eitaa logo
از زبان مشاور
520 دنبال‌کننده
197 عکس
64 ویدیو
65 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 عینک همسَربین! 🖌 نويسنده: مریم یوسفی عزت از ریشه‌های مجادلهٔ مردمان، داشتن «عینک خود‌بینی» است. آنان نیازها و حقوق خود را دقیق می‌بینند و کامل تحلیل می‌کنند. شایسته و بایسته است که مردمان، در زندگی‌شان، از عینک دیگران هم استفاده کنند. اغلب اوقات، تماشای زندگی از زاویه‌ای دیگر، بسیاری از چالش‌ها را حل می‌کند. 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده خانم عینکی گفت: همسرم، من را نمی‌بیند. به من توجه نمی‌کند. او صبر و گذشتم را نمی‌بیند. در زندگی‌مان همیشه تغافل کرده‌ام. طوری رفتار کرده‌ام که از او در ذهنش یک مرد خارق‌العاده ساخته‌ام. او می‌پندارد یک مرد بیست‌وچهار عیار است؛ زیرا همیشه توانمندی‌هایش را به رخش کشیده‌ام، نه ضعف‌هایش را. از ابراز عشقم به او ناراضی نیستم، اما کاش همسرم هم به من اندکی عاطفه می‌ورزید. اهل مجادله و گله هم نیستم. دلم می‌خواهد در همهٔ لحظه‌های زندگی‌مان با هم خوب باشیم تا هرگز حسرتی بر دلمان باقی نماند، اما گاهی با بی‌توجهی همسرم خسته می‌شوم و احساس بیهودگی می‌کنم. چه کار کنم؟ لطفا راهنمایی‌ام کنید. 💠 پاسخ مشاور عشق و احساس، توجه و محبت، شایستهٔ شماست و حق دارید که آن‌ها را دریافت کنید. من، مرد شما را می‌شناسم و خوب می‌دانم که همسر خوبی برای شما است. 🔻 اما راهکارها ۱. همان‌طور که وضعیت خود را موشکافانه تحلیل می‌کنید، از عینک همسرتان هم وضعیت او را تحلیل و بررسی کنید. ۲. همان‌گونه که حقوق و نیازهای خودتان را می‌دانید، بر حقوق همسرتان هم آگاه باشید. شاید او هم نیازها و کمبودهایی داشته باشد. اغلب، زن‌ها می‌بینند و به زبان می‌آورند، اما مردها می‌بینند و سکوت می‌کنند. ۳. با توجه به خلقت زن‌ها، آن‌ها بهتر و بیشتر می‌توانند ابراز احساس کنند، اما مردها، بهترین و دقیق‌ترین‌شان هم، در ابراز احساس، به پای یک زنِ خوب نمی‌رسد. ۴. دقت کنید! از ابتدای زندگی‌تان تا اکنون پیشرفت زیادی داشته‌اید. مردِ شما، انسان زحمت‌کشی است و زمان زیادی را صرف کار می‌کند؛ فقط برای شما و فرزندان‌تان. خداوند فرموده است: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ»؛۱ اگر شكرگزارى كنيد، نعمت خود را بر شما افزون می‌کنم و اگر ناسپاسى كنيد، مجازاتم شديد است. شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر، نعمت از کفت بیرون کند ▪️ خانم عینکی اندکی آرام گرفت و در فکر فرو رفت و سری در تایید، تکان می‌داد. بعد پرسید: اگر توان من کمتر از این‌ها بود و نتوانستم از پسِ عینکِ همسرم بربیایم و باز هم گله‌مند بودم، چه کنم؟ گفتم: ۵. مقداری از نیازهایتان را با او درمیان بگذارید، اما قواعد غلبهٔ بر مجادله و ناکامی را رعایت کنید. هیچکدام‌، عالم الغیبِ درونیات دیگران نیستیم. شاید او نمی‌داند. خودتان به همسرتان کمک کنید تا بیشتر آگاه شود. ۶. و اما برای التیام آن زخم‌های ستبر‌شده، با هم به مشاورهٔ حضوری بیایید. به امید خدا. ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ ۱. سورهٔ ابراهیم، آیهٔ ۷. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
1_13431423429.pdf
149K
🔹 تقصیرها را تقسیم کنید! 🖌 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهریمنتشرشده در شمارهٔ ۱۵۸ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان» ✔️ فایل پی‌دی‌اف، تیر ۱۴۰۳ ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
1_13431422484.pdf
327K
🔹 پدر و مادر باید رفیق باشند! 🔸 چرا رفاقت پدر و مادر در تربیت مهم است؟ 🖌 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهریمنتشرشده در شمارهٔ ۱۵۸ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان» ✔️ فایل پی‌دی‌اف، تیر ۱۴۰۳ ۱۷ شهریور ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
1_13431395622.pdf
147.4K
🔹 تربیت ایمانی کودکان 🖌 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهریمنتشرشده در شمارهٔ ۱۵۹ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان» ✔️ فایل پی‌دی‌اف، مرداد ۱۴۰۳ ۱۹ شهریور ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
🌹 کامنتی بر «اخلاق کریمانه» 🖌 نویسنده: خانم پری. سام (کارشناس ارشد مدیریت و برنامه‌ریزی) 🔻 اشاره چندی پیش، مطلبی نوشتیم به نام «اخلاق کریمانه» و آن را در رسانه‌هایمان منتشر کردیم. خانم «پری. سام» کامنتی در اینستاگرام برای آن نوشتند. با تشکر از ایشان، آن را با هم می‌خوانیم: پیامبر فرموده‌اند: من برای مکارم اخلاق مبعوث شده‌ام. همهٔ پیامبران برای گسترش اخلاق نیکو برانگیخته شدند. علاوه بر مبلغین دینی، که مروج درست‌زیستن و دوری از کارهای ناپسندند، بسیاری از شاعران و نویسندگان، همانند سعدی درکتاب گلستان، برای آموزش رفتار و گفتار پسندیده در قالب داستان‌ها، همت گمارده‌اند. اما امروز، متاسفانه، شاهد تهی‌شدن جامعه از اخلاق هستیم. حیا و شرم، که ازسرمایه‌های خانواده در گذشته بود، از جامعه رخت بربسته است. دروغ، رواج یافته و برای کسب درآمد و رونق اقتصادی، در همهٔ امور، جایگزین صداقت شده است. قدیم، پدر و مادر و بزرگ‌تر، حرمت داشت. دورهمی‌های هفتگی و ماهیانهٔ اقوام و حتی‌ همسایه‌ها، خودش دنیایی از درس مهربانی و دوستی بود. امروز اما، خانه‌ها سرد و بی‌روح شده. انسان‌ها تنها هستند. قطع ارتباط‌های سالم، زمینه‌ساز خشم و پناه‌بردن به افراد ناسالم در جامعه را تقویت کرده. بزرگان جامعه، برای کسب محبوبیت در جایگاه خود، وعده‌های سر خرمن می‌دهند و خود رطب خورده و منع رطب می‌کنند. روح معلم اخلاق، آیت‌الله محمد شجاعی زنجانی شاد، می‌فرمود: «معلمان اخلاق، شاخه‌ها و برگ‌ها را آموزش می‌دهند، در حالی که باید به اصل پرداخت؛ آن هم شناخت خداوند است». ۲۰ شهریور ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
🔹 زیستن به سبک شادی اهل بیت (علیهم‌السلام) 🖌 روزنامه‌نگار: دکتر نازلی مروت 🎙نویسنده و مشاور: حجت‌الاسلام علی‌اکبر مظاهری 🎙 پژوهشگر و مدرس حوزهٔ علمیهٔ خواهران: سیده اعظم التفانی فاز ✔️ روزنامهٔ فرهنگی - اجتماعی صبح ایران جام جم؛ شماره ۶۸۵۲، ص ۱۱ 🌐 https://jamejamdaily.ir/Newspaper/Page/6852/CultureArt/11/0 ۲۵ شهریور ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 اخلاق کریمانه 🖌 #نویسنده: #علی‌اکبر_مظاهری اخلاقم آرزوست... (۶) یکی از خوانندگان ارجمندمان، که
