eitaa logo
شهدایی
361 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
34 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
چہ مےفهمیم چیست مردم ؟ و همنشینش ڪیست مـردم ؟ تمام جستجومان این شد: شهـادت نیست مـردم شهدایی [@Martyrs16]
ماجرای تحول «احمدعلی نیری» به خاطر دوری از یک روز بهش گفتم من نمیدانم چرا توی این چند سال اخیر شما در معنویات رشد کردی . می خواست بحث را عوض کنداما سوالم را تکرار کردم . گفتم حتما علتی داره.گفت اگه طاقتش رو داری بشین تا برات بگم. یه روز با رفقای محل وبچه های مسجد رفته بودیم دماوند. همه مشغول بازی بودند یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید.از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد، یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم . همان جا پشت درخت مخفی شدم …می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم. پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودن .همان جا خدا را صدا زدم و گفتم خدایا کمک کن خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شوداما خدایا من به خاطر تو از این گناه می گذرم. کتری خالی را برداشتم از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها و مشغول درست کردن آتش شدم به سختی آتش را آماده کردم و خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود، یادم افتاد حاج آقا گفته بود هرکس برای خداگریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهدداشت. گفتم ازین به بعد برای خدا گریه میکنم حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم ومناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله… به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند سبوح القدوس و ربنا الملاکه والروح… از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد… شهدایی [@Martyrs16]
«🌿» - اولش‌بایھ‌شباهت‌شࢪو؏‌شد، تصویࢪڪامپیوتࢪش‌ "شھید‌ࢪسول‌خلیلۍ‌"بود... بھش‌گفتم‌چقدࢪتو‌خودخواهۍ‌ محمدࢪضا‌خستھ‌شدیم‌ از‌بس‌دیدیمت‌چࢪا‌عڪس‌ خودتو‌گذاشتۍ‌ صفحھ‌ڪامپیوتࢪت؟ گفت‌دید؎اشتباھ‌گࢪفتۍ(: این‌عڪسھ‌من‌نیست‌؛ ..!🌿 محمد رضا دهقان شهدایی [@Martyrs16]
📢 🕊🌺 اسم میلاد رو گذاشته بودم آقای روزه!!!😊 📌اصلا حـــــرف نمـــــیزد، یعنی انگار روزه سکـــــوت گرفته بود ولی وقتی ازش یه چیزی سوال میکـــــردی با ارامش و لهجه ی عربی زیباش برامون توضـــــیح میداد بخصوص زمانی که فهمیدم طلبه هستش سوالات شرعی رو ازش میپرسیدم 📌سرش همیشه رو به پایین بود نگاه زمین میکرد معصومیت خاصی داشت : خداوند، سه چیز را مى دارد: کـــــم حرفی، کـم خوابى و کـــــم خورى؛ و سه چیز را خداوند مى دارد: پُرحـــــرفی، پُرخـــــوابى و پُرخـــــورى ۷۴ ۹۴ شهدایی [@Martyrs16]
‏زِندگیاتونو وقفِ ‎ کنین... وقفِ جبهِه ی فرهنگی... وقفِ ظهور وقتی زندگیاتون اینشِکلی شه، مجبور میشین که گناه نکنین! وَ وقتیَم که گناه هاتون کمُ کمتر شد؛ دریچه ای از حقایق بِه روتون باز میشه اونوقته که میشین شبیهِ ‎... اول‌شبیه‌شین‌بعد ‎ ✍داوود مستان یادشھداباذڪرصلوات شهدایی [@Martyrs16]
