eitaa logo
مَتروکات
1 دنبال‌کننده
352 عکس
112 ویدیو
2 فایل
بسمِ‌او"‌ به سگِ کھف نگفتند بمان ؛ اما ماند .. گر چه تحویل نگیرند .. مگر باید رفت؟ ‌ ‌متروکات | هرآنچه که پس از کسی باقی خواهد ماند خواه آنکس زنده باشد وَ خواه مُرده . ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
شبت بخیر رفیق 💙؛
_
مَتروکات
_
وَ جسمم چنان متروک است که اگر تقّه‌ای به آن بزنی ، انعکاس صدایش را خواهی شنید و سپس تمام ِ تن ِ پوسیده‌ام فرو خواهد ریخت . مدت‌های زیادی راه رفته و گاهاً حتی دوییده‌ام توانِ پاهایم به سَر رسیده ، تا آنجا که دگر از من فرمان نمی‌برند و مِیلی به ادامه در آنها نیست . باید کمی بنشینم ، همینجا ، در میان ِ محفل آرزوهای برآورده نشده‌ام شاید تا مدّت‌ها بلند نشوم ، شاید عمر درازی را فقط بنشینم و تماشا کنم تمام ِ آنچه را که دوییدن مرا از تماشایش محروم ساخته بود .. مرا صدا نزنید ، مرا رها کنید در تنهاییِ خود که من با تنهایی‌ام خوش تَرَم تا آدمیزاد ها وَ پایان ِ داستانم بنویسید آنچنان متروک بود که در آخر فرو ریخت وُ تنها پُشته‌ای خاک از او باقی ماند .
چشم ها یک داستان ِ عاشقانه‌ی کوتاه‌اند به کوتاهی ِ یک عمر وَ بلندای ماجرا هایی که قلم قادر به شرحشان نیست .. آنها عشق را دیده‌اَند ، غم را احساس وَ اشک را لمس کرده‌اَند . یا شاید هم چشم‌ها ، قاب کوچکی برای به تصویر کشیدن ِ گوشه‌ای از زیبایی های این جهانند فِی‌المَثل ؛ مروارید ِ درون چشمانت آن‌چنان زیباست که میشود ساعت‌ها بدونِ توقف در میان ِ هجوم قهوه‌ای رنگشان غرق شُد . زمانی که میخندی ، چشمانت بیشتر از لب هایت لبخند میزنند وَ آن هنگام حتّی عکاسان خبره هم از ثبت ِ زیباییِ چین ِ دور ِ چشم‌هایت عاجز می‌مانند ! مهم نیست که مژه‌هایت بلند باشند یا کوتاه ، در هر حال سادگی‌ِشان ستودنی‌و عاشقانه‌ست ، یک عاشقانه‌ی آرام ، درست نهفته در بِینشان .. کیمیاگران تا چشم انداز ِ چشم‌هایت را می‌بینند ، از خلقت‌شان متحیّر می‌مانند و محو ِ درخشندگیِ‌شان میشوند حال با اینهمه مَن بی‌شَک میتوانم بگویم ؛ که چشم‌های تو کیمیاست .
؛
مَتروکات
؛
اِی دلزده از سردیِ آغوش ِ زمانه ما اینهمه آغوش گشودیم و ندیدی . .
فهمیدنش سخت نیست فصل پایانی داستان ِ ما این‌گونه تمام شُد ؛ او در سیاهچال ِ قلب ِ من چال شُده است‌وُ مَن نیز برای او مُرده اَم ! امّا مگر خاطره ها میمیرند ؟ قاطعانه باید گفت : نه؛ نمیمیرند ، بلکه دو دستی یقه‌ات را می‌چسبند و خوره‌ی جانت میشوند وَ آنقدر دستانشان را روی گلویت فشار میدهند تا در آخر از عمق ِ دهانت خون بجوشد و آرام آرام جان دادنت را به تماشا بنشینند ..