🌹 ایمانِ مذهبی
(بالاترین دارایی جهان)
🖌 #نویسنده: #علیاکبر_مظاهری
امروز با یکی از خویشاوندان کهنسالمان صِلهٔ اَرحام تلفنی کردم. گفتوشنود خوبی بود.
او همهٔ کارهای اینجهانیاش را انجام داده است؛ فرزندانش را سامان داده، کامهایش را از این جهان گرفته، کارهایش را به فرجام رسانده. دیگر نه کاری دارد که انجام دهد، نه غریزهای دارد که از آن لذت ببرد. نه ثروتی نیاز دارد که برای به دستآوردنش تلاش کند. نه هدفی دارد که برای رسیدن به آن بکوشد. دیگر هیچ کاری، هیچ نیازی، هیچ انگیزهای، هیچ هدفی، هیچ دلخوشکُنَکی ندارد.
اما دیدم شاداب است، شادان است. امیدوار است خوشدل است. چرا؟
کاویدم. تنها یک عامل او را چنین سرزنده نگه داشته است، و آن «ایمانِ مذهبی» است. فقط دلش به خدا گرم است. اگر این دلگرمی را نداشت، هم غمگین میبود، هم دلمُرده میشد، هم افسرده. پیوند قلبیاش با خدا، او را برپا داشته است.
🔹 خاطرهای خوشخاطر
حدود ۲۵ سال پیش، (اکنون در سال ۱۴۰۱ هستیم)، مرحوم آیتالله محیالدین حائری شیرازی، در حرم حضرت معصومه - سلاماللهعلیها - بر منبر، سخن میگفت. جمع انبوهی در آن محفل بودند. ایشان گفت:
«هرکس میداند قبر پدربزرگ پدرش کجاست، دست بلند کند.»
هیچکس دست بلند نکرد. ایشان گفت:
«معنای این سخن و این امتحان، این است که بعد از ۱۵۰ سال دیگر، هیچکس قبر ما را هم نمیداند کجاست. آنوقت تنها ما میمانیم و خدا.»
آری؛ ما میمانیم و خدا. آنکس که پس از هرکس برایمان میماند، خداست.
🔸 سرمایهٔ کهنسالی
ما، همگیمان، در دوران کهنسالی، همهچیز و همهکس را دیگر نداریم؛ فرزندان، رفتهاند. غریزههای لذتدار، خُفتهاند. یارای بهرهگیری از داراییها را نداریم. دیگر ثروت به کارمان نمیآید. شهرت، یا رفته است یا دل و ذهن و توان بهرهجویی از آن را نداریم. چرب و شیرینها دیگر طعم و حلاوتی ندارند. تنها لذتی که باقی میماند، «اُنس با خدا»ست.
من نام این لذّت را گذاشتهام «حسّ خُجَسته».
🔻 حسّ خُجَسته
«حسّ خُجَسته»، چیست؟
همان «لذّت اُنس» است. در این مَقال، در مجال بعد، سخن میگوییم.
انشاالله.
۸ اسفند ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 چه باید کرد؟
🌺 سخنی در موضوع روانشناسی و روانپزشکی
🖋 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان
امروزه، بیماریهای روان و اعصاب، بسیار مشهود است.
اکنون مجال کندوکاو در ریشهها نیست، که مسئلهای بسیار دانهدرشت است و میباید متخصصان کاردان، به آن بپردازند،
اما چرا در تشخیص و یافتن درمان، پزشکان زبردست، اندکاند؟
چرا بیماران یا همراهانشان، همکاریهای لازم را نمیکنند؟
🔻 راه حل چیست؟
۱. فرهنگسازی و فرهنگپذیری
بسیاری از مردم ما از نام روانپزشک و روانشناس و مشاور، میترسند. از خوردن انگ جنون و دیوانگی و «بیمار روانیبودن» میترسند.
این ترسها باعث مقاومت در برابر درمان میشود و حل مسئله را دشوار میکند.
۲. دانشافزایی در مسیر بیماریهای روان و اعصاب
ایبسا بیمارانی یا همراهانی مشاهده میشوند که نمیدانند علائم این بیماریها چیست و، بهجد، تشخیص برخی بیماریها را به پای خلق و خوی بیمار میگذارند؛ مانند وسواس، که همراهانشان تمیزی را تشخیص میدهند. یا اختلال دو قطبی، که نوسان حالت شیدایی و افسردگی، اطرافیان را سرگردان میکند.