🌹 زیبایی‌های اخلاق 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿 اخلاقم آرزوست... (۷) 🔻 اشاره زمانی که در جامعه‌ای بدی‌ها فراوان باشد، نیز همگان دربارهٔ آن پلیدی‌ها سخن بگویند؛ به نیت اصلاح یا هر انگیزهٔ دیگر، اندک و اندک، روح امید، در مردمان آن جامعه، افسرده می‌شود. اگرچه نمایاندن زخم‌ها، برای درمان آن‌ها است، اما نباید زخم‌ها را چندان نمایان کنیم که شخص زخمی و اطرافیان او چنان وحشت کنند که خود را ببازند و از درمان، ناامید شوند. این هراس و ناامیدی، ممکن است که به مرگ بینجامد. اکنون نمی‌خواهم در «تعادل در نمایاندن پلشتی‌ها» سخن بگویم، بلکه می‌خواهم دربارهٔ «لزوم نمایاندن خوبی‌ها» سخن گویم؛ تا از لابه‌لای این انبوه پلیدی‌ها که در جامعهٔ ما نمایان است، گل‌هایی سر برآورند و اندکی از ملالت‌ها بکاهند. به امید خدا. 🪴 از یک گل هم بهار می‌شود! نگویید: از یک گل که بهار نمی‌آید. این‌که قطره‌ای شبنم پاک را در کنار دریایی از آب آلوده بگذاریم، طراوتی نمی‌زاید. اصلاً دیده نمی‌شود.... . این را نگویید. زیرا می‌گوییم: اول این‌که: این قطره نیست و آن هم دریا نیست. این را چنین کوچک نبینیم و آن را چنان بزرگ. دوم این‌که: 🌻 با یک گل هم بهار می‌شود! این سخن را که می‌گوید: «با یک گل، بهار نمی‌شود»، می‌شود اصلاح کرد.‌ این‌چنین: اگر در فضایی باز و در هوای طبیعی، یک گل برویَد، بهار شده است دیگر! برای ناامیدنشدن از آمدن بهار و شکفتن گل، باید یک گل شاداب را ببینیم و ببوییم و نشان دهیم و بگوییم: آهای! این گل است ها! بهار آمده! آفتاب آمد، دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رو متاب!۱ برای ناامیدنشدن از وجود انسانیت، باید یک نفر انسان ناب را یافت و گفت: هان! این است ها! این انسان است! «سید محمود دعایی» را ببینید! آهان! این است ها! این انسان است ها! انسانیت، زنده هنوز است. اخلاق، هنوز هست. روحانیت، هنوز هست. 🌲 خدایا! سپاس که نمی‌گذاری از اخلاق و انسانیت و «روحانیت»، ناامید شویم. این سخن امیر امیدمندان، امام علی ـ علیه‌السلام - را ببینیم: «الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ»؛۲ فقیه فقیهان و داناترین اسلام‌شناسان، کسی است که: ۱. مردمان را از آمرزش و شفقت خداوند، ناامید نکند. ۲. و آنان را از آسایش و نعمت خداوندی و مهربانی و رحمت الاهى مأیوس و دلسرد نسازد. ۳. و ایشان را از کیفر ناگهانی خداوندی، غافل و آسوده‌خاطر ننماید (و بر نافرمانی و گناه، دلیرشان نگرداند). باز در این باب با هم سخن می‌گوییم. به‌ خواست خداوند. ۲۶ شهریور ۱۴۰۳ ۱. مولانا، مثنوی معنوی. ۲. نهج‌البلاغه، حکمت ۹۰. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 غیرتِ شکوهمند 🖌 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۲) 🔻 اشاره در نوشتهٔ پیشین گفتیم که ‌می‌خواهیم پاره‌ای از زیبایی‌های اخلاق را بنمایانیم تا جانمان شادابی یابد و در برابر انبوه پلشتی‌ها زانو نزند و دل‌‌افسرده نشود و امید را نبازد. 🔻 اینک این نمونه را ببینیم: 🍀 پاسداشت حریم غیرت آقایی، که در برابر بی‌پروایی‌های «بی‌غرضانهٔ» خانمش نزد دامادشان، گلایه‌ای دردمندانه داشت، به مشاوره آمد از پاکی همسرش گفت، اما از رفتار او نزد دامادشان دلخور بود. او شرم داشت مسأله را به خانمش بگوید. او گفت: «همسرم، نزد دامادمان، طوری رفتار می‌کند که گویا پسرمان است. لباس‌هایی را که نزد من و پسرمان می‌پوشد، نزد دامادمان نیز می‌پوشد. او را در آغوش می‌گیرد و می‌بوسد... . غیرت من می‌جوشد. می‌رنجم. از هر دوی‌شان دلخور می‌‌شوم، اما نمی‌توانم به همسرم چیزی بگویم. شرم دارم. توان بیان ندارم. می‌ترسم برنجد و رابطهٔ خوبمان خراب شود.» از او پرسیدم: رابطهٔ عاطفی و جنسی‌تان با همسرتان چگونه است؟ آیا او از این بابت اشباع است؟ گفت: «بله. خوب است. کمبودی در این زمینه ندارد.» گفتم: ۱. از خوبی‌هایی که از همسرتان و نجابت او می‌گویید، به نظر می‌آید که رفتارش با دامادتان، بی‌غرضانه است. او متوجه حساسیت موضوع نیست. نمی‌داند که رفتارهای این‌گونه‌اش، بر شما گران می‌آید. نمی‌داند رفتار با همسر و «محارم نَسَبی»، با «محارم س‍َبَبی»، متفاوت است. ۲. با ایشان صحبت کنید؛ در زمان و مکان و احوال آرام. از ایشان انتقاد نکنید. با ایشان مجادله نکنید؛ بلکه به آرامی بگویید که از چنین رفتارشان ناخشنودید. محبت را چاشنی صحبت کنید. بگویید که دامادمان محرم است، اما خوب است که ما، برای حفظ حرمت و احترام خودمان، نزد او حریم نگه داریم. این کار برای حفظ حریم نجابت او و دخترمان نیز بهتر است. ۳. برای همسرتان توضیح دهید که میان «محرم نَسَبی» و «محرم سَبَبی»، تفاوت‌هایی است. همسرتان، که متدین و نجیب‌اند، سخن‌تان را می‌پذیرند و مسأله حل می‌شود. ان‌شاءالله. ۴. پست «محرم‌های سَبَبی و نَسَبی» را که در کانال «از زبان مشاور» و دیگر رسانه‌هایمان است، به ایشان بدهید که بخوانند. ۴. اگر نیاز شد، با ایشان به مشاوره بیایید. 🪴 دوهفتهٔ بعد پس از دوهفته، آقا برایم پیامی فرستاد. ببینید: «باسلام و ارادت خدمت استاد مظاهری. خدا را شکر، با عملی‌کردن توصیه‌های جناب‌عالی و گفتگوی با ایشان، مسأله حل شد. ایشان واقف به شدت ناخشنودی بنده نبودند. با همفکری و مراوده، الحمدلله پذیرفتند که دیگر این موارد تکرار نشود. مجددا از راهنمایی شما که وقت گذاشتید و کمک‌مان نمودید، تشکر می‌کنم.» اکنون آن پست توصیه‌شدهٔ به ایشان را با هم بخوانیم: 👇
از زبان مشاور
🌹 غیرتِ شکوهمند 🖌 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۲) 🔻 اشاره در نوشتهٔ پی
🌹 حریم غیرت (مراقب حریم غیرت همسرمان باشیم!) 🖌 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری پیش‌ترها دربارهٔ حریم غیرت همسران سخن گفته‌ایم و چندین مطلب نوشته‌ایم، اما گویا هنوز نیاز است که در این باب، همچنان بگوییم و بنویسیم؛ زیرا برخی از همسران، آن‌گونه که می‌باید و می‌شاید، این مرز را پاس نمی‌دارند. اکنون سخن از حریم غیرت دربارهٔ «نامحرمان» نیست؛ آن‌که واضح است و همگان با آن آشنایند، ما نیز درباره‌اش بسیار نوشته‌ایم؛ بلکه سخن در عرصهٔ «محرم‌های سَبَبی» است؛ محرم‌هایی که به سبب عقد ازدواج، محرم می‌شوند. در این موضوع، کمتر گفته و نوشته می‌شود، با این‌که از مسائل ضروری خانواده‌ها است؛ به‌ویژه مردان، در این مقوله، مسأله‌‌ها دارند. امروز، دراین‌باره، مشاوره‌ای داشتم، و همین باعث اندیشیدن و نوشتن دراین‌باب شد. اکنون، پیش از نوشتن «از زبان مشاورِ» امروزمان، مطلبی را که قبلاً نوشته‌ام، باز می‌آورم. با هم بخوانیم: 🌸 محرم‌های نَسَبی و سَبَبی محرم‌های نَسَبی، که به سبب پیوند خانوادگی محرم‌اند (مانند پدر، مادر، برادر، خواهر)، با محرم‌های سَبَبی، که به سبب عقد ازدواج زوج‌ها محرم می‌شوند (مانند پدرشوهر، مادرزن و داماد و عروس ایشان)، ازمنظر فقهی، یکسان‌اند، اما از منظر عاطفی و اخلاقی، تفاوت‌هایی دارند.  