داروخانه معنوی
#احسن_القصص 🍀شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی(۴۲) مردی حصیرباف میگفت: عیالِ من پس از وضع حمل تا هشت ماه،
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#احسن_القصص 🍀شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی(۴۲) مردی حصیرباف میگفت: عیالِ من پس از وضع حمل تا هشت ماه،
#احسن_القصص
🍀شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی(۴۳)
همشیرهزادهی مرحوم پدرم، بنام عبدالعلی میگفت: به اتفاق حاج شیخ حسنعلی نخودکی از زفره به طرف اصفهان میآمدیم! و من بزغالهای بر دوش داشتم.
حیوانک با دیدن گلههای گوسفندِ در راه، به هیجان میآمد و دست و پا میزد و فریاد میکشید و موجب زحمت من میشد.
حاج شیخ فرمودند: چرا عقب ماندهای؟ عرض کردم: این حیوان اذیت میکند.
فرمودند: بزغاله را نزد من بیاور. چون پیش ایشان بردم، چیزی در گوشِ آن حیوان گفتند و فرمودند: رهایش کن! از آن پس، بزغاله قریب هفت فرسنگِ باقیماندهی راه را، تا شهر بدون دردسر عقب ما آمد. و دیگر به اطراف و گوسفندان توجه نکرد.
ادامه دارد...
#شرح_حال_اولیاء_خدا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت اول) #امام_زمان سیده جلیله بانو علمالهدی اهوازی میگوید: سال ١٣۶۶ شمسی بود. ش
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت اول) #امام_زمان سیده جلیله بانو علمالهدی اهوازی میگوید: سال ١٣۶۶ شمسی بود. ش
#تشرف
#تشرفات (قسمت دوم)
#امام_زمان
در همین حال ماشین وانتی چراغ زد و به طرف جمع ماشین ما نزدیک شد. این آقای سید صدا زدند: حاج محمد بیا اینجا. وانت نزدیک ما شد و توقف کرد اما راننده را ما ندیدیم مثل اینکه راننده نداشت. آقای سید به خانمها فرمودند: سوار شوید و خود آقا درب پشت ماشین را باز نمودند و خانمها پشت وانت سوار شدند. یکی از خانمها گفت: این خانم علم الهدی مبتلا به پادرد است اگر امکان دارد جلو سوار شود، چون نمیتواند پایش را بلند کند. آقای سید بلافاصله جعبه ای را از کنار جاده برداشتند و زیر پای سیده نهاده فرمودند حالا میتواند سوار شود و روی خود را برگرداندند که نگاه نکنند تا خانمها سوار شوند.
✨💫✨
وقتی همه سوار شدیم درب پشت را بستند و خود جلو تشریف بردند. بین راه یکی از خانمها آهسته به من "علم الهدی" گفت: ایکاش قیمت را طی کرده بودیم، اگر مقدار زیادی گفت چه کنیم؟ ناگهان صدای آقای سید از جلوی ماشین بلند شد سه مرتبه که صلواتیه صلواتیه صلواتیه"
و ما خجالت کشیدیم رسیدیم مقابل پمپ بنزین آذر که منزل یکی از خانمها بود و گفتیم همه اینجا پیاده می شویم. صدا زدیم لطفا نگه دارید ماشین توقف کرد. آقای سید پیاده شدند و درب عقب ماشین را انداخته و ما به راحتی پیاده شدیم.
✨💫✨
فرمود: اگر جای دیگر بخواهید بروید اشکال ندارد. گفتیم نه همه اینجا پیاده می شویم. صدا زد: حاج محمد خدا خیرت بدهد تو هم کار داری برو به کارت برس. ماشین حرکت کرد و ما در همان حال متوجه شدیم آقای سید نیست. همه به هم نگاه کردیم و پرسیدیم: آقا کجا رفت؟! هیچ کدام آقا را ندیدیم و ماشین هم پیدا نبود. فهمیدم عنایت قطب دایره عالم امکان امام زمان ارواحنافداه بوده که ما را به مقصد رسانیدند.
📗ملاقات با امام عصر ج ٢(تشرف بانوان خدمت امام زمان ارواحنافداه)
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
#سلام_امام_زمانم❤️
◇چِشــــم هٰامٰـــان ،
⇇سَبـــد نـــور خُـــدٰا مےخـــوٰاهَنــد...
بَهـــر دیدٰار خُـــدٰا⇩⇩⇩
⇦مِهـــر و صفــٰـا مےخوٰاهنــد...
یک¹ کـــلٰام
﴿یأبنألحَســـنﷺ𔘓﴾ دَر دو² جهـــآن.
↶دیدنِ رو؎ تُــو را
۔۔۔ رو؎تــُو رٰا مےخـــوٰاهَنـــد↷
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
□مــــٰـا رٰا چِہ نیــــٰـاز أســـــت ..
↶بہ تَحـــــسین ِخَـــــلٰایـــــق؟ ↷
هــَـــرکــَـــس کہ شَـــــود↡↡
⇇ عَبـــــدِ﴿حُسیـــــنﷺ 𔘓➺﴾ ؛
◇◇ کٰار دُرســـــت أســـــت .⇉
#امام_حسین
#شب_جمعه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا □مــــٰـا رٰا چِہ نیــــٰـاز أســـــت .. ↶بہ تَحـــــسین ِخَـــــلٰایـــــق؟ ↷ هــَــ
«اَلـــسَّـــلامُ عَـــلَے الْـــحُسَیْـــنِ
وَعَـــلے عَـــلِىِّ بْـــنِ الْـــحُسَیْـــنِ
وَعَـــلے اَوْلادِالْـــحُـــسَیْـــنِ
وَعَـــلے اَصْحـــابِ الْـــحُسَیْـــنِ»
#امام_حسین
#امام_حسین_قلبم
#عزیزم_حسین
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2