✅ بشارتهای قرآنی
🌷 فرجام یک دوره تلاوت و مطالعه قرآن، با نگاه یافتن بشارتها و مژدهها.
✍️ علیاکبر مظاهری
قرآن کریم را، علاوه بر تلاوت، مطالعه میکنم. در هر دوره مطالعه، موضوعی را در ذهنم میگیرم و هر مقدار را که در شبانه روز تلاوت و مطالعه میکنم، با آن موضوع در ذهنم، میکاوم. نتایج خوبی حاصل میشود.
اینبار، به مقتضای حالم و نیاز روحیام، «بشارتهای قرآنی» را در نظر گرفتم؛ آیات مبشرات، مژدهها، رحمتها، نعمتها، آنهایی که جان را به وجد و شوق میآورد. نتیجه جالب بود.
قبلا حساب نکرده بودم که قرآن چقدر بشارت دارد. اکنون که حسابش را نگه داشتم، نتیجهای فوق تصورم حاصل شد؛ ۲۳۴ بشارت. اینها بشارتهای صریح بود. با تدبر و کاوش بیشتر، از این مقدار هم بیشتر میتوان یافت.
کانال و گروهی را در شبکههای اجتماعی ایجاد کردیم با نام «تاملهای قرآنی» و با یاوری همکاران خوبمان، هر روز یکی از بشارتهای محصول تلاوت و مطالعه همان شبانهروزم را منتشر میکردیم.
امروز، که روز پایانی «دوره بشارتها» است، آخرین بشارت را، که سوره اخلاص بود، منتشر کردیم و این دور از ادوار تلاوت و مطالعه قرآن را به فرجام رساندیم و قرآن را با نگاه بشارتی ختم کردیم.
دور بعد را، که از فردا آغاز میشود، با موضوع «دعاهای قرآن» آغاز میکنیم. انشاءالله.
دیدگاههایتان را بر دیده سپاس مینهیم. ایده و اندیشه دهید و ما را در این مسیر مبارک، مدد فرمایید.
خداوند سبحان را بر این توفیق، سپاسگزارم و برای توفیقهای بعدی، از او مدد و هدایت میطلبم.
إِنَّه ُ وَلِيُّ النِّعَم.
۷ آذر ۹۹
مارا در پیامرسانهایمان دنبال کنید.
واتس اپ
https://chat.whatsapp.com/GIofNmHH1JS36q8PZ2huoH
ایتا
http://eitaa.com/mazaheri_esfahanii
تلگرام
http://t.me/mazaheri_esfahani
اینستاگرام
http://instagram.com/mazaheri_esfahanii
سروش
http://sapp.ir/mazaheri_esfahani
بله
https://ble.ir/mazaheri_esfahani
⭕️ عبرتهای کرونایی (۶)
✅ صحنهای از صحرای محشر
✍ نویسنده: علیاکبر مظاهری
وقتی در قرآن میخواندیم که در صحرای محشر، برخیها، از عزیزانشان فرار می کنند:
یَوْمَ یَفِرُّ المَرْءُ مِنْ أخیه وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ و صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ؛
روزی که آدمی از برادرش میگریزد، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و فرزندانش. هركس را در آن روز كاری است كه به خود مشغولش دارد. (سوره عبس، آیه۶_۹)
بهعقل میپذیرفتیم، چون خداوند فرموده است. اما گاهی، در دل، سوالی پدید میآمد، اگرچه به زبان نمیآمد، که: چطور اینان از آنان میگریزند؟ مگر آنجا چهخبر است؟!
کرونا نشانمان داد که آنجا، محصول اینجاست. صحرای قیامت، صحنهٔ بزرگ شدهی دنیاست.
ببینید:
امروز مریضی رو توی ICU بستری کردم. صدام کردن که بیا همراهاش میخوان رضایت بدن و ببرنش خونه.
با عصبانیت رفتم ICU. مریض رو دیدم. سچوریشن [سطح اکسیژن خون] ۷۵. تاکیپنه [نفسش تنگ بود و تند نفس میکشید]. تبدار. بدحال.
به همراهش گفتم: چرا میخوای ببریش؟
زد زیر گریه و گفت: "میترسیم اینجا وایسیم پیشش. هیچکدوم از بچههاش راضی نمیشن. میترسن کرونا بگیرن."
