eitaa logo
داروخانه معنوی
5.4هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
115 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺فقط کسانی که می‌فهمند از نظر تاریخی کجای زمان ایستادند، قادرند در تصمیمات آخرالزمانی خود درست انتخاب کنند: والسلام! @khabarekotahh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 دو اسم الهی برای حاجت روایی 1⃣ البدیع : در روایت آمده است کسی که هزار 《100》مرتبه اسم شریف را بگوید خداوند حاجتش را برآورده می‌کند. (۱) 2⃣ المجیب: علیه السلام فرمودند : هر کس صد و ده 《110》بار ذکر شریف را جهت برآورده شدن حاجات بگوید، حاجات او به کلی برآورده می‌شود و هر کس مداومت کند از نکبت های دنیا ایمن می‌گردد.(۲) 📚 منابع : ۱-مصباح کفعمی ص ۴۶۱ ۲-بحرالغرائب ص ۸۴ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(قسمت دوم): حدود ده دقیقه با چشمان اشک‌بار آقا را صدا زدم و چندبار از اعماق وجود فریاد زدم: امام زمان خودت کمکم کن. ناگهان فضای مسجد نورانی شد و من گرمای دستی را بر سرم احساس کردم. نگاه که کردم دیدم آقای سیدی در سمت چپ من نشسته‌اندو مشغول گریه می‌باشند، با همان حالت گریه به من مطلبی را فرمودند که حالت عجیبی به من دست داد، بعد فرمودند: پایت را خم کن، گفتم: سید نمی‌توانم. مجددا فرمود: پایت را خم کن، عرض کردم: نمی‌توانم. ✨💫✨ بار سوم که این را فرمودند: قبل از آنکه بگویم نمیتوانم، دیدم پایم خود به خود خم شد. معنویت فوق العاده ای فضا را احاطه کرده بود، سپس آن حضرت با دستان مهربان و لطیفشان سرم را بلند کردند و پیشانیم را بوسیدند  و بعد دست چپم را گرفتند و از زمین بلندم کردند و سپس تشریف بردند. وقتی در حال رفتن ایشان را نظاره می‌کردم دیدم قد رشیدی دارند و شال سبزی بر سر و دوش مبارکشان بود. همانطور که ایستاده بودم فریاد زدم جلوی حضرت مهدی را بگیرید، امام‌زمان رفتند! ✨💫✨ اما مردم متوجه نمی‌شدند ، تا اینکه آقا از نظرم غائب شدند. یکی از برادران آمد و دست مرا گرفت و کنار خودش نشاند و پاهایم را که فکر می‌کرد خم نمی‌شود دراز کرد، بعد با تعجب گفت: پایت را خم کن! گفتم: مرا مسخره می‌کنی؟ اما وقتی توانستم پایم را خم کنم متوجه شدم پاهایم شفا یافته است، غرق شوق و شعف شدم و از خوشحالی در پوستم نمی‌گنجیدم و قلبم سرشار از محبت و عشق به حضرت شده بود. 📗مجله منتظران شماره ۱۳ 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزرگترین عبادت در ماه !! آیت الله مجتهدی تهرانی 🎙 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 سَـــــلٰام ⇤﴿آقــــٰـا ﷻ﴾ □دوبــــٰـاره صُبـــــح و نــــٰـام شُمـــــٰا ⇇دَر کـــــوچِہ پَـــــس کـــــوچہ هــٰـــا؎، جـــــٰان مـــٰــا مےگـــــردَد و ⇇آرٰامـــــشے رٰا هِـــــدیہ بَـــــر ، ◇◇روح و روان هــٰـــا مےدَهـــــد ! بے نــــٰـام تــــُـو ۔۔۔ این زِنـــــده مـٰــــانـــــدن هـــٰــا ، نـــَــدٰارد أرزشے ⇉ «اِ؎ صـــــٰاحب عَصـــــر و زمٰـــــانہ » ↶بـــَــرگـــــرد آقــٰـــآ ↷ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴿بــَـــرٰادَرم✿⇉﴾ ←تمـــٰــام شَهرهَـــــم کِہ↶ زُلیخــــٰـا ↷ شَونـــــدوجِلـــــوه گــَـــر؎کُـــــنند↡↡ ⇇دَربـــــرٰابــَـــر دیـــــدگانــَـــت... ⇤تـــُــو یُوســـــف بــٰـــاش! ⇤یــُـــوسف گـــــونہ بِبیـــــن!! ⇤یــــُـوسف گـــــونِہ رفتـــٰــارکـــُــن!!! ■خُـــᰔــدا رٰا چِہ دیـــــد؎! _شـــٰــاید ⇣ بــــٰـا⇤یـــوسُف بـــــودَن تــــُـو ۔۔ ◇◇«زُلیخــــٰـا 𔘓»هَم بہ خــُـــود آمـَــــد...!!! «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴿‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌امـــٰــام‌صــــٰـآدقﷺ‌𔘓﴾: زٰائـــــرِ‌«حُسیــــــنﷺ‌𑁍⇉»هنـــــگٰام‌، _بـــٰــازگشت‌أز‌ زیـــٰــارت‌↡↡ ⇤هیـــــچ‌گنٰاهےنــَـــدٰارد‌و‌ دَرجــــٰـاتش چنــــٰـان‌ بــــٰـالا رَفـــــتہ کِہ؛ ⇇کَـــــسےکِہ بہ خـــٰــاطرخُـــــدٰا، ■دَر‌خـــــون‌خویـــــش‌غَلتیـــــده‌نیـــــز‌۔۔ بہ آن نِمےرسَـــــد !!!⇉ ↶حــــٰـالا بـــٰــازم بخــــٰـاطر گرمــــٰـا؛ مونـــــد؎بـــِــر؎کَربـــــلٰا یــٰـــا نہ؟↷ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6039469074742775379.mp3
