eitaa logo
من و کتاب
2.2هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
715 ویدیو
43 فایل
شبکه بزرگ توزیع کتاب خوب ۰۲۵۳۳۵۵۱۸۱۸ manvaketab.ir ما اینجاییم قم خ معلم مجتمع ناشران واحد 36 سوالاتتون رو با عشق پاسخ میدیم: @Shahidkazemi313 ثبت سفارش و پشتبانی: @manvaketab_admin پاسخگویی از ۸ صبح تا ۸شب
مشاهده در ایتا
دانلود
من و کتاب
انا لله و انا الیه راجعون مادر پاسدار #شهید_مسعود_آخوندی بعد از 31 سال دوری در سن 82 سالگی دارفانی
⚘⚘ ⚘⚘ 🔹️نام کتاب: (نیم نگاهی به زندگی و اوج بندگی ) 🔹️به کوشش: 🔹️ناشر: . 📚درباره‌ی کتاب: . همه ستارگان هدایتند که در این دنیای پررزق و برق، راه حق را به ما نشان می‌دهند. در این بین، ویژگی‌های شهیدانی چون ، آن‌ها را از سایرین ممتاز می‌کند. مسعود تک پسر خانه و عزیزدردانه‌ی مادر بود. ، کلاس و بود. یک در مسائل و در جبهه به‌سان یک و باتدبیر بود. از هر جنبه‌ای که به او نگاه کنید، یک و نمونه است تا ما بفهمیم حتی در هم می‌شود این چنین زندگی کرد. ارتباط عاشقانه‌ی مسعود با دانشجویان و تحول آنها در اثر این ارتباط، بیش از پیش این جمله را در ذهن تداعی می کند که « ». 02537840844 manvaketab.ir
من و کتاب
🔹نام کتاب: #ملاصالح (سرگذشت شگفت‌انگیز مترجم اسرای ایرانی و عراقی #ملاصالح_قاری) 🔹نویسنده: #رضیه_غبی
🔹نام کتاب: (سرگذشت شگفت‌انگیز مترجم اسرای ایرانی و عراقی ) 🔹نویسنده: 🔹ناشر: lish.ir/ITr ✂️برشی از کتاب: . وارد شهر شدیم. خیلی عجیب بود! نشانی از آبادی نبود. به می‌رفتیم، اما همه به حسین(ع) سلام می‌دادند. زمزمه در فضای ساکت اتوبوس پیچید: - السلام علیک یا اباعبدالله ، یا . انگار کسی بغل دستی خود را نمی‌دید و هرکس خودش بود و تنهایی‌اش. اشک بی‌صدایشان بی‌اختیار سرازیر بود. به محض اینکه ماشین در خیابان، روبه روی حرم از حرکت ایستاد، مأموران سریع پیاده شدند. باورمان نمی‌شد که مقابل حرم ایستاده‌ایم. با صدای مأموران به خود آمدیم: - يا الله نزلو! (زود بیایید پایین!) بغض‌کرده و مات و مبهوت، بدون اینکه حرفی بزنیم، چشم به حرم امامان کاظمین (ع) دوخته بودیم. انگار قدرت سخن گفتن از ما سلب شده بود. یک به یک پیاده شدیم و خیلی زود اشک از صورت زرد و تکیده‌مان سرازیر شد. باورمان نمی‌شد قدم به گذاشته‌ایم و رو به روی حرم عزیزانی هستیم که دیدنشان منتهای آرزوی همه و بود. می‌ترسیدیم از خواب بیدار شویم و بفهمیم همه‌چیز فقط یک رؤیا بوده است؛ اما نه بیدار بودیم. به ترتیب و بی صدا پیاده شدیم. بی صدا گریه می‌کردیم. به سمت رفتیم. بعد از سال‌ها در ناباوری خود را در حرم امامان معصوم (ع) می‌دیدیم. شانه‌هایمان از گریه می‌لرزید! روحی فداك يا باب الحوائج! خرید آسان "ربات من و کتاب" https://t.me/manvaketab_bot?start=65331 خرید اینترنتی "سایت من و کتاب" lish.ir/ITs مرکز پخش: 02537840844 @nashreshahidkazemi
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
🔹نام کتاب: (سرگذشت شگفت‌انگیز مترجم اسرای ایرانی و عراقی ) 🔹نویسنده: 🔹ناشر: ✂️برشی از کتاب: . وارد شهر شدیم. خیلی عجیب بود! نشانی از آبادی نبود. به می‌رفتیم، اما همه به حسین(ع) سلام می‌دادند. زمزمه در فضای ساکت اتوبوس پیچید: - السلام علیک یا اباعبدالله ، یا . انگار کسی بغل دستی خود را نمی‌دید و هرکس خودش بود و تنهایی‌اش. اشک بی‌صدایشان بی‌اختیار سرازیر بود. به محض اینکه ماشین در خیابان، روبه روی حرم از حرکت ایستاد، مأموران سریع پیاده شدند. باورمان نمی‌شد که مقابل حرم ایستاده‌ایم. با صدای مأموران به خود آمدیم: - يا الله نزلو! (زود بیایید پایین!) بغض‌کرده و مات و مبهوت، بدون اینکه حرفی بزنیم، چشم به حرم امامان کاظمین (ع) دوخته بودیم. انگار قدرت سخن گفتن از ما سلب شده بود. یک به یک پیاده شدیم و خیلی زود اشک از صورت زرد و تکیده‌مان سرازیر شد. باورمان نمی‌شد قدم به گذاشته‌ایم و رو به روی حرم عزیزانی هستیم که دیدنشان منتهای آرزوی همه و بود. می‌ترسیدیم از خواب بیدار شویم و بفهمیم همه‌چیز فقط یک رؤیا بوده است؛ اما نه بیدار بودیم. به ترتیب و بی صدا پیاده شدیم. بی صدا گریه می‌کردیم. به سمت رفتیم. بعد از سال‌ها در ناباوری خود را در حرم امامان معصوم (ع) می‌دیدیم. شانه‌هایمان از گریه می‌لرزید! روحی فداك يا باب الحوائج! خرید اینترنتی "سایت من و کتاب" lish.ir/ITs مرکز پخش: 02537840844 @nashreshahidkazemi
. 🔸نام کتاب: خاطرات سردار مدافع حرم 🔸به کوشش: 🔸ناشر: 🔸تعداد صفحه: 344 صفحه 🔸قیمت: ۲۸۰۰۰تومان همراه با . 📚درباره کتاب حاج شعبان بینشی عمیق، هم نسبت به کشور و هم نسبت به جهان اسلام داشت. او انواع و اقسام را تجربه کرده بود؛ از تا ، از جنگ با تفنگ تا جنگ با زبان... در کمتر کسی این تنوع در مسئولیت و مأموریت را می‌توان یافت، اما ایشان همیشه در نقاط مختلف شهر، کشور و حتی جهان کار کرد. در یگان‌های مختلف و سازمان‌های متفاوت‌ و شهرستان‌های مختلف و خارج از ایران هم به خدمت پرداخت. کمتر کسی است که تمام ابعاد شخصیتی و کاری ایشان را بشناسد و بداند. او مصداق بارز کلام حضرت آقا بود که درباره فرمودند: "معروفون في السماء و مجهولون فی الأرض" حاج شعبان از همان دسته بود؛ و عالی‌رتبه، در عین حال خاکی و گمنام. او کسی بود که رئیس‌جمهور عراق به خوبی او را می شناخت، ولی نیروهایی که کنارش می‌جنگیدند، از درجه ممتازش اطلاعی نداشتند. . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🌐لینک خرید آسان http://yon.ir/rOk6s 📲مرکز پخش 02537840844 . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🆔 @man_va_ketab
🛑 « » نمونۀ موفق به‌ثمرنشسته به‌مدد الهی است و « شهید» یکی از موفق در این عرصه است؛ تا جایی که (ره) گفته‌اند: « مادر‌ها دامنی است که «انسان» از آن باید درست بشود؛ یعنی اول‌مرتبۀ ، تربیت بچه است در دامن مادر..» ♦️ از تربیتی مؤثر به‌عنوان نزدیک‌ترین و همراه‌ترین مربیان در شکل ‌گیری آنان 📖 🖨️ انتشارات: جهت مشاهده و تهیه این کتاب ارزشمند کلیک کنید👇 🌐https://manvaketab.com/book/373693/ ☎️ ۰۲۵۳۳۵۵۱۸۱ 🌱با ما همراه باشید 📌 🆔https://eitaa.com/joinchat/2698969090C016534d7d8