🕊📎 ღـیدانہ تاریخ دسٺ خودٺ نیسٺ ولے تاریخ دسٺ خودتھ🙂 ڪے میخواے بشے همونے ڪه خدا مےخواد؟! ڪے میخواے بودن رو یاد بگـیرے؟ ●کانال شهدایی🕊 ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
🌼 هࢪ ڪـے  آࢪزو داشتہ باشہ خیلـے خدمت ڪنہ، مۍشہ..! یہ گوشہ دلت پا بده، شہدا بغلت مۍڪنن... ـ ما بہ چشم دیدیم اینا ࢪو... ـ از این شہــدا مدد بگیࢪید، ـ مدد گࢪفتن از ࢪسمہ... دست بذاࢪ ࢪو خاڪ قبࢪ شہید بگو: حُسین بہ حق این شہید، یہ نگاه بہ ما بڪن....(:🌱 شهدایی [@Martyrs16]
🕊🌺 به دلیل تصادفی که در اردیبهشت ماه داشتند دچار کمر درد شدید شدند و دیسک ایشان تحت فشار بود ولی هر وقت تماس میگرفتند ایشان مینشستند یا . همسرشان به ایشان میگفت استراحت کن ایشان که شما را نمیبینند ولی میگفتند مادر نمیبینه که میبینه 🕊🌺 دست و پای راست به حالت قطع و دست چپ و پای چپ به حالت کاملا خورد شده و احشا داخلی متلاشی و بینی شهید شکسته میشود ۹۴ شهدایی [@Martyrs16]
خاطــره🎞 رفیق‌شهید : بابڪ‌همیشہ‌توذهنش‌دنبال‌ڪارای‌ بزرگ‌بود وبہ‌عبارتےدوست‌داشت‌اسطوره‌باشہ 😎✊🏻 تو‌هرڪاری. یادمہ‌یہ‌روز‌تو‌مسیرپل‌بوسار‌بہ‌چهارراه‌گلسار داشتیم‌قدم‌میزدیم 🚶🏻♂ڪہ‌ازش‌پرسیدم: "بابڪ‌برای‌چے‌میخوای‌بری‌مدافع‌حرم‌بشے؟ " بابڪ‌گفت: "حسین‌میخوام‌برم‌ازناموس‌ڪشورم‌دفا؏ڪنم تاداعش‌رو‌همونجا‌توسوریہ‌نابودش‌ڪنیم وبہ‌دلم‌افتاده‌من‌شهیدمیشم‌بعد‌همہ‌جا‌عکسمو میزنن‌شهید‌مدافع‌حرم." من‌بهش‌گفتم: "تو‌ڪہ‌قسمت‌زاغہ‌و‌مهمات‌هستے ونیروی‌عملیاتے‌نیستے‌و‌یجورایے‌ پشت‌خط میمونے‌وبهت‌اجازه‌نمیدن‌جلوبری‌ بجنگے." گفت: "من‌فقط‌پام‌اونجا‌برسہ‌اینقدر خواهش‌و‌تمنامیکنم کہ‌منوببرن‌جلوودر‌صف‌عملیات‌ باشم." منم‌بهش‌خندیدم‌😅گفتم: آره‌جون‌خودت‌تو‌رو‌میبرن‌جلو‌ شهیدم‌میشے‌حتما. شوخے‌شوخے‌واقعا‌همہ‌ایناجدی‌شد.😢 یڪ‌روزبادوستان‌دیگہ‌تو‌ڪوچہ‌ رد‌میشدیم ڪہ‌یهو‌دیدم‌جلوی‌خونہ‌مادربزگش‌ شلوغہ. شوڪہ‌شدم😟دیدم‌میگن‌بابڪ‌شهیدشده😭🖤 باورم‌نمیشد‌اصلا ...💔 بابک نوری شهدایی [@Martyrs16]
‌∞🌹∞ 🌹 شهیدی که قمقمه اش بعد ۱۲ سال آب گوارا داشت... 🔹در فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت. او در حالی روی زمین افتاده بود که دو ی پلاستیکی آب در دستان استخوانی اش بود. یکی از قمقمه ها خورده و سوراخ شده بود. ولی قمقمه ی دیگر، و پر از آب بود. درِ قمقمه را که باز کردیم، با وجود این که حدود ۱۲ سال از شهادت این بسیجی می گذشت، آب آن بسیار گوارا و خنک مانده بود.. منبع :دلهای خدایی -عاشق -علمدار-حسینم💔 شهدایی [@Martyrs16]
🕊 «علی ­اکبر بشنیجی»: 🌷«خواهرانم! همان‌طور که ما در جبهه­‌ها با این دشمن کافر می‌جنگیم، شما نیز به نوبه­‌ خود با صبر و بردباری و با و پوشش خود با دشمنان داخلی بجنگید، زیرا پیروزی از آن ماست. شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 🌹عجب محرمی شد امسال ...😭 شهید بی سرم برگشته 😭 برگشته.... ♻️ حاج عبدالله اسکندری🌷 وای از آن روز که شد بی کس و یاور شهدایی [@Martyrs16]