رفتارهای محرم‌گونگی این‌ دو گروه، از این منظر (منظر اخلاقی و عاطفی)، باید حریم‌هایی متفاوت داشته باشد. مثلا حساسیت پسر به مادرش با حساسیت داماد به مادرزنش، متفاوت است. نیز حساسیت پدر به دخترش و مادر به پسرش، با حساسیت پدرشوهر و مادرشوهر به عروس و دامادشان، یکسان نیست.  ازاین‌رو، محرم‌های سَبَبی، در رفتار و پوشش، باید بیشتر حریم نگه دارند. بی‌پروایی محارم سببی، در رفتارهای محرم‌گونگی با همدیگر، آسیب‌زا است.  هرچند که محارم نَسَبی نیز باید در پوشش و رفتار با یکدیگر، حریم نگه‌دارند، اما رابطهٔ محارم سببی، حریم بیشتری را می‌طلبد.  فقط همسران‌اند که در مسائل عاطفی و جنسی، حریمی ندارند.  🔹 نمونه‌ای خجستهیادی از آن دویار باوقار جدّ مادری ما، عالمی بود تقواپیشه و پاک‌اندیشه و سلیم‌النفس. نیز بسیار خانواده‌دوست بود و مهربان. ما هرگز از ایشان رفتار و گفتار ناشایستی مشاهده نکردیم. توکلش به خدا و رضایتش به تقدیر الاهی، مثال‌زدنی بود. از او هیچ صفت ناپسندی، هرچند کوچک، سراغ ندارم، چه رسد به «حسادت»، اما «غیرتمند» بود. ایشان، همسرش (مادربزرگ‌مان) را بسیار احترام می‌کرد. به‌ویژه که مادربزرگ، علویه بود و پدربزرگ، به دلیل سیده‌بودن مادربزرگ، او را فوق‌العاده گرامی می‌داشت. ما هرگز کمترین بی‌احترامی از پدربزرگ به مادربزرگ، ندیدیم و نشنیدیم.  پدربزرگ به مادربزرگ گفته بود: «نزد دامادهایمان حجاب داشته باشید.» و ما هرگز مادربزرگ را نزد دامادهایش، که پدرمان یکی از آنان بود، بی‌چادر ندیدیم.  با این که پدربزرگ، ده‌سال زودتر از مادربزرگ از این جهان رفت، اما مادربزرگ همچنان به آن پیمانی که با پدربزرگ بسته بود، پایبند بود و آن فرمان و خواستهٔ ایشان را حرمت می‌نهاد. حتی در دوران کهنسالی، که نودساله بود، نزد دامادهایش چادر به سر می‌کرد و حجاب و حریم می‌گرفت.  رحمت خدای رحمان بر هردوی ایشان.  ۳ مهر ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
20.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معرفی کتاب: «برای دختران‌مان». دانشجو: الهام محمدی‌منش. از کلاس درس «دانش خانواده». دانشگاه طلوع مهر. قم. مهر ۱۴۰۳ لینک کانال «از زبان مشاور». ایتا 👇 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
🌹 آقاجون 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۳) 🔻 اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان، این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از زیبایی‌های اخلاق را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از اخلاق‌مداران را نشان دهیم. تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیت کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم. 