eitaa logo
مَتروکات
1 دنبال‌کننده
352 عکس
112 ویدیو
2 فایل
بسمِ‌او"‌ به سگِ کھف نگفتند بمان ؛ اما ماند .. گر چه تحویل نگیرند .. مگر باید رفت؟ ‌ ‌متروکات | هرآنچه که پس از کسی باقی خواهد ماند خواه آنکس زنده باشد وَ خواه مُرده . ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
2.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- [ 1/2/7 ] من عاشقتم خب ! عاشق اون کفشای تق تقی ِ کوچولوت عاشق موهای لَخت و بلندت عاشق صدای بچگونت عاشق دستای کوچیکتم ، وقتی انگشت ِ شَستم‌و میگیری و دستت تو مُشتم گم میشه وای وای .. خنده‌هات ؛ باعث میشن بخوام ساعت‌ها فقط راه بریم‌ تا تو هی بخندی (: هی پاهاتو رو زمین بکوبی هی صدای تق تق ِ کفشاتو در بیاری‌ هی من بگم به چی میخندی ؟ و تو فقط بخندی فقط بخندی .. بخند دختر کوچولو بخند واسه روزایی که قراره حسرت ِ این لبخندا رو دلت بمونه ولی قول بده حتی وقتی بزرگ‌تر شدی هم خنده‌هات همینقدر خواستنی باشن ؛ باشه♥️؟ ‌
_
- متروک -AUD-20220306-WA0119.mp3
زمان: حجم: 6.4M
- گوش کن بانو .. میشنوی ؟ + کم و بیش آری - این نوا را معجزه‌ی شب اینگونه سرمستانه ساخته یا حضور مداوم باران در پس زمینه‌ی آن ؟ + هیچکدام مَرد ؛ هنوز ندانستی که پشتِ این آهنگ ِ خوش چه چیز نهان است ؟ - هنوز ندانستم ، بگو تا بدانم .. + این اصوات که من می‌شنوم همه از زبان ِ دل است و دیگر هیچ - زبان ِ دل از چه میگوید ؟ + از مجموعه دردهای نهفته در آن ، از خفتگان شب میگوید و برای تنهایی شب بیداران نواخته می‌شود زبان ِ دل ، زبان ِ دلتنگی‌ست دل ، صندوقچه‌ایست که اگر تنگ شود ، قفلی سخت بر آن میخورد که کلیدش را نزدِ هیچ کلیدسازی نخواهی یافت کار آدمی‌ لنگ می‌ماند و آن‌گاه که دستش از زمین و زمان کوتاه ماند ناگفته‌های خونینش را رشته‌ی کلام می‌کند و فریاد های ساکتش می‌شوند آواز ِ آن - آخر نمی‌شود که تنها از درد به ساز رسید چرا نشود سرمست بود و نواخت ؟ شوری عاشقانه داشت و آواز خواند ؟ دلی سرزنده داشت و در میان ِ غوغای ستارگان ، نوت ِ زندگی را زد + میشود مَرد ، میشود ، ولیک درد بار سنگین تری دارد ، باری که تمامی ِ آن روی شانه‌های ساز گذاشته خواهد شد - میدانی چیست ؟ احساس میکنم که اینها همه فریاد هایی ، بلند شده از عمق وجود آن نوازنده‌ اند + دوست می‌دارمش - يقين داشته باش هر سخن کز دل براید ، لاجرم بر دل نشیند بانو . .
؛
مَتروکات
؛
مولانا شمس را گفت : پس زخم هایمان چه ؟ شمس پاسخ داد : نور از محل ِ همان‌ها وارد میشود !
به شخصه اگه روزی ، یه کُنجی کتاب‌فروشی زدم ساعت ۱۰ شب میرم مغازه رو باز میکنم خودمم همونجا تا سه صبح چنبره میزنم رو کتابا مدیونی اگه فکر کنی شدنی نیست .
مَتروکات
به شخصه اگه روزی ، یه کُنجی کتاب‌فروشی زدم ساعت ۱۰ شب میرم مغازه رو باز میکنم خودمم همونجا تا سه صبح
و تیتر ِ تابلوش رو با خط درشت چاپ میکنم : - این مکان مطلقاً متعلق به ساکنین ِ شب ، شیفتگان ِ بیداری و آنان که همواره از خفتن گریزانند می‌باشد کافه‌ای صرفاً جهت ِ تغدیه‌ی روحشان! -
از همین حالا فکر میکنم بدونم اُسکار قشنگ ترین لبخند ِ فردا قراره به چی برسه [:
مَتروکات
از همین حالا فکر میکنم بدونم اُسکار قشنگ ترین لبخند ِ فردا قراره به چی برسه [:
وَ لبخندی به ژرفای یک عاشقانه‌ی آرام! * ‌ ‌- - این تاریخ تا همیشه به یادم میمونه چپ دست ِ خوش قلم . . فِی‌الحال ؛ ذوق و ذوق و ذوق وَ دیگر هیچ (:"
خواستم بگم برنگشتن خیلی مهم تر از رفتنه رفیق یه روز باید اونقدر قوی بشیم که دیگه برنگردیم