‹🕯📚› ‌ •° برای منی که فرمانده اش بودم باور کردنی نبود... اما عباس تا به حالا یک نامحرم ندیده بود.😳 اولین نامحرمی که حتی اون رو هم درست ندید دختر عمویش بود که نامزدش شد👰🎊 روزی که برای مراسم ازدواج رفته بود،پرسیدم: دختر عموت رو دیدی؟ گفت: نه واقعا!! چنین آدمی هست که می شود شهید مراقب چشمش هست.👀 📎 نقل از سردار اباذری فرمانده شهید ❤️ 🖐 ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 <<♡•°[@Martyrs16]°•♡>>
‹🌾🌼› ‌ •° مربی عباس: من در دبیرستان دکتر علی شریعتی مربی ورزش بودم. یادم هست در سال تحصیلی ۱۳۸۸-۱۳۸۹ در ایامی که زنگ ورزش بعد از اذان ظهر می‌خورد، از بین بچه‌ها یکی دو نفری بودند که برای خواندن نماز از من اجازه می‌گرفتند. یکی از آنها عباس بود. خبر شهادتش را که شنیدم در دل گفتم کسی که نماز اول وقت بخواند به چه درجاتی می‌رسد... •° عباس دانشگر ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 <<♡•°[@Martyrs16]°•♡>>
‹💫🖤› ‌ •° اگہ یه روز خواستے☝️🏻 تعریفے براۍ پیدا کنے..؛ بگو شهیــد یعنے باران🌧 ‌ حُسْنِ باران این است کہ⇣ زمینے ست ولے🍃 آسمانے شده است و به امدادِ زمین مےآید... :) •° ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 <<♡•°[@Martyrs16]°•♡>>
‹🧸🎐› ‌ •° محمدرضا به دو چیز خیلـے حساس بود موهاش موتورش قبل از رفتن به سوریه هم موهاش رو تراشید هم موتورش رو داد به رفیقش بدون هیچ وابستگی رفت.. •° محمدرضا دهقان ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
بدون شرح! بدون حرف اضافه! ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
✨شب عملیات کند و انداخت سمت سیم خاردارها!😳💕 ✨بهش گفتن این چه کاریه! اگه شدی خونوادت چه گناهی کردن😞 که یه عمر بچشون باشن! 🙄💔 ✨گفت یه لحظه توی ذهنم اومد که اگه بشم 😃 ✨جنازمو میبرن توی محل و عجب تشییع جنازه ی باشکوهی توی محل واسم راه میفته! 😶 از خجالت کشیدم! 🌹 ✨اینا به چه چیزایی فکر می کردند من و تو به چی فکر می کنیم!!؟؟ -شرمنده- ایم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ یامهدی( عج) یاخامنه ای ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتگری_شهدایی ⬅️به نقل شهید سردار سلیمانی ✍این خاطره از جوان لبنانی اســت که در راه دفاع از حرم عمه سادات به رسید.🌹 ♻️این مدتی قبل به مادرش میگوید، با توجه به خوابی که دیده‌ام این آخرین ناهاری است که باهم میخوریم!! مادر با ناراحتي😔 اجازه تعریف خواب را نمیدهد. اما او برای دوستانش اینگونه تعریف کرد: دو شــب است که خواب میبینم روی سینه ام نشسته اند تا سرم را از تنم جدا کنند! 😰من فریاد میزنم و آن وقت است که امام حسین(ع)میآید و میگوید: نترس، درد ندارد... عزیز من! ســر تو را خواهند برید. همانطور که بر سر من در واقعه کربلا گذشت... اما دردی حس نخواهی کرد، چون فرشتگان از هر طرف تو را در بر خواهند گرفت!! امــا چند روز بعــد از این ماجرا درگیری شــدیدی بین نیروهــای داعش و رزمندگان مقاومت در اطراف حرم شریف حضرت زینب(س)رخ می دهد.✊ ذوالفقار حسن عزالدین« همين رزمنده ۱۷ ساله حزب الله كه از اهالی منطقه صور لبنان بود در این درگیری به شــدت زخمی و بیهوش شــده و به اســارت تکفیریها در می آید.😔 تروریست تکفیری پس از مدتی، سر از بدن این مجاهد راه خدا جدا کردند ❣یـــازهــرا سـلام الله عـلـیها❣ ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