21.65M
🏴فرازهایی از قسمت (چهارم و آخرین ) رسیدن به مقام🌴 حاجیه خانم رستمی فر🎤 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
29.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوال‼️ این کدهای کیهانی و... که میگن رو دستت باید بنویسن و گفته میشه تکرار کنید و برای کارای مختلفم میگذارند مثلاً برای جذاب شدن، آیا قابل اعتمادند؟ 🤔 🔰 پاسخ: شما اگه اسم یه جن کافر رو بدونید مثلا "اولیکوپیاجوکوش" :) و بعد اینو تکرار کنید راهشو به خونه و زندگیتون و بدنتون باز می کنید به همین راحتی احضار جن انجام دادین و بعدش اون جن وصل میشه و ازتون انرژی میگیره و باعث میشه مریض بشید. بی حالی، کسلی، افکار خودکشی و.. حتی تجاوز جنسی در خواب یا حتی بیداری ممکنه براتون اتفاق بیفته و اون موجود پر از انرژی منفیه و وجودش در زندگی شما باعث گره و مشکلات میشه هم برای خودتون و هم خانوادتون. یه اوباش ماورائی راهش باز شده و حالا به این سادگی نمیره! حالا خواستتون چی بوده؟ مثلاً جذاب شدن. هر چی آدم شهوت پرسته جذبتون میشن و براتون مزاحمت ایجاد میکنن! حالا این کد کیهانی همون اسم جن های کافر هست، منتها به شکل کد و اعداد که متأسفانه پخش شده در فضای مجازی و منشأ این کدها هم از غرب و صهیونیست هاست. جادوگران غرب زمین اینها رو به اشتراک میگذارند تا قربانی های انسانی بدست بیاورند و رتبه خودشون را پیش ابلیس بالا ببرند. یه عده زیادی هم بدون اینکه بدونند در کانال هاشون اینها را تکثیر میکنند و ترویج میدهند و حتی در کنار دعای قرآنی میگذارند به عنوان دستورالعملِ گرفتن حاجت . 🚫عزیزان به هیچ عنوان سراغ کدهای کیهانی نرید خیلیا اطلاع ندارن برای دیگرانم ارسال کنیم ☺️ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
چون خیلی سئوال پرسیده میشه در مورد کدهای کیهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⇇‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بیـــــن الْح‌َـرمیـــــن یَعنےچے!؟ ب : بـــــٰاز ی:یـــــک¹ ن:نـــــدٰا؎ ؏ـَـــظیم ا:أز ل:لَبیـــــک یــــٰـا ح:﴿حُسیـــ(ﷺ)ــن𔘓⇉﴾ ر:رسیـــــد وَلے م:مَهــ(ﷻ)ـــد؎ ی:یـــــٰار ن:نـَــــدٰارد ...💔⇉•‌‌‌‌ •الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و می فرماید: (( هل من ناصر ینصرنی )), آیا هست یاری کنندهای که مرا یاری کند و شنیدیم که اهل بیت و عیال او, صدای العطش به آسمان بلند کرده بودند, چون این واقعه را دیدیم, هر چه زودتر خود را به بئرالعلم, رساندیم, تا تو را از ماجرا باخبر سازیم, اگر ادعای مسلمانی میکنی, قد مردانگی علم کن که الان پسر پیامبر را نامسلمانان می کشند. زعفرتا این سخنان را شنید محزون گشت, تاج شاهی را بر زمین زد, لباس دامادی رااز تنش در آورد و لباس جنگ پوشید, طوایف جن را با حربه های آتشی برداشت واز بئر العلم روی به کربلا آورد, زعفر نقل کرده : (( وقتی وارد زمین کربلاشدم لشگر چهار فرسخ تا چهار فرسخ را گرفته بود.از زمین تا آسمان صفهایی ازاجنه و ملائکه, کروبین, جبرئیل, میکائیل, اسرافیل, هر یکی با چندین هزارملائکه, و ملک ریاح (فرشته بادها), فرشته دریاها, فرشته کوهها, فرشته عذابو ..