eitaa logo
داروخانه معنوی
8.5هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.8هزار ویدیو
225 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر 👇 @Ya_zahra_5955 #کپی_حلال تبادل وتبلیغ @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
داروخانه معنوی
#احسن_القصص 🍀شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی(۳۲) لزوم اذن استاد قسمت دوم مرحوم رضوی ادامه حکایت خود را ب
🍀شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی(۳۳) لزوم اذن استاد قسمت سوم چشمم به یکی از دوستان قدیمی افتاد که با هم در نجف اشرف تحصیل می‌کردیم او را صدا زدم با دیدن من تعجب کرد و گفت: آقای رضوی شما کجا اینجا کجا! این چه هیأت و حالتی است که داری؟ چرا بی‌لباس ایستاده‌ای؟ گفتم: حکایت مفصل و عجیبی دارد، من را به خانه خود برد، چند روزی جراحت‌های پایم را مداوا کرد بعد از یک هفته برایم لباس و عمامه تهیه نمود، آنها را پوشیدم و به وطن خود بازگشتم». حقیر از آقای لطیفی پرسیدم این ختم را آقای رضوی ادامه داد؟ گفت: نه. به طور کلی رها کرد. پرسیدم مرحوم نخودکی خودش انجام داده بود؟گفت: بله.گفتم: به چه نتیجه‌ای رسیدوچه کارکرد؟ گفت: مرحوم نخودکی چندمرحله موفق نمی‌شود که به اتمام برساند،ولی در مرتبۀ پنجم یا ششم،موفق می‌شود. 📚سر دلبران «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت اول): #امام_زمان مرحوم عراقی در دارالسلام از یکی از صلحا و خوبان حکایت والده خو
(قسمت دوم) 💥عرض کردم: می گویند: هنوز خضر زنده است. فرمود: این خضر نه آن خضر است بلکه پسر عموی ما است و امامزاده است. با خود فکر کردم که این مرد بزرگی است و غریب، خوب است او را راضی کرده به خانه برده تا مهمان ما باشد، دیدم از جای برخاست که تشریف ببرد و زیر لب دعائی میخواند، گویا به من الهام شده که او حضرت حجت ارواحنا فداه می باشد و چون می دانستم آن حضرت در گونه مبارک خالی دارد و دندان پیشش گشاد است، برای امتحان و تصدیق این گمان به صورت انوارش نظر کردم، دیدم دست راست را جلوی صورت قرار داده بود، عرض کردم نشانه ای از شما میخواهم. ✨💫✨ بلافاصله دست مبارک را کنار برده و تبسمی فرمودند هر دو علامت را آنچنان که شنیده بودم مشاهده کردم یقین پیدا کردم که همان بزرگوار است، مضطرب شدم و گمان کردم که آن حضرت ظهور فرموده. عرض کردم قربانتان گردم آیا کسی از ظهور شما مطلع گردیده؟ فرمود: هنوز وقت آن نرسیده و روانه گردید. از شدت اضطراب و ترس دست و پایم از حرکت باز مانده بود ندانستم چه بگویم و چه حاجت بخواهم. ✨💫✨ اینقدر توانستم عرض نمایم که: فدایت شوم، اذن بدهید پای مبارکتان را ببوسم. سپس به راه افتادند، هرچه فکر کردم از نهایت ترس خود و کمبود وقت چیزی از حوائجم به خاطر نیامد مگر آنکه، عرض کردم: آقا آرزوی آن دارم که خدا به من پنج فرزند عنایت فرماید که بنام های پنج تن آل عبا آنها را نام بگذارم، که ایشان در بین راه دستهای مبارکشان را بلند کردند برای دعا کردن و فرمودند: ان شاء الله. 🔺ادامه دارد. 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🪐 چند ذکر قرآنی بسیار عالی برای رفع گرفتاری و دلشوره و غم «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا ❤️ ا؎ سَبـــزپـــوش کـَــعـــبہ دل‌هـــآ ⇇ ظُـــهـــور کـــن... أز شیـــب تُـــنـــد قـــلّہ غـــیبـــت ، ⇦⇦عُـــبـــور کـــن... درد فـــراق رو؎ تُـــو⇩⇩⇩ ⤸⤸ مـــا را ز غـــصّہ کــُـشت ! چـــشم انتـــظار عـــآشـــق خُـــود را ؛ ╰─┈➤ ◇◇صَبـــور کُـــن !!! «ســـلٰام مــُـولا؎ عَـــزیـــزم» أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا □عِـــشـــق در کـــربـُــبـــلا ، ⇇و زنـــدگے در کـــربـــلٰاســـت... گـــرکـَــسے راهـــم نـــداد آنـــجـــٰا, ⇩⇩⇩⇩⇩⇩ ⇦سمـــٰاجـــت مےکُـــنـــم...➺ ❤️ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا □عِـــشـــق در کـــربـُــبـــلا ، ⇇و زنـــدگے در کـــربـــلٰاســـت... گـــرکـَــسے راهـ
«اَلـــسَّـــلامُ عَـــلَے الْـــحُسَیْـــنِ وَعَـــلے عَـــلِىِّ بْـــنِ الْـــحُسَیْـــنِ وَعَـــلے اَوْلادِالْـــحُـــسَیْـــنِ وَعَـــلے اَصْحـــابِ الْـــحُسَیْـــنِ»
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا