eitaa logo
دانلود
🔹 این ازدواج، شرم‌آور نیست! 🔸 برای کسانی که همسران‌شان مرحوم شده‌اند. 🖌 : ✅ منتشرشده در ماهنامهٔ خانواده ✔️ فایل پی دی اف، آبان ۱۴۰۲ ۱۵ آذر ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🔹 همسریابی سازمانی 🖌 : ✅ منتشرشده در ماهنامهٔ خانواده ✔️ فایل پی دی اف، آذر ۱۴۰۲ ۱۶ آذر ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 روز دانشجو را به دانشجویان خوبم، نیز به همه دانشجویان، خجسته‌باش می‌گویم. علی‌اکبر مظاهری ۱۶ آذر ۱۴۰۲ 🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir _ 🌐 http://mazaheriesfahani.ir
🔹 آبیاری دائمی روح 🔸 مشاورهٔ معنوی 🖌 : ✅ منتشرشده در ماهنامهٔ خانواده ✔️ فایل پی دی اف، آذر ۱۴۰۲ ۱۷ آذر ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 http://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
🌹 آشتی با مشاور و روان‌پزشک 🖌 : 📝 یادداشت‌های یک مشاور چند سال پیش، دختر و پسری، از شهری دور، قصد ازدواج کردند. پیامشان دادم که به مشاورهٔ پیش از ازدواج بروید. نرفتند. نگران‌شان شدم. ازدواج کردند. پس از زمانی کوتاه، آشکار شد که یکی‌شان بیماری اعصاب و روان دارد. گفتمشان: حالا نزد مشاور و روان‌پزشک بروید. او که بیمار بود، قبول نکرد. راه زندگی‌شان به سنگلاخ خورد. هرچه من و خانواده‌هایشان تلاش کردیم، مؤثر نشد. نزاع‌هایشان بالا گرفت. گاهی فرازی و گاهی فرودی. اندک اندک سخن طلاق از آنان شنیده شد. گفتم: تنها راه علاج، درمان اوست که بیمار است، اما او مقاومت کرد و نپذیرفت. اکنون زندگی‌شان پنج‌نفره شده است. سرشان به تَهِ بن‌بست خورده است. او که بیمار نیست، به ستوه آمده است. به او گفتم (بسیار کوتاه و ملایم گفتم): این نتیجهٔ عدم مشاورهٔ پیش از ازدواج است. او گفت: «دوستش داشتم. ترسیدم مشاور، ازدواجمان را تأیید نکند... .» دلداری‌اش دادم و سفارش به صبوری کردم. صد چلچراغ دارد و بیراهه می‌رود... او دیگر تاب تحمل ندارد. دیگر شرم می‌کنم به صبوری‌اش بخوانم. باز می‌گویم: اکنون نیز چارهٔ کار، همانا مراجعهٔ به مشاور و روان‌پزشک دانا و تواناست، اما او که بیمار است، به هیچ صراطی مستقیم نمی‌شود. دارد خیمهٔ زندگی‌شان فرو می‌خوابد. نمی‌دانم چه کنم. پناه بر خدا! ۱۹ آذر ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 بیا تا گل برافشانیم! 📝 یادداشت‌های یک مشاور 🖌 : امشب که از مشاوره بازمی‌گشتم، خسته بودم و خشنود؛ خسته از این‌که مشاوره‌ها زیاد بود و اندکی تلخ، و خشنود از این‌که راه‌هایی را نمایانده بودم و گره‌هایی را گشوده بودم. چون خسته بودم، گویا خوب رانندگی نمی‌کردم. در خیابان شهید صدوقی (زنبیل‌آباد) قم، اتومبیلی لوکس، که راننده‌اش از رانندگی‌ام ناراضی بود، چند بار بوق زد؛ به اعتراض، و کنارم آمد و شیشه را پایین کرد و با صدایی بلند گفت: «باید دُرُشکه برانی، دُرُشکه»! به او نگاه کردم، با لبخند، و گفتم: چشم! ممنون که تذکر دادید. معذرت که اذیت‌تان کردم. اخم‌هایش باز شد و چشمانش خندید. دستی به نشانهٔ دوستی تکان داد و یک بوق دیگر زد؛ این‌بار به نشانهٔ دوستی. و گاز ماشینش را گرفت و رفت. این آیهٔ قرآن به ذهنم و سپس بر زبانم آمد: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ»؛۱ بدی را با خوبی پاسخ ده. آن‌گاه خواهی دید کسی که میان تو و او دشمنی است، دوستی مهربان می‌شود. الاهی شکر ۲۵ آذر ۱۴۰۲ ۱. سورهٔ فصلت، آیهٔ ۳۴. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 http://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
استاد مظاهری(1).pdf
375K
🔹 تنفس در هوای نهج‌البلاغه 🔸 درنگی در سخنان امیر مؤمنان (ع) در خطبهٔ ۲۲۲ 🖌 : ✅ منتشرشده در ماهنامهٔ خانواده ✔️ فایل پی دی اف، آذر ۱۴۰۲ ۲۶ آذر ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 http://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
💥 زکام روانی 🖌 : زکام روانی چیست؟ گویا در روان‌شناسی و روان‌پزشکی، اصطلاحی به نام «زکام روانی» نیست. تا جایی که به یاد دارم، این نام را اینجانب نهاده‌ام برای حالتی از اختلال‌های روانی. «زکام جسمانی» را همه می‌شناسند. نوعی بیماری شایع است، شبیه سرماخوردگی و آلرژی. از نشانه‌های زکام جسمانی این است که حس چشایی و بویایی بیمار، ضعیف می‌شود. تشخیص طعم‌ها و بوها برایش دشوار می‌شود. میلش به غذاها کم می‌شود. هیچ‌کس از زکام جسمانی، باکی ندارد. آن را کتمان نمی‌کند. درمان شناخته‌شده دارد. به درمان آن می‌پردازند. اما زکام روانی چنین نیست. در هاله‌ای از ابهام است. ناشناخته یا کم‌شناخته است. آن را انکار می‌کنند. از بیان آن ترس و «عار» دارند. کمتر به درمان آن اقدام می‌کنند. 📌 نشانه‌های زکام روانی زکام روانی، علائمی دارد که ما، به تناسب مشاوره‌هایمان، یکی را بیان می‌کنیم: تردید در انتخاب، وسواس در تصمیم، ضعف در رسیدن به نتیجهٔ قطعی، و از همه برجسته‌تر: تردید در انتخاب همسر. این علامت را، در مشاوره‌هایم، به‌فراوان دیده و کاویده‌ام. دلیل این‌که نام این حالت را زکام روانی نهاده‌ام این است که صاحبان این حالت، قوهٔ تشخیص‌شان ضعیف می‌شود، مانند زکامیان جسمانی که قوهٔ چشایی و بویایی‌شان ضعیف می‌شود. زکامیان روانی، برای ازدواج، موردهای فراوانی را اقدام می‌کنند. اندکی پیش می‌روند. تردید در جانشان چنگ می‌افکند. عقب می‌نشینند؛ بی هیچ دلیل عقلانی و حتی دلیل «دلی». یعنی نه عقل‌شان دلیلی برای ردکردن دارد و نه دل‌شان. حیران می‌مانند و سرگردان. برخی از این بینوایان، چندین و چند مورد، حتی چندده مورد را اقدام می‌کنند و گاهی تا نزدیک ازدواج پیش می‌روند، اما عزم‌شان جذب نمی‌شود. باز می‌مانند. تردید و وسواس نمی‌گذارد به نتیجهٔ نهایی برسند. برخی‌شان هنگامی که می‌بینند دارند پیر می‌شوند، اقدام‌های انتحاری می‌کنند. به «هرچه بادا باد» می‌پردازند. چنین ازدواج‌هایی - معمولاً - ناموفق از آب در می‌آید و ای بسا که به طلاق می‌انجامد. و پس از طلاق، باز همان روند سابق و همان حیرانی و همان سرگردانی. بیشتر اینان مشاوره نمی‌‌کنند. از مشاوره می‌ترسند. گاهی نیز، که به اصرار طرف مقابل، به مشاوره می‌آیند، کمتر نتیجه می‌گیرند. وقتی از اینان می‌پرسم: این مورد که مناسب است. چرا نمی‌پذیرید؟ چرا به تصمیم نمی‌رسید؟ دلایلی می‌آورند که حتی خودشان را هم قانع نمی‌کند، چه رسد مشاور را. پس از فرازهایی و فرودهایی، عیب‌هایی برای آن مورد می‌تراشند، ناجوانمردانه، یا از صحنه غایب می‌شوند (فرار می‌کنند!) و جواب منفی می‌دهند. برخی‌شان که انصاف بیشتری دارند، برای خودشان عیب‌هایی می‌بافند. می‌گویند: او خوب است، من لایق او نیستم. 🔻 چارهٔ کار زکامیان روانی، نیازمند درمان‌اند. نخستین کار، سپردن خود به یک مشاور و سپس یک روان‌پزشک دانا و تواناست. مشاوره، روان‌درمانی، و روان‌پزشکی، چارهٔ کار زکامیان روانی است. باید پیش از اقدام به انتخاب همسر و ازدواج، یا پیش از ادامهٔ مسیر بی‌فرجام وسواس‌گونه، درمان شوند. {ادامه دارد. به خواست خدا.} ۲۹ آذر ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
💥 زکام روانی (۲) 🖌 : در نوشتهٔ پیشین، اختلالی عصبی و روانی را مطرح کردیم به نام «زکام روانی»، که آدمی را در رسیدن به تصمیم و اقدام به عمل، فلج روانی می‌کند. دامنهٔ این مبحث، گسترده است و بیان کامل آن، نوشتن کتابی پُربرگ را می‌طلبد، و بیشتر. ما، به تناسب مشاوره‌هایمان، به‌ویژه مشاورهٔ ازدواج، تنها به شاخه‌ای از این اختلال پُرشاخه پرداختیم و ادامه می‌دهیم. پرداختن به شاخه‌های دیگر، می‌ماند برای مجالی دیگر. ان‌شاءالله. اکنون می‌گوییم: زکام روانی، اختلالی است از اختلال‌های اعصاب و روان. ریشه‌های این حالت حیران‌کننده و وسواس‌گونه، در بیماری‌های عصبی و روانی جای دارد. یعنی این اختلال، برآمدهٔ از مجموعه‌ای از ناخوشی‌های عصبی و روانی است؛ ناخوشی‌هایی مانند: اضطراب، وسواس، افسردگی، و مانندهای این‌ها. از دانه‌‌درشت‌ترین ریشه‌های زکام روانی، وسواس است؛ وسواس فکری و عملی. 😵‍💫 زکام روانی در انتخاب همسر از جاهایی که این زکام، خود را بیشتر می‌نمایاند، ازدواج و انتخاب همسر است؛ که ابتدا، مزاحم افکارشان می‌شود و سپس در عمل‌شان آشکار می‌گردد. ازدواج اینان - معمولا - با وسواس و تأخیر همراه است. 👨‍🦱 وسواس پسران پسران، که دست خود را در ازدواج و گزینش همسر، باز می‌دانند، زمانی که ازدواج‌شان به تأخیر افتد و سن‌شان بالا رود، دچار وسواس در انتخاب می‌شوند. سطح نگرانی ایشان، دربارهٔ آیندهٔ زندگی‌شان، پایین‌تر از سطح نگرانی دختران است، اما وسواس‌شان بیشتر است. اعضای خانواده نیز به گسترش دامنهٔ این وسواس، دامن می‌زنند. «دورزدن»های مادران و خواهران در خواستگاری‌ها، بد و خوب‌کردن‌های سلیقه‌ای و غیر واقعی و غیر کارشناسی آنان، در دل جوانان تردید می‌افکند یا تردیدشان را زیاد می‌کند. و عوامل دیگر.  و چنین است که هرچه سن پسران بالاتر می‌رود، وسواس‌شان بیشتر می‌شود. و هرچه وسواس‌شان بیشتر شود، اراده‌شان ضعیف‌تر می‌گردد و کار انتخاب‌شان دشوارتر. و چنین است که بسیاری از پسران ما «پیرپسر» می شوند.  