eitaa logo
مطلع عشق
273 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بدون سانسور🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سیدحسن نصرالله دبیرکل #حزب_الله لبنان در سخنرانی شب عاشورا: امروز آمریکا و اسرائیل می‌خواهند خیمه ما را محاصره کنند، عمود این خیمه امام!! خامنه‌ای و مرکز آن جمهوری اسلامی ایران است!! که مانند خیمه امام حسین تحت محاصره قرار گرفته است!! این خیمه ما، امام ما و حسین ماست!! در این نزاع بی‌طرفی معنا ندارد یا باید با حسین باشی!! یا با یزید!! ما تصمیم گرفته‌ایم که حسینی!! باشیم. امشب و فردا به ترامپ و نتانیاهو اثبات می‌کنیم که تحت هر شرایط در کنار حسین می‌مانیم و اگر حسین زمان ما بگوید بیعت را از شما برداشتم، ما در میدان می‌مانیم و می‌گوییم: ای فرزند امام حسین!! #تو_را_تنها_نمی‌گذاریم. ✅ با #بدون_سانسور متفاوت بیاندیشید 👇 http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
✍️ سیزدهم 💠 دیگر رمق از قدم‌هایم رفته بود، بدنم هر لحظه سُست‌تر می‌شد و او می‌دید نگاهم دزدانه به طرف در می‌دود که به سمتم آمد و دوباره با انگشتانش به مچم دستبند زد. از سردی دستانم فهمید اینهمه ترس و درد و خونریزی جانم را گرفته و پای فراری برایم نمانده که با دست دیگرش شانه‌ام را گرفت تا زمین نخورم. بدن لختم را به سمت ساختمان می‌کشید و حتی دیدن این حال خرابم رؤیای فتح را از یادش نمی‌برد که نبوغ جنگی رفقایش را به رخم کشید :«البته ولید اینجا رو فقط به‌خاطر آب و هواش انتخاب نکرده! اگه بتونیم داریا رو از چنگ بشار اسد دربیاریم، نصف راه رو رفتیم! هم رو جاده درعا مسلط میشیم، هم جاده دمشق امان، هم جاده دمشق بیروت! کل دمشق و کاخ ریاست جمهوری و فرودگاه نظامی دمشق هم میره زیر آتیش ما و نفس حکومت رو می‌گیریم!» 💠 دیگر از درد و ضعف به سختی نفس می‌کشیدم و او به اشک‌هایم شک کرده و می‌خواست زیر پای اعتقاداتم را بکشد که با نیشخندی دلم را محک زد :«از اینجا با یه خمپاره میشه رو زد! اونوقت قیافه و دیدنیه!» حالا می فهمیدم شبی که در به بهانه مبارزه با دیکتاتوری با بنزین بازی می‌کرد، در ذهنش چه آتشی بوده که مردم سوریه هنوز در تظاهرات و او در خیال خمپاره بود. 💠 به در ساختمان رسیدیم، با لگدی در فلزی را باز کرد و می‌دید شنیدن نام دوباره دلم را زیر و رو کرده که مستانه خندید و را به تمسخر گرفت :«چرا راه دور بریم؟ شیعه‌ها تو همین شهر سُنی‌نشین داریا هم یه حرم دارن، اونو می‌کوبیم!» نمی‌فهمیدم از کدام حرف می‌زند، دیگر نفسی برایم نمانده بود که حتی کلماتش را به درستی نمی‌شنیدم و میان دستانش تمام تنم از ضعف می‌لرزید. 💠 وارد خانه که شدیم، روی کاناپه اتاق نشیمن از پا افتادم و نمی‌دانستم این اتاق زندان انفرادی من خواهد بود که از همان لحظه بهشت سعد و جهنم من شد. تمام درها را به رویم قفل کرد، می‌ترسید آدم فروشی کنم که موبایلم را گرفت و روی اینهمه خشونت، پوششی از کشید :«نازنین من هر کاری می‌کنم برای مراقبت از تو می‌کنم! اینجا به‌زودی میشه، من نمی‌خوام تو این جنگ به تو صدمه‌ای بخوره، پس به من اعتماد کن!» 