و دوباره شروع کرد به گریهکردن. گفتم: اگه ببرینش میمیره.
با گریه گفت: "میدونم. ولی ما هم بمونیم اینجا کرونا میگیریم. یه نفر بمیره بهتر از چند نفره."
پشت ماسک و شیلد، تو اون لباس ها، نه نفسم در میومد نه صدام. فقط بهش گفتم: خانم! پس ما داریم چکار میکنیم؟ تحمل این ماسک و اینلباسها و این محیط، برای ما راحته؟ ما زندگیمونو گذاشتیم برای شما، شما نمیخواین بذارید برای پدرتون؟!
با گریه گفت: "میدونم. خدا خیرتون بده. ولی ما نمیتونیم."
و من، در حالیکه رفتم به سمت در، یاد اون روزها و حواشیش افتادم که بعضیها به ما میگفتند: تافتههای جدا بافته... . (۱)
(۱) خانم دکتر محدثه زجاجی، متخصص داخلی.
۸ آذر ۹۹
ما را در رسانههایمان دنبال کنید:
تلگرام
t.me/mazaheriesfahani_ir
سروش
sapp.ir/mazaheriesfahani_ir
ایتا
eitaa.com/Mazaheriesfahani
اینستاگرام
instagram.com/mazaheriesfahani_ir
واتساپ https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81
بله
https://ble.ir/mazaheriesfahani
⭕️ عبرتهای کرونایی (۷)
✅ فایده تلخ!
✍🏻 نویسنده: علیاکبر مظاهری
آقای حکیمانی، که مردی است اهل دانش، اهل قلم، اهل تحقیق، اهل تدریس، نوشته است:
دیدهاید که آدمی گاهی بارها و بارها یک حکمت را میخواند و میشنود و میگوید، امّا به جانشنمینشیند؟
بهعقل و بهدانش، آن را قبول دارد، امّا به دلش نمیچسبد، بر وجدانش نمینشیند، آن را از بُن جان ادراک نمیکند.
من این شعر مولوی را سالهای سال است که خواندهام، شنیدهام، درس دادهام، امّا میدانستم که آن را ادراک وجدانی نمیکنم:
این جفایخلق با تو در جهان
گر بدانـی گنـج زر آمد نهـان
خلق را با تو چنین بدخو کنند
تا تو را ناچـار رو آن سو کنند
این یقیندان که در آخر جملهشان
خصـم گـردند و عـدو و سرکـشان (۱)
تا اینکه بیماری کرونای نیمبندی گرفتم. آزمایشها آن را درست نشان نمیداد، امّا پزشک باوجدانم میگفت:
«با اینکه جوابها منفی است، امّا من که صدها بیمار کرونایی را معاینه و درمان کردهام، آثار کرونا را در شما بهوضوح میبینم.»
من که به دانش و دقّت و تجربه
پزشکم باور داشتم، به درمانش تن دادم.
تا کنون این احوال را تجربه نکرده بودم. آنفولانزا را قبلا تجربه کرده بودم، امّا ضربان پتک این بیماری، سنگینتر بود.
برابر دستور پزشکم عمل کردم؛ دارویی که تجویز کرد، رژیم غذاییای که داد، دستورهای استراحتی و بهداشتی، همه را عمل کردم و گامبهگام با او راه میرفتم.
ضعف شدیدی داشتم، سینه و نفسم سنگین بود، مغز سرم درد شدید داشت، حافظهام پریشان بود، چشمانم سنگین بود، حس بویایی و چشاییام، بدبو و بدطعم بود.
دستورهای درمانیام سنگین بود، از عهده یک نفر برنمیآمد، همراه میخواست.
ناگهان دیدم تنهایم!
همسرم گفت: «کرونا نیـست. یک سرماخوردگی ساده است»!
او فرزندان و دیگر اهالی خانه را به اندیشه خود فراخواند و آنها همگی او را همراهی کردند و مرا در منزلی جدا و تنها رها کردند.
کاملا متروکه شدم. تک. از همه خانواده یک نفر باقی نماند. مدیریت همسرم، در این مسائل تخریبی و منفی، فوق العاده است. حتی به برادر و خویشاوندانم در شهرستان، که نگران حالم بودند و به اینان زنگ میزدند و ابراز نگرانی میکردند، اینان میگفتند: «چیزی نیست. یک سرماخوردگی ساده است. نگران نباشید.»