. 💠بیست و هفت روز و یک لبخند💠 ❣️ اثری‌ برای زنده نگه‌داشتن شهدایی که فریاد زدند «ما را آفریده‌اند». فراموش نکنیم به قول عزیزمان «امروز زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره کمتر از نیست». 🔔 روایتی زیبا از زندگی ؛ بابک نوری هریس 🌱با ما همراه باشید 📌 🆔https://eitaa.com/joinchat/2698969090C016534d7d8
🌹 براےشهادت‌ورفتن‌، تلاش‌نکنید براےرضاے‌خداڪارکنیدوبگویید: خداوندانه‌براےبهشت و نه‌ براے شهادت... اگرتومارادرجهنمت‌بیندازے ولےازماراضی‌باشۍ براےماڪافۍست.... | | [ عاشق‌فقط‌براے‌رضایت‌معشوق ‌زندگی‌میڪند . .💔] 🌱با ما همراه باشید 📌 🆔https://eitaa.com/joinchat/2698969090C016534d7d8
🌹 بعضی زندگی آرومی دارن و البته این آرامش رو هم به سر و روی زندگی آدمای دور و برشون می‌پاشن. یکی مثل . 🔔 اصغر چهارم مهر سال ۴۷ در تهران به دنیا اومد. پدرش‌یه کارگر ساده کارگر سازمان گوشت بود و مادرش مُدرّس زبان بود. اصغر به‌عنوان‌یه بسیجی وارد جبهه شد و اول مرداد سال ۶۷(در ۲۰ سالگی) با سمت تک‌تیرانداز در بر اثر بمباران شیمیایی و اصابت گلوله به سینه آسمونی شد. 📘 کتاب « » نوشته خانم ، ‌یه کتاب شسته رفته از سرگذشت و خاطرات این که وقتی مخاطب اون رو به دست می‌گیره، دوس نداره کتاب تموم شه. 🌱با ما همراه باشید 📌 🆔https://eitaa.com/joinchat/2698969090C016534d7d8
🔔 اکثر ماها تلاش می‌کنیم رو خودمون قرار بدیم. وقتی درباره‌شون می‌خونیم، متوجه می‌شیم اونا آدمایی بودن مث خود ما. بین ما زندگی می‌کردن، کار می‌کردن، سفر می‌رفتن و فرق چندانی با ما نداشتن. 📌 اونا فقط یه ساده با ما داشتن. و اون اینکه به هر چیزی بیشتر دقت می‌کردن. همون جزئی باعث شد که در تفاوت‌ زیادی با ما داشته باشن. 🌷 با ما باشید که می‌خوایم یه چیز در گوشی بهتون بگیم. 🌱با ما همراه باشید 📌 🆔https://eitaa.com/joinchat/2698969090C016534d7d8
🌷 جزئی‌نگری باعث می‌شد که سرسری و بی‌خیال زندگی نکنن. هر کاری می‌خواستن انجام بدن یه علامت سؤال جلوش میذاشتن: آیا این کار رو برای خدا انجام میدم‌. این نکته کوچیک، نقطه عطف زندگی‌شدن بود. 📖 کتاب اثر یکی از جزئی‌نگری‌های شهدا رو نشونمون میده. اینکه نگاهشون درباره و چطور بود؟ 🔔 با کمک این کتاب، با شهدا آشنا می‌شیم. شهدایی که رفتن تا امتداد خونشون، "اثر انگشت" من و تو باشه. 👌 وعده ما با شهدا، جمعه همین هفته، پای صندوق‌های . 🌱با ما همراه باشید 📌 🆔https://eitaa.com/joinchat/2698969090C016534d7d8
🩸 جای‌تان سبز که با خونِ خود امضا کرديد پایِ آن نامه که مَنشورِ وفاداری بود ✨_ جای خالی🌹 •مجموعه تصاویر جهت انتشار در فضای مجازی🗺️🤳🏻 🌱با ما همراه باشید 📌 🆔https://eitaa.com/joinchat/2698969090C016534d7d8