eitaa logo
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
486 دنبال‌کننده
50 عکس
46 ویدیو
8 فایل
مؤسسۀ متنوک مجری کارگاه‌های آنلاین ویرایش و درست‌نویسی در ایران نشانی: قم، خ شهدا، کوی ممتاز، پ ۳۲ تلفن: ۰۲۵۳۷۸۳۸۸۹۵ ثبت‌نام، پشتیبانی کارگاه و سفارش ویرایش: zil.ink/matnook_com تلگرام: https://t.me/Matnook_com وبگاه (به‌زودی): Matnook.com
مشاهده در ایتا
دانلود
اندر کیفر زندانی کردن گربه به‌مناسبت ۸ اوت، روز جهانی گربه «قال عليه الصّلاة و السّلام: عُذِّبَت امرأةٌ في* هِرَّةٍ سَجَنَتها فلم تُطعِمها و لم تُسقِها.» (راغب اصفهانی، محاضرات‌الأدباء، ج ۲، ص ۷۲۰) پیامبر (ع) فرمود: زنی را عذاب کردند، از آن رو که گربه‌ای را زندانی کرده و آب و خوراک نداده بود. ★ حرف جَرِّ «في» در این خبر به معنای حرف «لِـ» است: في هرّةٍ أي لهرّةٍ. ۱۴۰‌۲/۰‌‌۵‌/۱‌‌۹‌ سید محمد بصام @Matnook_com
قصۀ میلاد عیسى‌بن مریم به‌مناسبت ۴ دی/ ۲۵ دسامبر، زادروز وی اما حدیث عیسى‌بن مریم علیه‌السلام چنان بود که زکریا علیه‌السلام یکى حجره داشت که از بهر مریم پرداخته بود و هیچ خلق بدان حجره نرفتى هرگز، مگر زکریا. و چون [مریم]‏ به جایگاه حیض رسید، یک بار حایض شد و پاک گشت و دوم بار حایض شد و پاک گشت. پس زکریا بفرمود تا او را آب بردند تا سر بشورد. و چون آب برده بودند، مریم درِ خانه استوار کرد و پرده بر سر بام ببست و سر خویش بشست و جامه اندر پوشید و درِ خانه همچنان محکم بسته بود. ناگاه نگاه کرد، مردى را دید آنجا ایستاده! و مریم از او بشکوهید و بهراسید و گفت: بازداشت خواهم به خداى از تو، اگر پرهیزگارى. و آن مرد جبریل علیه‌السلام بود به ‌صورت مردى آنجا ایستاده. پس چون جبریل علیه‌السلام دانست که او بترسیده‌است از وى، همان‌گاه خویشتن را آشکارا کرد و گفت: مترس که من جبریلم، رسول خداى‏ عزوجل، و آمده‌‏ام تا ترا بدهم غلامى پاک. پس مریم گفت: چگونه باشد مرا فرزندى، و هیچ آدمى مرا بِنَساویده‌است [= لمس نکرده‌است] و گِرد من نگردیده و من نیز نبودم بلاوه [= بلایه: زن بدکاره]. گفت: آرى چنین است، ولکن خداى تعالى گفت بیافرینم آنچه خواهم. پس جبریل به مریم اندر دمید تا مریم بار گرفت با عیسى. و همچنان همى بود تا وقت بار نهادن. پس چون مریم را درد زادن گرفت، برخاست و از شهر بیرون رفت و بدان صحرا یک بُنِ [= درختِ] خرما بود خشک‌شده و بر بُنِ [= پایِ] آن درخت بنشست و درد همى خورد و همى بود از درد زادن که بگرفته بود و از شرم مردمان می‌گفت که اى واى! بارى [= ای کاش] من بِمُردمى پیش از این یا هرگز خود نبودمى. پس بدان بُنِ خرمابُن رفت و دست در آن خرمابن زد. و سال‌ها بود تا آن خرمابن خشک شده بود. و چون مریم دست در آن زد، حق‌تعالى‏ به قدرت خویش آن را سبز گردانید و خرما بدو پیدا آمد. و چون عیسى از مادر در وجود آمد، همان ساعت مادر را آواز داد و گفت: هیچ اندوه مدار که خداى عزوجل بدان جوىْ آبِ روان بازداد. برخیز و این درخت را بجنبان تا خرما فرو ریزد و خرما بخور و آب که در جو می‌آید بخور و هیچ اندوه مبر و با هیچ خلق سخن مگوى و هر کس که پیش تو آید و سخنى پرسد یا گوید، بگو که من روزۀ نذر کرده‌‏ام. و در آن وقت هر کس که روزه داشتى با کسى سخنى نگفتى. پس چون مریم آواز شنید که اینک آب روان بخور و از این درختْ خرما فرو ریز و بخور، مریم گفت: یا رب، چون بود که در آن وقت که بدان حجره اندر می‌بودم، در زمستان میوۀ تابستانى سو[ى‏] من می‌فرستادى و در تابستان میوۀ زمستانى و اکنون این درخت را همى باید جنبانید تا خرما فرو ریزد و بخورم؟ آوازى آمد که: از بهر آن‌که اکنون دلت دو تا گشته‌است و در آن وقت یک تا بود. پس مردمان جمله روىْ سوى زکریا نهادند و او را گفتند که: این زن را چرا نگاه نداشتى تا آبستن گشت و فرزندى آورد؟ زکریا گفت: هرگز هیچ آدمى سوى او نرفت و او را چنان نگاه داشتم که هیچ خلقى روى او نیز هم ندید. پس جمله مردمان برخاستند و پیش مریم رفتند و گفتند که: اى مریم، تو این کودک را از کجا آوردى؟ و هرگز تو هیچ شوهر نکرده‏‌اى. پس مریم ایشان را چنان نمود که من روزه مى‏‌دارم و با کس سخن نمى‏‌گویم. و روزۀ ایشان بدان وقت چنان بود که از سخن و گفتار بازایستادندى و هیچ سخن با کس نگفتندى و از طعام خوردن بازایستادندى. [آن‌گاه] اشارت کرد سوى عیسى. ایشان گفتند که: چگونه با کودکى که در گهواره است سخن گوییم؟ عیسى علیه‌السلام گفت: منم بندۀ خداى عزوجل و مرا بدهد کتاب، یعنى انجیل، و مرا پیغامبرى کند و مرا کند مبارک، هر کجا که باشم، و مرا اندرز کرد به روزه و نماز و زکات دادن تا زنده‏ باشم. مرا فرمود نیکى کردن با مادرِ من و نکرد مرا جبارى بدبخت. پس گفت: سلام باد از خداى بر من آن روز که بزادم از مادر و آن روز که بمیرم و آن روز که مرا برانگیزند. پس چون عیسى علیه‌السلام این سخن‌ها بگفت، خلق بر او فتنه شدند و خلق از بهر عیسى به سه گروه شدند. گروهى گفتند عیسى پسر خدای است و گروهى گفتند عیسى خود خدای است که بر آسمان بود و اکنون فرو آمد و به شکم مریم اندر شد و اکنون بیرون آمد و با خلقان سخن همى گوید و گروهى گفتند نه، که او پیغامبر خدای است. ترجمۀ تفسیر طبری (چاپ دوم: تهران، توس، ۱۳۵۶)، به کوشش حبیب یغمایی، ج ۱، ص ۲۱۴ تا ۲۱۸ (با اندکی تلخیص و ویرایش) ۱‌۴۰‌‌۲‌/۱‌۰/‌۰‌۴‌ سید محمد بصام @Matnook_com
یا مریمُ! إنَّ اللهَ یُبَشِّرُکِ بکلمةٍ مِنهُ اسمُهُ المسیح (سورۀ آل‌عمران، آیۀ ۴۵) و در «مسيح» چند قول‌ها گفتند مفسران. بعضى گفتند فعيل است به معنى مفعول؛ يعنى «ممسوحٌ مطهّر مِن الأقذار: پاكيزه و ماليده بود از پليدی‌ها». و گفته‌‏اند ممسوح بود به بركت. و گفته‌‏اند براى آن‌كه از مادر بزاد به روغن اندوده. و گفته‌‏اند براى آن‌كه ممسوح‌القدمَين بود؛ جمله پاى او بر زمين نشستى، ارتفاع نداشت ميان پاى او. و گفته‌‏اند براى آن‌كه جبريل پَر در او ماليد تا شيطان را بر او سبيل نباشد در وقت ولادت. و بعضى دگر گفتند فعيل است به معنى فاعل، چون «سميع» و «عليم». آن‌گه خلاف كردند. بعضى گفتند براى آن‌كه او دست در بيماران و خداوندان عاهت [= «فساد و بلا»] ماليدى، نيک شدندى. كلبى گفت: براى آن‌كه دست بر چشم اَكمه [= «کور مادرزاد»] نهادى، بينا شدى. و بعضى دگر گفتند براى آن‌كه در زمين بسيار سياحت كردى و رفتى. [...] يعنى «زمين‌پيماى» باشد. و در حق عيسى، عليه‌السلام، هم اين وجه توان گفتن كه «مسيح» فعيل باشد از «مساحت» تا «ميم» زيادت نباشد، بل آن اصل كلمه بوَد. ابوالفتوح رازی، روض الجِنان و روح الجَنان فی تفسیر القرآن (چاپ اول: مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ ق)، به کوشش محمدمهدی ناصح و محمدجعفر یاحقی، ج ۴، ص ۳۲۲ و ۳۲۳ ۱‌۴۰‌۲‌/۱‌۰‌/‌‌۰‌۴‌ سید محمد بصام @Matnook_com
شهادةٌ جامعيّة وأربعةُ كتب ومِئاتُ المقالات، وما زِلتُ أُخطِئُ في القراءة! تَكتُبينَ لي «صباحَ الخير» وأقرَؤها «أُحِبُّك»... (محمود درویش) با مدرک دانشگاهی و چهار کتاب و صدها مقاله، هنوز هم نمی‌توانم درست بخوانم! تو برایم «صبح به‌خیر» می‌نویسی و من آن را «دوستت دارم» می‌خوانم... ‌۱‌۴‌۰۳‌/۰‌۳/۱‌۴‌ سید محمد بصام @Matnook_com www.matnook.com