آنان که با خودم تماس میگرفتند و تنگی و سنگینی نفسم وسرفههای دردناکم را میدیدند، حیران میماندند که چرا حرف آنان و احوال من اینقدر متفاوت است!
همزمان، چند تن از خویشانم در شهرستان، زمینخورده کرونا بودند و برخیشان در ICU و در حال مرگ... . معما برای ایشان حل نمیشد.
ناگهان چنان اطرافم خلوت شد که وحشتآور بود؛ همسرم فرار کرد و به شهر دیگری نزد خانوادهاش رفت. فرزندان، همگی، حتی یک تلفن نمیزدند. بیسابقه بود! چنان از ایشان آزرده شدم که دیگر نمیخواستم ببینمشان.
از همهشان بهشدّت رنجیدم، امّا از همسرم متنفر شدم!
روزان و شبان میگذشت و من در دردناکترین حالت عمرم بودم، امّا هیچکدامشان را نمیدیدم و صدایشان را از تلفن نمیشنیدم و حتی یک پیام و پیامک از آنان دریافت نمیکردم.
دلم سخت شکست، امّا ناگهان دیدههایم به عالَمهایی دیگر باز شد:
۱. خدا را نزد خود یافتم. خودش فرموده: «أنَا عِنْدَ المُنْکَسِرَةِ قُلوبُهُمْ
من نزد دلشکستگانم.» (۲)
۲. دنیا را عریان دیدم، بَزکهایش رنگ باخت، جلوهگریهایش پیر شد، دلبریهایش چروکید.
۳. اینگاه بود که از بُنِ جان شعر مولوی را درک کردم که:
خلق را با تو چنین بدخو کنند
تا تو را ناچار رو آنسو کنند
سود عظیمی تحصیل کردم، امّا بسیار تلخ!
این فایده کرونا برایم عزیز است. اگرچه چونان زهر افعی است، اما چشمانم را باز کرد.
بعد از این ما دیده خواهیم از تو بس
تـا نپـوشد بـحر را خاشـاک و خـس (۳)
الاهی! بر این نعمت تلخ و گوارایت سپاست میگویم.
۱۰ آذر ۹۹
(۱) مثنوی مولوی
(۲) منیهُ المرید/صفحه۱۲۲
(۳) مثنوی مولوی
ما را در پیامرسانهایمان دنبال کنید:
واتس اپ
https://chat.whatsapp.com/GIofNmHH1JS36q8PZ2huoH
ایتا
http://eitaa.com/Mazaheriesfahani
تلگرام
http://t.me/mazaheri_esfahani
اینستاگرام
http://instagram.com/mazaheri_esfahanii
سروش
http://sapp.ir/mazaheri_esfahani
بله
https://ble.ir/mazaheri_esfahani
انا لله و انا الیه راجعون
عمو عباسعلی، پس از یک قرن زندگی مومنانه در این جهان، به جهان دیگر رفت.
این درست است که برخی از همسران، که زندگی عاشقانهای دارند، نمیتوانند دوری هم را تاب آورند.
هنوز دو ماه از رحلت زن عمو نگذشته، عمو نزد همسرش رفت. زندگی و عشقشان چنان بود که جدایی از هم برایشان معنی نداشت.
الاهی! عمو و زن عمویم را به تو میسپارم. از ایشان، در بهترین منزلهای بهشتت، میزبانی کن.
رحلت عمو را به عموزادههای عزیزم و خاندان مظاهری، نیز به خودم، صبورباش میگویم.
نیز آفرین میگویم به عموزادهها، بهخصوص آقای حاج غلامرضا مظاهری، که از امتحان خدمت به پدر و مادر، در دوران کهنسالی ایشان، سرفراز برآمدند.
علیاکبر مظاهری
۱۱ آذر ۱۳۹۹
باسم ربالشهداء
ما، در زمان جنگ، این احساس را داشتیم که خداوند سبحان، از سر حکمت، ارجمندترین گلهایمان را میچیند.
اکنون میبینیم گویا این
گلچینی، سیره مستمره الاهی است.
الاهی! این "فخری"ها، جانمایههای افتخاریمانند.
آهستهتر بچینشان. لطفا!
@Mazaheriesfahani
سلام خدمت دوستان گرامی
کانال «بهترینهای نهجالبلاغه»، ایجاد شده است برای نشر گزیدههایی از نابترین معارف نهجالبلاغه.