‏نامه ای دردناک بعد از شلیک گلوله سِمینوف 🥀در هشتمین روز کمین، گلوله تک تیرانداز نشست وسط دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت. صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسه های کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد. ‏ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که رستمعلی نامه داری فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود : رستمعلی جان، امروز پدر شدی، وای ببخشید من هول شدم، سلام عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟ ‏از جهاد اومده بودن پی ات،می خوان اخراجت کنن خنده ام گرفته بود مگه بهشان نگفتی که جبهه ای؟ گفتند بخاطر غیبت اخراج شدی مهم نیست، وقتی آمدی دوباره سرزمین کارمی کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگی مان را نمی دهد همان بهتر که اخراجت کنند عزیزم زود برگرد، دلم برایت تنگ شده ... رستمعلی آقاباباپور ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
شهدایی
معرفی شهدا🍁🍁 نام و نام خانوادگی: حسین معز غلامی نام پدر : علی اکبر محل تولد : امیدیه - خوزستان تاری
مدافع حرم « حسين معز غلامي » در كنار مزار مطهـر و منور سردار سرلشكر پاسدار ◇حاج حسین همدانی◇ پ.ن:💔😍 ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
انگار که نه انگار... یه بچه شد.. یه مادر شد بین و 💔
🔰 شهدای دو قلوی پرورشگاهی که پدر و مادر نداشتند ولی داشتند 🔹️ثاقب و ثابت شهابی نشاط، بودند که سال ۱۳۴۳ داخل سبدی در کنار یک شیرخوارگاه رها می‌شوند. ◇ شهیدان «ثاقب و ثابت شهابی نشاط»🌷 دوقلوهای پرورشگاهی بهزیستی در دهه چهل، قصه غریبی دارند که حتی در میانه مستندها و کتابهای مطرح شهدا مهجور مانده‌است. ◇ غریب‌تر اینکه نام "ثابت" به واسطه پرورشگاهی بودن و قوانین خاص📑 آن زمان، در پیچ و خم‌های اداری بنیاد شهید این جانباز شیمیایی دفاع مقدس حتی به عنوان دفاع مقدس ثبت نشده است😔 ◇ سال ۶۲ این دو بردار به عنوان به همراه ۱۲ نفر دیگر از جوان هم پرورشگاهی وارد مناطق عملیاتی شدند. ◇ وقتی به آنها گفتند که شما که پدر و مادر ندارید❌ و پرورشگاهی هستید برای چی آمده‌اید جبهه؟ گفتند: ما پدر و مادر نداریم؛ شرف که داریم، غیرت که داریم. ◇ این دو برادر تا روز آخر جنگ حضور داشتند و بارها مجروح شدند💔 و سرانجام ثاقب سال ۱۳۷۷ در اثر استنشاق گازهای شیمیایی شده و ثابت هم به همین شکل در سال ۱۳۸۵ بعد از تحمل رنج‌های بسیار به شهادت رسید🕊 ◇ جالب بود که این دو بعد از جنگ در هم حضور داشتند و به بچه‌های بی سرپرست خدمت می‌کردند. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 پ. ن: داستان این دوشهید بزرگوار رومیتونید درکتاب "دیدم که جانم میرود" سرگذشت وزندگینامه شهید مصطفی کاظم زاده مطالعه بفرمایید• ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
⁨علت عقب ماندگی ، دین نیست ‼️ _ مطهری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
