#هر_روز_با_شهدا
تکه ای از بہشـ✨ـت (1)
اوایل تابستان بود
با رفقا قرار گذاشته بودیم تو این شب های خنک تابستان،به گلزار بیاییم و طی یک حرکت خودجوش نوشته های روی مزار شهدارو که کم رنگ شده بودند رنگ بزنیم.
ایام ماه رمضان بود،یه شب بعد از افطار طبق قرار هر شب راهی گلزار شدیم و دست به کار.
در حین رنگ زدن بودیم که جوانی قدبلند و خوش چهره نظر مرا به خود جلب کرد
لباس ساده ای به تن داشت و چفیه ای سفید به روی شونه اش.نزدیک ما آمد..
بعد از سلام و احوالپرسی از ما پرسید:
-شهیدی به نام عجب گل غلامـے
میشناسید؟
-بله چطور مگه؟!
-قطعه سنگـی امانت دست بنده ست،به شما میدهم لطفا به همسر یا مادر بزرگوار شان تحویل دهید.این سنگ متعلق به
بارگاه آقـ✨ــا ابوالفضل_العباس میباشد.
این را که گفت حالم دگرگون شد
سنگ را ازش تحویل گرفتم،خداحافظی کرد و رفت.
و ما هاج و واج به این سنگ کوچک اما معطر نگاه میکردیم،اصلا مونده بودیم ایشون کی بود و چطوری این سنگ را به ما داد؟!!
خلاصه این سنگ بین دوستان دست به دست میشد و بر سر اینکه هرکس فقط یک رکعت نماز بر رویش بخواند دعوا بود!!!
تا شب میلاد امام_حســن_مجتبی(ع)...
ادامه دارد....
🍃🌷 شهید_عجب_گل_غلامی 🌷🍃
#شهید_مدافع_حرم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#هر_روز_با_شهدا تکه ای از بہشـ✨ـت (1) اوایل تابستان بود با رفقا قرار گذاشته بودیم تو این شب های خ
#هر_روز_با_شهدا
تکه ای از بہشـ✨ـت (۲)
دوستانم از قبل سنگ متبرک را داخل یک جا نماز به همراه تربتــ کربلا و عطر حرم امام رضـا (ع) بسته بندی کرده بودن و آماده برای خانواده شهید .
وقت موعود فرا رسید.5نفری به سر مزار شهیــد رسیدیم،
مادر و همسر شهید نشسته بودند.پس از عرض ادب و قرائت فاتحه،بنده با احترام امانتے را تحویل مادر بزرگوار دادم،
اما نمیدانم چه شد هر دو زدن زیر گریه و ما متعجب آنهارا نگاه میکردیم...
چندی بعـد مادر شروع به صحبت کرد:
"ما هر پنجشنبه شب سر مزار عجب گل میاییم و تا خود صبح کنارش می نشینیم،صبح جمعه دعای_ندبه را میخوانیم و بعد میرویم.
چند هفته پیش،صبح جمعه،وقتی که از نماز صبح برمیگشتم،
دیدم جوانــے خوش سیما،سبز پوش،کنار مزار عجب گل نشسته!!
تعجب کردم و خودم رو رسوندم کنارش.
باورتان نمیشود چه عطر خاصــے در هوا پیچیده بود...
بهم سلام کرد و گفت:
-مادر کجا بودید؟منتظرتون بودم
-رفته بودم نماز جماعت داخل مهدیه چرا؟
-خواستم به شما عرض کنم قطعه سنگی از مزار حضرت_ابوالفضل در راه است،به زودی توسط دوستان ما به دست شما خواهد رسید.
سنگ مزار پسرتان را نگذارید،وقتی رسید آن را داخل سنگ قبر بگذارید.
من اومدم چیزی بگم، که دیدم پا شد و خداحافظی کرد و کم کم از ما دور شد و رفت.و آن عطر خاص هم کم شد...
داشتم با خودم فکر میکردم که ایشون کی بود اما اون مرد ناپدید شده بود
از آن روز منتظــر این امانتی بودم تا اینکه شما امشب ان را به ما تحویل دادید...
به خود آمدم دیدم آنچنان محو صحبت های مادر شهید شده ایم که سر و صورت همه ی دوستان خیس است...
آخه هنوز باورمان نمی شد که این قطعه سنگ متبرک به وسیله ی ما به دست این مادر شهید رسید...
حالا فهمیدم چرا تا اون روز مزار عجب گل غلامی سنگ نداشت!!!!
پایان
🍃🌷شهید_عجب_گل_غلامی 🌷🍃
#شهید_مدافع_حرم
یاد شهـــدا با ذکر صلوات
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2