🌻 آقاجون و دایجون‌رضا آقاجون، کهنسال بود و دایجون‌رضا، جوان؛ جوانی رعنا، که دورهٔ سربازی‌اش را در نیروی دریایی‌ گذرانده است و اکنون آمادهٔ دامادی است. از مهربانی و پهلوانی دایجون‌رضا، خاطره‌هایی در ذهنم هست. در فامیل و خویشاوندان، مانندی برای او سراغ نداشتیم. همگی به او افتخار می‌کردیم و دوستش داشتیم. او در تدارک ازدواجش بود. همگی‌مان بر نزدیک‌بودن دامادی‌‌اش شادمان بودیم. دایجون‌رضا، در یکی از این روزها، تصادف کرد و نزد خدا رفت و دامادی‌‌اش را به بهشت واگذاشت. راننده، مقصر بود. او را بازداشت کردند. خبر را به آقاجون دادند و از ایشان خواستند برای تجهیز (غسل،کفْن، نماز، دفن) دایجون اجازه دهد و بیاید. آقاجون سر به اندرون خویش کشید و تفکر کرد. سپس سر برآورد و گفت: «راننده کجاست؟» گفتند او را دستگیر کردند و به بازداشتگاه بردند. آقاجون گفت: «اول راننده را آزاد کنید که نزد خانواده‌اش برود.» گفتند: حالا شما اجازهٔ تجهیز بدهید و بیایید. بعد راننده را آزاد می‌کنیم. آقاجون گفت: «نه! اول راننده را آزاد کنید.» راننده را، به استناد رضایت ولی دایجون، آزاد کردند. آقاجون بر جنازهٔ دایجون‌رضا آمد. او را نگاه کرد. صورت و دست‌های خود را به آسمان بالا برد و گفت: «خدایا! امانت خودت بود. به خودت بازگشت. این قربانی را، به لطف خودت، از ما بپذیر.» آن‌گاه، با حزن و رضا، و از اعماق جانش گفت: «الحمدلله. الحمدلله. الحمدلله.» و برخاست. همین! ۲۵ مهر ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 آقاجون 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۳) 🔻 اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانندگا
🌹 آقاجون (۲) 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۴) 🔻 اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان، این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از زیبایی‌های اخلاق را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از اخلاق‌مداران را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم. 💎 دیدن دست خدا آقاجون، دست خدا را در همهٔ کارها و لطف خدا را در همهٔ زندگی، می‌دید. همهٔ کارها را به خدا نسبت می‌داد. از بُن جان، به این سخن خداوند سبحان در قرآن، باور داشت که: «مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا»؛۱ هیچ برگی از درختی نمی‌افتد مگر آن‌که خدا آن را می‌داند. این ارادهٔ خدا است که هر برگ را از درخت می‌کَنَد و بر زمین می‌افکند. این عقیدهٔ استوار، قلب آقاجون را پایدار کرده بود. 🌻 آقاجون و دایجون‌حسین چندی پس از رحلت دایجون‌رضا، که حکایت آن را در شمارهٔ پیشین آوردیم، حادثهٔ هجوم مأموران نظام شاه به مدرسهٔ فیضیهٔ قم واقع شد؛ اندکی پیش از واقعهٔ پانزدهم خرداد ۱۳۴۲. هنگام حملهٔ مأموران به طلبه‌ها و روحانیان، دایجون‌حسین۲ در مدرسهٔ فیضیه بود. در آن کشتار، دایجون‌حسین کشته نشد و از آن معرکه، جان به سلامت برد. اصل خبر، به اصفهان رسید، اما خبر سلامت یا شهادت دایجون، به آقاجون نرسیده بود. ایشان، در مسجد سیّد اصفهان، که در همسایگی‌شان بود، به دعا نشست و سلامتی دایجون‌حسین را از خدا طلب کرد. پس از زمانی نزدیک، خبر سلامت دایجون به آقاجون رسید. ایشان، باز مانند رحلت دایجون‌رضا، دست و صورت به آسمان برد و گفت: «الحمدلله. الحمدلله. الحمدلله.» بعدها می‌گفت: «چون در مصیبت آقارضا، بی‌تابی نکردم و خدا را شکر کردم، خدا هم میرزاحسین را برایم حفظ کرد و او را به من برگرداند.» ۲۷ مهر ۱۴۰۳ ۱. سورهٔ انعام، آیهٔ ۵۹. ۲. آیت‌الله حسین مظاهری. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1