با لشگرشان, منتظر گرفتن اجازه از حضرت بودند بعلاوه, ارواح یکصد وبیست و چهار هزار پیامبر, از آدم تا خاتم, همه صف کشیده مات و متحیر مانده بودند. تمامی موجودات و حقیقت کل اشیاء در کربلا بودند و همگی گریان, چه کربلا و چه غوغایی.. خاتم پیامبران (ص), آغوش خود را گشوده و به امام حسین (ع), می فرمود: (( پسرم! عجله کن! عجله کن! به راستی که مشتاق تو هستم (( حسین بن علی _علیه السلام, یکه و تنها در میان میدان, با زخمها و جراحات فراوان, پیشانی شکسته, با سری مجروح, با سینه ای سوزان و با دیده ای گریان, ایستاده بود و در هر نفسی که می کشید, از حلقه های زره خون می چکید, امااصلا توجهی به هیچکدام از آن فرشتگان نمی کرد به من هم کسی اجازه نمی دادتا خدمت حضرت برسم .. آه از آنروز که در دست بلا غوغا بود شورش روز قیامت به زمین برپا بود خصم چون دایره گرد حرم شاه شهید در دل دائره چون نقطه پا بر جا بود انبیا و رسل جن و ملایک هر یک جان به کف در بر شه منتظر ایما بود همانطورکه نظاره می کردم و در کار آنحضرت, حیران بودم, ناگاه دیدم آقا ,سر غریبی از نیزه بی کسی بلند کرد, از گوشه چشم نظری به من افکند , اشاره فرمود (( زعفر )) بیا, دیدم همه ملائکه متوجه من شدند. من لشگر خود را عقب نهاده , خودم به حضورش آمده , رکاب بوسیدم, فرمود کجا بودی, عرض کردم: قربانت شوم! در بئر العلم مجلس عیش داشتم به من خبر رسید, بدون درنگ با سی و شش هزارجن به یاری شما آمده ام, حضرت فرمود: (( زعفر )) زحمت کشیدی, شما جن و پری از آدمیزاد باوفاتر هستید, خدا و پیامبر از تو راضی باشد, خدمت تو موردقبول درگاه حق باشد.. هر چه اصرار کردم اجازه نداد و فرمود : شما آنها رامی بینید اما آنها شما را نمی بینند این کار از مروت به دور است. عرض کردم : ما هم به صورت انسان ظاهر می شویم, اگر کشته شدیم شهید می شویم..فرمودند : زعفر , من از زندگی دنیا دل آزرده هستم این خواست خداست و ما باید به لقای حضرت دوست برسیم, اگر من در جای خود بمانم خداوند به وسیله چه کسی این مردم را مورد امتحان قرار دهد و از کردار زشتشان آگاه سازد ؟ به امر آن حضرت مایوسانه برگشتم وقتی به محل خود رسیدیم, بساط شادی را جمع کرده و اسباب عزا را فراهم کردیم, مادرم به من گفت پسرم چه می کنی ؟ کجارفته بودی که اینچنین ناراحت برگشته ای ؟ گفتم مادر, پسر آن بزرگواری که ما را مسلمان کرد, اینک در کربلا تکه و تنها در مقابل لشگری عظیم ازکوفیان است, من رفتم تا یاریش کنم اما آن حضرت اجازه نفرمود, و چون امرامام واجب بود بازگشتم..مادرم وقتی این سخنان را شنید, بر سر و صورت خودزد و گفت : ای فرزند! تو را عاق می کنم, من فردای قیامت در جواب مادرش حضرت فاطمه زهرا (س), چه بگویم؟, زعفر گفت : مادر! خیلی آرزو داشتم تاجانم را فدای آن حضرت کنم, ولی ایشان اجازه نفرمود, مادرم گفت : (( بیابرویم من همراهت می آیم و از امام اجازه جهاد می گیرم, مادرم جلو و من ولشگریانم از پشت سرش, دوباره به سوی کربلا حرکت کردیم )), و هنگاهی که به آنجا رسیدیم از لشگریان کفار, صدای تکبیر شنیدیم و چون نگاه کردیم دیدیم, که سر مبارک و درخشان آقا امام حسین (علیه السلام ), بالای نیزه است و دودو آتش از خیمه های حرم بلند است. مادرم خدمت امام سجاد ( علیه اسلام ), رسید اجازه خواست تا با دشمنان آنان بجنگد ولی آن حضرت اجازه نداد وفرمود: (( در این سفر همراه ما باشید و در شبها اطفال ما را مواظبت کنیدتا از بالای شتران بر زمین نخورند )) جنیان اطاعت کردند و تا سرزمین شام با اسیران بودند تا اینکه حضرت سجاد (علیه اسلام), آنها را مرخص فرمود .. بعداز این واقعه زعفر لباس سیاه تنش می کنه و چنان محزون می شه که به هر چاله ای که می رسیده, به یاد مصیبت امام حسین (ع), آنقدر گریه می کرده که چاله پر از اشک می شده , زعفر آن یار وفادار و محب اهل بیت, دارفانی رو وداع گفت و به دیدار حضرت دوست شتافت و بعد از خود فرزندش سعفرجانشینی لایق برای پدر گشت ..