💠 طعم عشقش را قبلاً چشیده و می‌دیدم از آن عشق جز آتشی باقی نمانده که بی‌رحمانه دلم را می‌سوزاند. دیگر برای من هم جز تنفر و وحشت هیچ حسی نمانده و فقط از ترس، تسلیم وحشی‌گری‌اش شده‌ بودم که می‌دانستم دست از پا خطا کنم مثل مصطفی مرا هم خواهد کشت. شش ماه زندانی این خانه شدم و بدون خبر از دنیا، تنها سعد را می‌دیدم و حرفی برای گفتن نمانده بود که او فقط از نقشه جنگ می‌گفت و من از غصه در این ذره ذره آب می‌شدم. 💠 اجازه نمی‌داد حتی با همراهی‌اش از خانه خارج شوم، تماشای مناظر سبز داریا فقط با حضور خودش در کنار پنجره ممکن بود و بیشتر شبیه بودم که مرا تنها برای خود می‌طلبید و حتی اگر با نگاهم شکایت می‌کردم دیوانه‌وار با هر چه به دستش می‌رسید، تنبیهم می‌کرد مبادا با سردی چشمانم کامش را تلخ کنم. داریا هر جمعه ضد حکومت اسد تظاهرات می‌شد، سعد تا نیمه‌شب به خانه برنمی‌گشت و غربت و تنهایی این خانه قاتل جانم شده بود که هر جمعه تا شب با تمام در و پنجره‌ها می‌جنگیدم بلکه راه فراری پیدا کنم و آخر حریف آهن و میله‌های مفتولی نمی‌شدم که دوباره در گرداب گریه فرو می‌رفتم. 💠 دلم دامن مادرم را می‌خواست، صبوری پدر و مهربانی بی‌منت برادرم که همیشه حمایتم می‌کردند و خبر نداشتند زینب‌شان هزاران کیلومتر دورتر در چه بلایی دست و پا می‌زند و من هم خبر نداشتم سعد برایم چه خوابی دیده که آخرین جمعه پریشان به خانه برگشت. اولین باران پاییز خیسش کرده و بیش از سرما ترسی تنش را لرزانده بود که در کاناپه فرو رفت و با لحنی گرفته صدایم زد :«نازنین!» با قدم‌هایی کوتاه به سمتش رفتم و مثل تمام این شب‌ها تمایلی به هم‌نشینی‌اش نداشتم که سرپا ایستادم و بی‌هیچ حرفی نگاهش کردم. 💠 موهای مشکی‌اش از بارش باران به هم ریخته بود، خطوط پیشانی بلندش همه در هم رفته و تنها یک جمله گفت :«باید از این خونه بریم!» برای من که اسیرش بودم، چه فرقی می‌کرد در کدام زندان باشم که بی‌تفاوت به سمت اتاق چرخیدم و او هنوز حرفش تمام نشده بود که با جمله بعدی خانه را روی سرم خراب کرد :«البته تنها باید بری، من میرم ✍️نویسنده: ‌❣ @Mattla_eshgh http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
مطلع عشق
🔰 سلسله جلسات #پاسخ_به_مخالفین_سیاسی 14 ❌ باز هم همان راه و طناب پوسیده قبلی ‼️ 💠 عزیزانی که سال