گفتند گمنامه، پلاک هم نداشت،  اصلا هیـچ نشونه ای نداشت؛ امیـدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه… نوشته بود : "اگر برای خـداست ، بگذار گمنـام بمـانـم” ●کانال شهدایی🕊 ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
شهدایی
‍ 🌷یادی که در دلها هرگز نمی میرد یاد شهیدان است(: 🌷قرار عاشقی با شهید #عبدالحسین_برونسی 🌷سپاه پاس
شهید برونسی گوشه ای از خاطرات همسر ⬅️انگشتر طلا 💠تو یکی از عملیات‌ها انگشترم را نذرکردم با خودم گفتم اگر ان شاءالله به سلامتی برگرده هم این انگشتر را میندازم تو ضریح امام رضا علیه السلام توی همان عملیات مجروح شد. و زخمی اما زیاد کاری نبود تا بیاید مرخصی اثر همان زخم از بین رفته بود کاملاً صحیح و سال رسید خانه روزی که آمد جریان نظر انگشتر را گفتم . 💠گفتم شما برای همین سالم اومدی خندید گفت وقتی نذر می کنی برای جبهه نذر کن پرسیدم چرا ؟ گفت چون امام‌هشتم احتیاجی ندارند اما جبهه الان خیلی احتیاج داره حالا هم نمیخواد انگشترت را ببری حرم بندازی از دستش دلخور شدم ولی چیزی نگفتم حرفش را مثل همیشه گوش کردم 🌹 تو عملیات بعدی بدجور مجروح شد برده بودنش بیمارستان کرج یکی از همانجا زنگ زد مشهد و جریان را به ما گفت خواستم با خودش صحبت کنم گفتند حالشون برای حرف زدن مساعد نیست همان روز برادر خودم و برادر خودش راهی کرج شدند فردای آن روز برادرم از تهران زنگ زد نمیدانم جواب سلامش را دادم یا نه زود پرسیدم چه خبر؟ حالش خوبه؟ خندید گفت خوب تر از اونی که فکرشو بکنی فکر کردم میخواد دروغ بگه عصبی شدم شوخی نکن راستش را بگو گفت باور کن راست میگم الان که من از پهلوش اومدم به شما زنگ بزنم قشنگ حرف میزد باور کردن سخت بود مانده بودم چه بگویم برادرم ادامه داد یک پیغام خیلی مهم برای شما داشت یعنی منو به همین خاطر همین فرستاده تا زنگ بزنم پرسیدم چه پیغامی؟ اول آنکه سلام رسوند دوم گفت انگشتری را که عملیات قبل نظر کرده بودی همین حالا برو حرم بندازش توی ضریح گیج شده بودم حساب کار از دستم در رفته بود گفتم اون که می گفت این کارو نکنم گفت جریانش مفصل انشاالله وقتی اومدیم مشهد برات تعریف می کنم ●کانال شهدایی🕊 ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
شهيد را به خاك نسپاريد ، بلكه بر يادها بسپاريد. _محمد_ كريمي🕊️ ●کانال شهدایی🕊 ●اَلّٰهُـمَّ‌عَجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَرَج🕊 [@Martyrs16]
محمود غلامی (از شهدای تفحص) در مورد و خیلی حساس بود و ترسی نداشت. با افرادی که مزاحم خانم ها می شدند برخورد میکرد. یک بار به او گفتم :"تو چکار داری، اینها خودشون پدر و مادر دارن میتونن جلوشون را بگیرن. ممکنه یه بلایی سرت بیارند. گفت: در حدی که بر من واجب است امر به معروف و نهی از منکر کنم فرقی نمی کند چه اتفاقی می افتد باید امر به معروف و نهی از منکر کرد. علیه السلام برای همین شهید شد. ●کانال شهدایی🕊 ●اَلّٰهُـمَّ‌عَجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَرَج🕊 [@Martyrs16]
تلنگـــر.....✋ 🕊️شهید محسن حججے :🕊️ همہ مےگویند: خوش بحآل فلانے شد اما هیچ کس حواسش نیست ڪہ فلانے برایِ شدن شهید بودن را یاد ڱرفت...✋🏻 ●کانال شهدایی🕊 ●اَلّٰهُـمَّ‌عَجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَرَج🕊 [@Martyrs16]