیرون از خیمه، مشغول دعا و مناجات با خداوند و بخصوص توجه به حضرت بقیه الله ارواحنا فداه بودم. ناگهان از دور رفتار پیرمردی قد کوتاه نظرم را جلب کرد. او کاملا همانند فردی که به دنبال گمشده ای است، به هر خیمه ای سرک می کشید و پس از دقت و نیافتن فرد مورد نظر، به سوی خیمه دیگر می رفت. او تقریباً به تمام خیمه هایی که من می دیدم، توجه کرده و سرک کشید. ولی مطلوب خود را نیافت. پس جلو و جلوتر آمد، تا آن که به کنارم رسید، دیدم از چهره نورانی اش سیل آسا قطرات اشک به محاسنش می ریزد.
✨💫✨
در چند قدمی من روی زمین نشست، خیره خیره به من نگریست و همچنان به گریه اش ادامه داد. دقایقی بعد از میان جمعیت بلند شده و به کنارم آمد و با لهجه آذری - فارسی در گوشم گفت: آقا! "سید مهدی" را ندیدی؟! من تکان خوردم لرزه بر اندامم افتاد و در یک لحظه متوجه شدم که او دنبال حضرت بقیه الله ارواحنافداء است. پس خود را به تغافل زده و گفتم: کدام سید مهدی را؟! او گفت: در این بیابان آیا بجز امام زمان روحی فداه از سید مهدی دیگری می پرسم؟
✨💫✨
و سپس ادامه داد: آخه ما از سال گذشته با هم برای امسال قرار گذاشتیم! ناگهان انقلاب روحی عجیبی بر من عارض شد، دیگر نتوانستم خود را کنترل کنم، فریادی از ته قلب خویش نسبت به امام عصر ارواحنا فداه کشیدم، آن پیرمرد از کنارم رفت. چند قدمی بیشتر نرفته بود، فوراً به یادم آمد که او را رها نکنم، شاید از طریق او، من نیز به سعادتی دست یابم. پس فوراً مجلس دعا را به کسی واگذار کرده و به دنبال آن پیرمرد دویدم ولی افسوس هر چه گشتم، او را نیز نیافتم!؟
📗نقل از کتاب تشرّف یافتگان
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_مذهبی
🎥 اثرات عجیب ذکر بسم الله الرحمن الرحیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
#سلام_امام_زمانم❤️
❍↲یـــک¹ عـُــمر ؛
⇇بہ دنبــٰـال جَـــوابےدیگـــر۔۔۔
هَـــر روز کـــشیده أم،
⇇ عـــذٰابے دیگـــر...
هَـــرشَـــب ،
↫بہ هـــوٰا؎ دیـــدنت أز خـــوٰابے۔۔۔
آسیـــمہ دَویـــده أم⇩⇩⇩
⇦ بہ خـــوٰابے دیگـــر...
﴿ســـلٰامعِشـــقجـٰــانم𔘓➩﴾
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
⇦یہ پســـرخـــوشقـــدوبـــالادادیـــم،
❍↲یہ پـــلاکگـــرفتـــیم۔۔۔
- منصفـــانہ بـــودمـــادرجـــاننہ؟!!
⇠نہ..↡↡
⤸⤸ مـــنپـــلاک هـــمنـــمےخـــواستـــم ..➛
#هفته_دفاع_مقدس
#دفاع_مقدس
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2