◽️در این می بینین که شهاب حائری چطور دارد مردم را از آینده بعد رهبری می ترسونه( دقیقا همان عبارات و واژه هایی که برخی مذهبی های سکولار در دوران به کار می بردند و از امام رابطه با آمریکا را می خواستند و مردم از آینده بعد امام و بدون رابطه با آمریکا می ترساندند) و نسخه هم تجویز می کنه که هیچ راهی برای نجات کشور بدون ارتباط با نیست ! 👌 وظایف مهم ما در این باره در عرصه چی هست دقیقا ؟ 💠 رهبری عزیز همانند یک دیده بان آگاه و بصیر این روزها رو می دیدن که چطور چند سال بعد بدعهدی آمریکا در برجام ، یه عده آدم پیدا میشن و دوباره حرف از رابطه با آمریکا میزنن ، برای همین برای من و شما نقشه راه مشخص کردند و بارها فرمودن باید بدعهدی های آمریکا و ذات خبیث اونها برای مردم روشن بشه ، خب الان برای این کار ما نیاز داریم به مثال های متعدد تاریخی تا به عزیزانی که فکر می کنند رابطه با آمریکا ناجی کشور هست نشون بدیم بارها سمت آمریکا رفتیم اما جز بدعهدی و ضرر چیزی ندیدیم . این جا از اون مواردی هست که به کمک میاد . حالا بریم سراغ مثال : 1️⃣ در زمان ریاست جمهوی ، ما سر موضوع گروگان های آمریکایی که توسط گروگان گرفته شده بودن به کمک کردیم و با حزب الله صحبت کردیم تا اونها رو آزاد کنه ، اون زمان رئیس جمهور آمریکا ، پدر جرج بوش بود ، اونها هم قول دادن تحریم ها رو بردارن ، اما برداشتن ؟ 👈 نه عزیز ، بر نداشتن ، بهانه آوردن شماها تروریست هستین ، نمیشه بهتون کمک کرد !!! چهره ناراحت و بغض کرده هاشمی هنوز از ذهن خیلی ها نرفته ( فیلمش موجوده که بعد این پست قرار میدیم) 2️⃣ زمان هم همین ، به آمریکا اعتماد شد و رفتیم باهاشون دوستی کنیم ، خاتمی رفت نیویورک و به آبراهام لینکون ، رئیس جمهور مشهور آمریکا در زمان های قدیم ، گفت " شهید راه آزادی " !!!! آمریکایی ها را متمدن دونست ، کلی تعریف و تمجید ، نامه مشهور سال 2003 رو نوشتن به آمریکا و کلی باج دادن بهش که ما دست از حمایت از حماس و حزب الله میکشیم و... اما آخرش چی شد ؟ جرج بوش اومد و گفت ایران و عراق و کره شمالی ، هستند سر مسائل هسته ای هم به غرب اعتماد کرد ، دو سال ما رو تعلیق کامل کردند ، اجازه باز شدن آزمایشگاه هسته ای هم ندادن ، چه برسه به غنی سازی ! اما آخرش هیچی به هیچی ، هر روز به تحریم ها افزوده شد ! 3️⃣ زمان و بدعهدی های برجامی و خروج از برجام هم دیگه کاملا روشنه و بارها گفتیم. 👌 باید این تاریخ ها و مثال ها برای نوجوان های مدرسه ای و جوانهای دانشگاهی گفته بشه تا با مثال و سند و مدرک بدونن و ببینن که اتفاقا ما بارها به خاطر تفکرات برخی رئیس های جمهور از در دوستی با آمریکا وارد شدیم ، اما آخرش جز خیانت دیدن و بد عهدی هیچی نبود که نبود. 👌 از آقا یاد بگیریم که هر وقت میخواد از بدعهدی اروپا و بگه ، مثال تاریخی هم میاره ، یعنی همراهی با 👈 حواسمون باشه ، این افراد شبانه روز در کانال های پرجمعیت و لایوها و گفتگوها و سخنرانی هاشون ، در حال ریختن تفکر ارتباط با آمریکا و حل مشکلات کشور در ذهن نوجوان ها و جوان ها هستند ، ما اگه از بدعهدی های آمریکا نگیم ، دوباره اینها با همین حربه در انتخابات بعدی رای میارن ، حربه ای که بارها ازش استفاده کردند و بارها هم پیروز شدن 😔 ✍️ احسان عبادی