۹۹/۹/۵
لینک
@mazaheri37
مدارا تا کجا.pdf
1.15M
⛔ مدارا تا کجا؟
✍️ نویسنده: علیاکبر مظاهری
📑منتشر شده در ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان»
٩٩/٠۹/۱۵
#مدارا_تا_کجا
ما را در رسانههایمان دنبال کنید.
تلگرام👇
t.me/mazaheriesfahani_ir
سروش👇
sapp.ir/mazaheriesfahani_ir
ایتا👇
eitaa.com/Mazaheriesfahani
اینستاگرام👇
instagram.com/mazaheriesfahani_ir
واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81
بله 👇👇
https://ble.ir/mazaheriesfahani
روز دانشجو را به دانشجویان خوبم، نیز به همه دانشجویان، خجستهباش میگویم.
علیاکبر مظاهری
۱۶ آذر ۹۹
http://eitaa.com/Mazaheriesfahani
⭕️ عبرتهای کرونایی (۸)
💖❤️ افزایش ازدواج
✍🏻 نویسنده: علیاکبر مظاهری
از دلایل عمده کاهش ازدواج، تشریفات و مراسم ازدواج است. در تاریخ ما ایرانیان، هیچگاه تشریفات ازدواج، مانند این زمان نبوده است. هر چه این امور بیشتر شد، ازدواج کمتر شد.
نسبت این دو، سیر معکوس است؛ زیادشدن یکی سبب کاهش دیگری میشود.
هرگاه آمار افزایش مجردان در ایران را میبینم، اندیشناک میشوم؛ بالای ۱۰ میلیون پسر و دختر مجرد، که برخیشان به «تجرد مطلق» رسیدهاند.
هنگام دیدن این آمار، ذهنم به سمت «چراها»ی آن میچرخد. یکی از چراهای اصلی و علتهای دانهدرشت، همانا افزایش تشریفات و اسرافهای حرام است و بزک کردن این حکم خداوند و سنت پیامبر. چنانش بزک کردهاند که از صورت اصلی بیرون آمده است.
♦️ معجزه کرونا!
در این نیم قرن اخیر که شاهد وقایع جامعه بودهام ، سیر افزایش ولخرجیهای مسرفانه با سیر کاهش ازدواجهای بههنگام را بهوضوح دیدهام. این روند نامبارک، در چند سال اخیر، به اوج رسید و رکورد زد.
هیچ عاملی نتوانست این روند را مهار کند، بر دهان تشریفات مسرفانه لگام بزنند، ازدواج را افزایش دهد، سن ازدواج را پایین آورد.
تا اینکه ناگهان ویروس «کرونا» سر رسید؛ بیرحم، ضعیفکش، هولانگیز، فراگیر.
و به قول رئیس جمهور ایتالیا: «آمد که ما را از اریکه تکبر و خودخواهی، فرو کشد».
( سخنان کامل ایشان را در نوشتههای بعدی میآورم).
کرونا، آمار ازدواج را بالا برد و سطح تشریفات را بهشدت فرود آورد. همگان دانستند (میدانستند، به روی خود نمیآوردند!) که تشریفات، ولخرجیها، آداب نابخردانه، از سببهای اصلی آن رونده صعودی و نزولی است؛ صعود شمار مجردان و نزول میزان ازدواجهای بههنگام.
چون تالارهای شاهانه بسته شد، از تجمع جمعیتها نهی شد، همچشمیها کمرنگ شد، جنازههای مردگان، بیمراسم و تشریفات، غریبانه به حلقوم حفرههای زمین فرو شد، جوانان و خانوادهها دیدند بدون دنگ و فنگ هم میشود ازدواج کرد.
و بدینسان بود که حجلهها رونق گرفت!
