#نماز_حاجت
#حاجت
🔹نماز حاجت در کنار ضریح مطهّر حضرت رضا علیه السلام🔹
🌷صَقْربن دُلَف گفت: از سرورم، حضرت هادی علیه السلام شنیدم که فرمود:⇩⇩
🌼 هر كس حاجتى از خدا میخواهد، پس قبر جدّم علىّبن موسى الرّضا عليه السلام را در طوس با غسل زیارت کند و بالاى سر آن حضرت:
دوركعت_نماز بخواند و در قنوت نماز، از خداوند حاجتش را درخواست کند که خداوند حاجتش را در صورتی که در گناه یا قطع رحم نباشد، مستجاب میکند.
📚(عيون أخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 262)
✅توجّه: اوّلین و مهم ترین حاجت ما شیعیان، فرج مولایمان حضرت صاحب الزّمان علیه السلام است
#باب_نماز_حاجات
@Manavi_2
داروخانه معنوی
احسن_القصص #تشرفات (قسمت دوم): وقتی همه جمع شدند، حاکم انار را به شیعیان نشان داد و پیشنهاد وزیر را
#احسن_القصص
#تشرفات (قسمت سوم)
شب دوم مرد متقی، عارف عالم و پرهیزگار دیگری به صحرا رفت، او هم مانند شخص اول تا صبح با خضوع و خشوع کامل درخواست جواب مسأله بغرنج انار را نمود و حضرت بقیةالله علیه السلام را قسمها داده و خلاصه هر چه کرد جوابی دریافت ننمود! او هم مأیوسانه به سوی مردم برگشت و به آنها از ناامیدی خود اطلاع داد. شیعیان فوق العاده مضطرب شدند، تنها یک شب دیگر فرصت دارند که جواب مسأله را آماده کنند، اگر آن شب هم مأیوس برگردند و شب بی جواب سپری گردد! چه خاک بر سر کنند؟ همهٔ مردم دست به دعا برداشتند و بالاخره جناب محمد بن عیسی را که از بهترین مردمان علم و تقوای آن سامان بود به بیابان فرستادند.
✨💫✨
آن بزرگوار با سر و پای برهنه به صحرا رفت، آن شب اتفاقا شب بسیار تاریکی بود، او در گوشه ای از صحرا نشست و مشغول دعا و تضرع و زاری گردید، از خدا می خواست که آن بلیّه را، بوسیلهٔ حضرت بقیةالله ارواحنافداه از سرشیعیان برطرف کند. او آن شب خیلی گریه کرد، کوشش کرد که در خود خلوصی غیر قابل وصف ایجاد کند. او عاشقانه منتظر فرج بعد از شدت بود. او منتظر لقاء صاحب الزمان (علیه السلام) بود که ناگهان در اواخر شب صدائی شنید، وقتی خوب گوش داد متوجه شد که شخصی اسم او را می برد و به او می گوید: محمد بن عیسی من صاحب الامرم چه می خواهی؟! او گفت: اگر تو صاحب الامری طبعا باید حاجت مرا بدانی احتیاجی به گفتن نیست.
✨💫✨
فرمود: بله راست می گوئی، تو برای بلیّه ای که شیعه دچارش شده در خصوص انار و تهدیدی که حاکم شما را کرده به صحرا آمده ای! محمد بن عیسی میگوید: وقتی این کلام معجزه آسا را از مولایم شنیدم، متوجه او شدم و به او عرض کردم: بلی شما می دانید چه بر سر ما آورده اند و شما امام مائید و قدرت دارید این بلا را از ما دور کنید. مولایم فرمود: ای محمدبن عیسی، در خانهٔ وزیر(لعنةالله) درخت اناری است که وقتی این درخت تازه انارهایش درشت میشد، او از گِل قالبی به شکل انار ساخت و آن را دو نصف کرد و میان آن را خالی نمود و در داخل هر یک از آن دو نصف، مطالبی که روی انار نوشته بود، معکوس حک کرده و به روی انار نارس محکم بست، انار داخل آن قالب درشت شد و اثر نوشته در آن باقی ماند!...
ادامه دارد....
@Manavi_2
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
| روز امام رضا علیهالسلام
🌹امام رضا علیهالسلام:
بهترین زندگی را كسی دارد كه در پرتو معاش او معیشت دیگران نیز به خوبی تأمین شود.
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجْ
@Manavi_2
داروخانه معنوی
شهید بزرگوار احمد صداقتی عزیز❤️🌷 #هر_روز_با_شهدا #بعد_از_سی_سال! با_چند_نشانه.... 🌷قبل از شروع ک
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید بزرگوار علی ماهانی عزیز❤️
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#یک_مورد_کنار_کارون....
🌷علی از چهرههایی بود که حجاب از جلوی او برداشته شده بود و من این را حس میکردم. یعنی ارتباط معنوی او با خدا اینقدر نزدیک بود که خیلی از حجابهای مادی که آنطرفتر را نمیتواند ببیند از جلویش برداشته شده بود و چند مورد را دیدم و بچهها که همراه او بودند تعریف میکردند: یک مورد کنار کارون بود، بچهها....
🌷بچهها مشغول شستن پتو بودند، علی آقا لب کارون نشسته بود و بچهها پتوهای مخابرات را میشستند و علی حاجبی هم کنارش نشسته بود. علی آقا همین که بچهها مشغول بودند و هوا هم گرم بود گفت اگر هندوانه خنکی بود خیلی میچسبید به خدا قسم به اندازه یک نگاه برداشتن از علی، یک هندوانه بزرگ را آب میآورد و شاید به خنکی و شیرینی آن هندوانه هیچکس نخورده بود.
🌹خاطره ای به یاد سردار شهید علی ماهانی برادر شهید محمود ماهانی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@Manavi_2