ماوی
اگه صد دفعه باز به دنیا بیام میدونم، باز تو رو انتخاب میکنم ... #رآحیل - @Mava_a !🥥'
داني از زندگي چه مي خواهم
من، تو باشم، تو، پاي تا سر تو
زندگي گر هزارباره بود
بار ديگر تو، بار ديگر تو...
- #فروغ_فرخزاد
#مجهول
- @Mava_a !🥥'
هیچ چیز راحتم نمی کند...
نه دریا، نه آفتاب، نه درخت ها، نه آدم ها، نه فیلم ها و نه لباس هایی که تازه خریده ام.
چه کار کنم؟!
بروم و سرم را به درخت ها بکوبم؟ گریه کنم؟
نمی دانم!
- #فروغ_فرخزاد
#هناس
☕️' Mava | مأوی
اما همین کافی بود، همین که میدانستم تنم درد تنت را دارد! نه میل تنت را...
- #فروغ_فرخزاد
#شاخه_نبآت
☕' Mava | مأوی
آه بگذار گم شوم در تو
كسي نيابد ز من نشانهی من
روح سوزان آه مرطوب
بوزد بر تن ترانهی من
آه، بگذار زين دريچهی باز
خفته در پرنيان روياها
با پر روشني سفر گيرم
بگذرم از حصار دنياها
داني از زندگي چه ميخواهم
من تو باشم... تو... پاي تا سر تو
زندگي گر هزار بار بود
بار ديگر تو... بارديگر تو
- #فروغ_فرخزاد
#هناس
🪄@Mava_a
معشوق من همچون طبيعت
مفهوم ناگزير صريحي دارد
او با شكستن من
قانون صادقانهی قدرت را
تاييد ميكند
او وحشيانه آزاد است
مانند يك غريزه سالم
در عمق يك جزيرهی نامسكون
او پاک ميكند
با پاره های خيمه مجنون
از كفش خود، غبار خيابان را
معشوق من
همچون خداوندی در معبد نپال
گوئی از ابتداي وجودش
بيگانه بوده است
او
مرديست از قرون گذشته
يادآور اصالت زيبايی
او در فضای خود
چون بوی كودكی
پيوسته خاطرات معصومی را
بيدار ميكند
او مثل يك سرود خوش عاميانه است
سرشار از خشونت و عريانی
- #فروغ_فرخزاد
#هناس
🪄@Mava_a
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
دیدهام خیره به ره ماند و نداد
نامهای تا دل من شاد کند
خود ندانم چه خطائی کردم
که ز من رشتهٔ الفت بگسست
در دلش جائی اگر بود مرا
پس چرا دیده ز دیدارم بست
هر کجا مینگرم، باز هم اوست
که بچشمان ترم خیره شده
درد عشقست که با حسرت و سوز
بر دل پر شررم چیره شده
گفتم از دیده چو دورش سازم
بیگمان زودتر از دل برود
مرگ باید که مرا دریابد
ورنه دردیست که مشکل برود
تا لبی بر لب من میلغزد
میکشم آه که کاش این او بود
کاش این لب که مرا میبوسد
لب سوزندهٔ آن بدخو بود
میکشندم چو در آغوش به مهر
پرسم از خود که چه شد آغوشش
چه شد آن آتش سوزنده که بود
شعلهور در نفس خاموشش
شعر گفتم که ز دل بردارم
بار سنگین غم عشقش را
شعر خود جلوهئی از رویش شد
با که گویم ستم عشقش را
مادر، این شانه ز مویم بردار
سرمه را پاک کن از چشمانم
بکن این پیرهنم را از تن
زندگی نیست بجز زندانم
تا دو چشمش به رخم حیران نیست
بهچکار آیدم این زیبائی
بشکن این آینه را ای مادر
حاصلم چیست ز خود آرائی
در ببندید و بگوئید که من
جز او از همه کس بگسستم
کس اگر گفت چرا؟ باکم نیست
فاش گوئید که عاشق هستم
قاصدی آمد اگر از ره دور
زود پرسید که پیغام از کیست
گر از او نیست، بگوئید آن زن
دیرگاهیست، در این منزل نیست
- #فروغ_فرخزاد
#هناس
🪄@Mava_a