داروخانه معنوی
#کارگاه_عزت_نفس ۲۹ #استاد_شجاعی 👈هر یه بار که جلوی خودت می ایستی؛ یه قدرت به قدرتهای قلبت و یه حجم
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
@Ostad_Shojaeکارگاه عزت نفس 30.mp3
زمان:
حجم:
10.4M
#کارگاه_عزت_نفس ۳۰
#استاد_شجاعی
🚫آدمایی که اهل چشم و هم چشمی اند؛
شاید برای دیگران چشمگیــر باشند،
اما محبوب و محترم نیستــند....
#طمع، طُعمه ایست که انسان را در دام ذلّت اسیر میکند.
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
امروز یکشنبه
قضای ⇠ #نماز_ظهر
بعد از هر نماز قضا خواندن دعای فرج(الهی عظم البلا...) برای سلامتی و فرج و مقدر شدن ظهور آقا جانمون حضرت مهدی (روحی لک الفدا) اجباری است🌹🌹🌹
چله مقاومت💔
#روز_چهاردهم
جهت دستیابی به مطالب ، روی عبارات آبی رنگ زیر ضربه بزنید 👇🏻
سوره فتح
دعای توسل
دعای چهاردهم صحیفه سجادیه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
-«عَـــلےﷺ»چـــون بٰـــاخـــدا
⇠⇠شَـــب رٰاسَحَـــر کـــرد؛
کـــمـــال هـــمـنـــشین دراو أثـــرکـــرد...⇉
#یکشنبه_های_علوی
#باباعلی
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#داستان_کرامت
#امیرالمومنین_امام_علی
منقذين اصبغ اسدى گويد: (در شب نيمه شعبان در خدمت اميرالمؤ منين (ع ) بودم ، امامسوار شترى شدند و براى كار مهمى به دهى رفتند، در اثناى راه در جايى فرود آمدند وخواستند كه تجديد وضو نمايند، من افسار شتر را داشتم ، يك مرتبه گوش هاى شترتيز و مضطرب شد كه نتوانستم آن را نگه دارم ؛ امام پرسيد: چه شده است ؟
عرض كردم : شتر چيزى ديده كه اين طور بى تابى مى كند.
امام نگاه كرد و فرمود: درنده اى است ؛ ذوالفقار را برداشت و نعره اى زد و چند قدمبرداشت ؛ آن درنده شير بود چون صداى امام را شنيد نزديك آمد و مانند گناهكاران ، سردر پيش انداخت ؛ امام دست دراز كرد موى گردن شير را گرفته و فرمود: مگر نمى دانى مناسدالله و ابوالاشبال (پدر بچه شيرها) و حيدرم ، قصد شترم را نمودى ؟
شير به زبان فصيح عرض كرد: يا اميرالمؤ منين (ع )! هفت روز بود كه شكارى به دستمنيفتاد و گرسنگى بى طاقتم كرده است ، از دور شبح شما را ديدمخجل كه خداى تعالى بر من گوشت دوستان و عترت شما را حرام گردانيده و بر دشمنانشما حلال نموده است . امام دست بر پشت شير كشيد و با او حرف زد تا آن كه عرض كرد:يا ولى الله ! گرسنگى ، گرسنگى ؛ امام دست برآورد و فرمود: خداوندا! به حق محمد وآل محمد (ص ) او را روزى ده ؛ همان حال ، چيزى نزد شير آمد و به خوردنمشغول شد.
بعد امام پرسيد: مسكن تو كجاست ؟
گفت : كنار رود نيل .
فرمود: اين جا چه مى كنى ؟
عرض كرد: به قصد زيارت شما به حجاز آمدم ، در آن جا كوفه را نشان دادند و نزد شماآمدم ، حال اجازه رفتن مى خواهم كه دو پسر و جفتى دارم كه از من بى خبرند.
چون اجازه گرفت ، عرض كرد: يا اميرالمؤ منين (ع )! در اين سفر به قادسيه مى روم و ازگوشت سنان بن و اهل شامى كه از دشمنان شماست ، و در جنگ صفين گريخته ، توشه راهكنم . امام دعا كرد و شير رفت ).
منقذبن اصبغ گويد:(متعجب و حيران شدم كه امام فرمود: اى منقذ! از اين واقعه تعجبنمودى ؟! بدان خدايى كه دانه را مى روياند و خلق را مى آفريند، اگر از معجزاتى كهرسول خدا به من تعليم داده ، ظاهر كنم مردم به گمراهى مى افتند؛ و بعد امام متوجه نمازشد و پس از آن نمازش تمام شد در خدمتش بودم تابه قادسيه رسيديم كه هنگام اذانصبح بود؛ و در ميان مردم غوغايى بود كه مى گفتند: سنان بن واهل شامى را شيرى خورد و استخوان هاى بدنش را نشان دادند؛ من واقعه سخن گفتن شير رابا امام را براى مردم نقل كردم ، مردم دويدند و به خدمت امام رسيدند و از وجودش تبرك مىجستند.)(40)
تحفه المجالس، ص ۸۴
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
حکمت ۱۱۳ 🌺ارزشهای والای اخلاقی(اخلاقی) 🎇🎇🎇#حکمت۱۱۳ 🎇🎇🎇 ✨وَ قَالَ ( عليه السلام ) : لَا مَالَ
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
حکمت ۱۱۳ 🌺ارزشهای والای اخلاقی(اخلاقی) 🎇🎇🎇#حکمت۱۱۳ 🎇🎇🎇 ✨وَ قَالَ ( عليه السلام ) : لَا مَالَ
حکمت ۱۱۴
🔻جایگاه خوشبینی و بدبینی در جامعه
(اخلاقی،اجتماعی)
🎇🎇🎇#حکمت۱۱۴ 🎇🎇🎇
✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : إِذَا اسْتَوْلَي الصَّلَاحُ عَلَي الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ وَ إِذَا اسْتَوْلَي الْفَسَادُ عَلَي الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ .
✅ و درود خدا بر او فرمود: هرگاه نيكوكاري بر روزگار و مردم آن غالب آيد، اگر كسي به ديگري گمان بد برد كه از او عمل زشتي سرنزده، ستمكار است، و اگر بدي بر زمانه و مردم آن غالب شود، و كسي به ديگري خوش گمان باشد، خود را فريب داد.
#نهج_البلاغه
💠باهم نهج البلاغه بخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2