۱۷ آذر ۹۹
ما را در پیامرسانهایمان دنبال کنید:
واتس اپ
https://chat.whatsapp.com/GIofNmHH1JS36q8PZ2huoH
ایتا
http://eitaa.com/Mazaheriesfahani
تلگرام
http://t.me/mazaheri_esfahani
اینستاگرام
http://instagram.com/mazaheri_esfahanii
سروش
http://sapp.ir/mazaheri_esfahani
بله
https://ble.ir/mazaheri_esfahani
💖❌ پشیمانیِ قبل از عروسی (۱)
✍🏻 نویسنده: علیاکبر مظاهری
از مسائلی که ممکن است در انتخاب همسر پیش بیاید این است که پسر یا دختر و یا هر دوی آنان، پس از گذراندن بعضی از مراحل مقدّماتی ازدواج، مانند گفتوگوها، رفتوآمدها، خواستگاری، بلهبرون و حتّی بعد از عقد و آشنایی بیشتر با اخلاق، رفتار، شکل و اندام و خانواده و بستگان یکدیگر، از این ازدواج پشیمان میشوند و درمییابند که این همسر، همسری نیست که میخواستند و تصوّر میکردند.
و یا خلاف آن است که در تحقیقات به آن دست یافته بودند. و یا این که درمییابند که به این شخص علاقهای ندارند و یا از او متنفّرند و نمیتوانند با او زندگی خوبی داشته باشند؛ حال به هر دلیلی و عاملی که میخواهد باشد.
حتّی ممکن است بدون هیچ دلیل و عاملی نیز این حالت بهوجود آید؛ یعنی فقط میدانند که از این شخص خوششان نمیآید و او را به عنوان همسر خود نمیپسندند.
در این حالت، میخواهند که از این ازدواج منصرف شوند و از راهی که آمدهاند برگردند، امّا عواملی آنان را از این بازگشت، منصرف میکند. مثلاً تصوّر میکنند دیگر زشت است که برگردیم، حرفمان میان دو خانواده و فامیل پخش شده، جواب مردم را چه بدهیم؟ وقتی مردم بفهمند چه میگویند؟ شاید فکر کنند مسألۀ خاصّی در کار بوده. دیگر نمیشود دل طرف را شکست. به او و خانوادهاش لطمه میخورد. اگر این کار را بکنیم، ناراحتی و دشمنی پیش میآید. دیگر کار از کار گذشته و باید تحمّل کرد ... .
یا این که مطلب درونی و پشیمانیشان را به نزدیکان خود، مثل پدر و مادر و برادر و خواهر و یا دوستاننزدیک، میگویند، امّا آنان از انصراف و بازگشت میترسانندشان و مطالبی مانند مطالب فوق به اینها میگویند و ایراد و اشکالهایشان را هم توجیه میکنند و وعدههایی مبنی بر این که: «بعداً محبّت پیدا ایجاد میشود. کارها کم کم روبهراه میشود»، دختر و پسر را میترسانند.
این عوامل، بهکلّی، شجاعت و شهامت و ارادۀ بازگشت و بیان حقیقت را از آنان سلب میکند و در نتیجه، پشیمانی و بیعلاقگی را در دلخود پنهان میدارند و تظاهر به رضایت و علاقه میکنند و سرانجام، تن به ازدواج ناخواسته میدهند.
پس از ازدواج، چند صباحی با فشار بر خود و تظاهر به دوستداشتن زندگی جدید و محبّت ساختگی به همسر، به سر میبرند؛ امّا در درونشان آشوبی برپاست. کم کم توان تظاهر به محبّتساختگی و رضایتدروغین، رو به کاهش میرود؛ زیرا محال است که انسان بتواند یک عمر با ظاهرسازی در کنار انسانی که به او علاقه ندارد و یا از او نفرت دارد، زندگی کند و باطنش آشکار نشود. دیر یا زود، محتویات درونیاش آشکار میشود و «از کوزه همان برون تراود که در اوست».
آنگاه اختلافات، بهانهگیریها، بیحوصلگیها، کج خُلقیها و نزاعها شروع خواهد شد و میشود آنچه نباید بشود.
در چنین مواردی چه باید کرد؟
اگر جوانان (دختر یا پسر یا هر دو) دچار چنین پشیمانیای شدند، چه کنند؟ آیا بمانند و به این پیشامد ناخواسته تن دهند و یا میتوانند خود را نجات دهند؟
پاسخ را در پست بعد بخوانید.
۲۱ آذر ۹۹
ما را در رسانههایمان دنبال کنید.
تلگرام
t.me/mazaheriesfahani_ir
سروش
sapp.ir/mazaheriesfahani_ir
ایتا
eitaa.com/Mazaheriesfahani
اینستاگرام
instagram.com/mazaheriesfahani_ir
واتساپ https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81
بله
https://ble.ir/mazaheriesfahani