هدایت شده از نجوا (واحد سیاسی موسسه مصاف)
10.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌گفتگوی اختصاصی نجوا با ناخدا محمدرضا محمدی
#قسمت_اول (مقدمه)
🔹هر ملتی که بتواند بر دریاها حاکم شود، میتواند بر جهان هم حاکم شود.
🔹توضیح کامل درجههای نیروی دریایی ارتش و مقایسه آنها
با درجات نیروی زمینی
👈#مصاحبه_ویژه
💠@masaf_najva
۱۶ مهر ۱۴۰۲
هدایت شده از نجوا (واحد سیاسی موسسه مصاف)
6.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌گفتگوی اختصاصی واحد سیاسی (نجوا)
👈#قسمت_دوم (غبطه به شهدا، و نام پیام آوران کربلا)
🔹من بسیار غبطه میخورم که از خیل جاماندگانم.
🔹علاقه من به پیام آوران کربلا، موجب شد که نام آنها را برای فرزندانم انتخاب کنم.
👈#مصاحبه_ویژه
💠@masaf_najva
۱۶ مهر ۱۴۰۲
هدایت شده از نویسا - واحد نگارش مؤسسه مصاف
13.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فیلم_نویس | هزینههای امنیتی ما
🔹هزینههای امنیتی ما در منطقه و دنیا به نسبت تهدید و به نسبت جمعیت و وسعت، جزء کمترین هزینههاست.
🔺چهلمین سال انقلاب، فرصتها و تهدیدهای پیش رو
#سیاسی
📥 لینک دانلود سخنرانی
📚 واحد نگارش مؤسسه مصاف (نویسا)
🆔 @Masaf_Nevis
۱۶ مهر ۱۴۰۲
4_5843974150682579207.mp3
37.62M
🔊 #سخنرانی استاد #رائفی_پور
📑 «مراسم دعای ندبه» - جلسه ۳۷
✅ لینک فایل تصویری
http://aparat.com/v/hC9uE
🗓 ۱۴ مهر ۱۴۰۲ - تهران، هیئت مع امام منصور
🎧 کیفیت 64kbps
🆔 @Masaf
۱۶ مهر ۱۴۰۲
۱۶ مهر ۱۴۰۲
👤 توییت استاد #رائفی_پور
✍ شاید باورتان نشود
از آنجا که بهائیان پیش از انقلاب تقریبا صدر تا ذیل تلویزیون ملی را تشکیل می دادند (از بنیانگذار آن حبیب ثابت پاسال تا آبدارچیها!)
پس از انقلاب عملا تصفیه ای صورت نگرفت
تا اینکه نهایتا در دهه شصت از برخی بهائیان و بهایی زاده های علنی، تعهد گرفتند که دیگر بهایی نباشند!
آن ها هم گفتند چشم عباس آقا…
🆔 @Masaf
۱۶ مهر ۱۴۰۲
۱۷ مهر ۱۴۰۲
۱۷ مهر ۱۴۰۲
🔅#پندانه
✍️ داد از دل پر طمع
🔹كشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر میكرد. تا اینكه یک سال تصمیم گرفت با خدا شریک شود و زراعتش را شریكی بكارد.
🔸اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند.
🔹اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد. هنگام درو از همسایههایش كمک گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد.
🔸اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانهاش برد و گفت:
خدایا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همهاش مال تو!
🔹از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد،
اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند.
🔸باز رو كرد به خدا و گفت:
ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندمها را من میبرم و در عوض دو سال پشتسرهم، برای تو كشت میكنم!
🔹سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد تا بتواند محصول را به خانه برساند.
🔸وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا رازونیاز میكرد:
خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه گندمها را در راہ تو بدهم!
🔹همین طور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانهای رسید.
🔸خرها را راند تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندمها و خرها را یكجا برد.
🔹مردک دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد:
خدایا! گندمها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری؟
◽هرکه را باشد طمع، اَلکَن شود
◽با طمع کی چشمودل روشن شود
🆔 @Masaf
۱۷ مهر ۱۴۰۲