این نمونه را ببینید: 👇 🌾 پسری سی‌وسه‌ساله صابر، پسری بود سی‌وسه‌ساله. گهگاه نزدم می‌آمد به مشاوره و مورد خواستگاری جدیدی را بیان می‌کرد و مشورت می‌گرفت. خود و خانواده‌اش به خواستگاری دختران بسیاری رفته بودند و همچنان می‌رفتند. یکی از کارهای مستمر زندگی‌شان، «دورزدن» برای یافتن عروس بود. شمار خواستگاری‌هایشان از چهل تا گذشته بود. از دختران نوجوان ۱۷ساله تا دختران ۳۰ساله. برخی را خانواده‌اش رد می‌کردند، برخی را خودش، بعضی را هر دو. گاهی هم دخترها و خانواده‌هایشان جواب منفی می‌دادند. این کار تا جایی ادامه یافت که جان همگی‌شان به لب رسید. خانوادهٔ صابر، همراهی‌شان را کم و کمتر کردند و کار را به عهدهٔ خود صابر گذاشتند. او که در انتخاب و تصمیم‌گیری درمانده شده بود، تنها پناهگاهش را مشاور می‌دید و به من پناهنده شده بود. من هم یاری‌اش می‌کردم تا بر وسواس‌اش غلبه کند و به تصمیم برسد. می‌گفت: «دیگر توان تصمیم‌گیری ندارم. شما برایم تصمیم بگیرید.» می‌گفتم: مشاور نمی‌باید به جای مراجع تصمیم بگیرد، بلکه باید او را در رسیدن به تصمیم یاری کند. و یاری‌اش می‌کردم. اما وسواس، چونان خوره، عزمش را می‌خورد. 🔖 مرحلهٔ نهایی 👇 ادامهٔ مطلب را در پست بعد بخوانید.
🔻 ادامهٔ مطلب 🔖 مرحلهٔ نهایی با صابر دوست شده بودیم. دیگر برای نزدم‌آمدن، منتظر «مورد جدید» نمی‌ماند. بامورد و بی‌مورد می‌آمد. مشاوره‌مان به رفاقت بدل شده بود. او انتظار داشت علاوه بر مشاوره، برایش برادری کنم و می‌کردم. توقعش را بی‌جا نمی‌دانستم. روزی گفت: «من دیگر درمانده‌ام. یارای تصمیم و انتخاب ندارم. اگر شما کسی را مناسبم بدانید، چشم‌بسته می‌پذیرم.» گفتم: چشم‌بسته که نه، اما کمک می‌کنم تا به تصمیم برسید و کسی را به دلخواه خودتان به همسری اختیار کنید. این‌بار، مورد جدیدی را که یافتید، زود جواب ندهید تا بررسی کنم و نظر دهم. امروز پذیرفت و رفت برای یافتن مورد جدید. چند روز بعد آمد و گفت: « با همراهی خانواده‌ام دختری را خواستگاری کرده‌ام، اما همان وسواس‌ها و تردیدها به سراغم آمده است.» گفتم: از جانب من، دختر و خانواده‌اش را به مشاوره دعوت کنید. گفت: «به ایشان برنمی‌خورد که در همین ابتدای کار، به مشاوره دعوتشان کنیم؟» گفتم: نه. برخوردن ندارد. مشاورهٔ پیش از ازدواج، مرسوم شده است. به‌خصوص که شما از جانب من دعوتشان می کنید. دختر و پسر، همراه خانواده‌هایشان، به مشاوره آمدند. با مشاوره‌ها و بررسی‌هایی، آن دو و خانواده‌هایشان را همتا و مناسب هم یافتم. معیارها و ملاک‌ها تأمین بود. نظر مثبتم را اعلام کردم. هر دو پذیرفتند و کار را پیش بردند، اما صابر، تعبدی و با اعتماد به نظر من می‌پذیرفت، نه به اراده و تصمیم خودش. او را کمک کردم تا به تصمیم برسد. قوت قلبش دادم تا بر تردید و وسواسش غلبه کرد و ازدواج کردند. در ادامهٔ راه نیز یاری و همراهی‌شان کردم تا زندگی‌شان سامان یافت و تا مدتی نیز هوای زندگی‌شان را داشتم. اکنون دو سال و نیم است که ازدواج کرده‌اند و مشاورهٔ بعد از ازدواج‌شان ادامه دارد و زندگی خوبی دارند. الاهی شکر. ۳ دی ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1