۳. ناحقجویی، ناحقخواهی
کثیری از همسران، حاضر به حضور در نزد کاردانان، نیستند. شاید از آگاهی همسرشان میترسند. شاید از حقدادن میترسند. شاید احساس سرافکندگی میکنند. اما باید این شایدها را دور افکنیم.
فراواناند همسرانی که زیر آوار ناحقطلبی همسرانشان جان میدهند.
راستی، چرا همسران به مشاوره نمیروند؟!
۴. تر و خشک با هم سوختهاند.
وجود مشاوران، روانشناسان، و روانپزشکان ناکارآمد، هنر حاذقان را کمارج و کماجر کردهاست.
نباید تنها مدارک و مدارج علمی را در نظر گرفت. مردمان، بهحق، از اینان؛ ناکاردانان، میترسند.
شوربختانه، خوبان و کاردانان و کارآمدان، کمشناخته یا ناشناختهاند.
🔹 نمونهای اسفبار
خانمی، گلهمند از بیتوجهی همسرش، به مشاور پناه برد. مشاور، با این راهکار که: «خودت مهمترین هستی و به دیگران توجه نکن»، باعث خودکشی خانم شد.
سؤال این است: آیا یک زن، با فرض اینکه مستقل و قوی هم باشد، میتواند بدون دریافت عاطفهٔ همسرانه، زندگی کند؟!
روان انسان، مهمترین بخش وجود او است. روان را باید به دست کاردان سپرد.
یک مشاور و روانشناس دانا و توانا، آن است که بر دانش غربی و اسلامی، هردو، مسلط باشد و با ترکیب آن دو، عمل کند. نه روانشناسی غربی، نه علم اسلامی؛ هیچکدام به تنهایی کارساز نیست.
۵. اجبار
برای ایجاد یک فرهنگ یا دانشافزایی، به زمان و تدبیر نیاز است.
حال باید مشاورهٔ قبل از ازدواج، اجباری باشد؛ یک اجبار مطلوب.
و ایکاش که تست روانپزشکی هم، قبل از ازدواج، اجباری باشد.
در برخی از کشورها این قانون وجود دارد که ارائهٔ گواهی مشاورهٔ قبل از ازدواج، به دفتر ثبت ازدواج، اجباری است و اگر کسی این کار را انجام ندهد، از حقوق شهروندی محروم میشود.
چه اشکال دارد که در برخی امور، از دیگران تقلید کنیم، اگر امری پسندیده باشد؟
۶. تدبیر در آموزش و پرورش
دانش روانشناسی را باید در دروس مدرسه گنجاند. نه به معنای علم روانپزشکی، بلکه دانش خانواده.
در دانشگاه، درسی به نام «دانش خانواده» داریم، اما برای پیشبرد یک زندگی خانوادگی، کافی نیست.
از همان دوران مدرسه میباید دانش خانوادهداری را دانست.
دانش خانواده، مبحثی شیرین است. بهیقین، دانشآموزان؛ همه و همه، در این مبحث، موفقترین عملکرد را خواهند داشت.
دانش خانواده باید ترکیبی از علم اسلامی و دانش و تجربهٔ غربی باشد.
هماینک که بیماریهای اعصاب و روان، در حال گسترش است، باید در اندیشه باشیم؛ زیرا این بیماریها، موجب طلاقهای بسیاری شده و میشود. یادمان باشد که رکن اصلی یک جامعهٔ مطلوب، خانوادهٔ سالم است.
قبل از وقوع فاجعه، باید اقدام کنیم.
الاهی که چنین باد.
۸ فروردین ۱۴۰۲
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 قانونگذاری انبوه
🖌 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان
⭕️ ریشههای طلاق (۱۲)
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانواده
امروز، خانم نظمی نزدم آمد. مانند همیشه از شلختگی همسرش مینالید. گفت: دیروز که همسرم به خانه آمد، کلیدش را روی میز گذاشت. گفتم: چرا کلیدت را در باکس کلیدها نمیگذاری؟ ناگهان با تندی جواب داد: مگر من بچهام که مدام دستور میدهی؟ گفتم: ما روز اول قرار گذاشتهایم که مدیریت خانه با من باشد، پس باید هرآنچه که من میپسندم، انجام دهی. ناراحت شد، اما هیچ نگفت.
خانم یوسفی، مگر حق با من نیست؟ مدیر خانه من هستم. و من بهتر میدانم که چه چیزی، کجا باشد. مردها چرا بزرگ نمیشوند؟ من با این تربیت نادرستی که مادرش داشته، چه کنم؟ دیگر اعصابم نمیکشد.
🔻 پاسخ ما
گفتم: یادت هست که هشدار داده بودم در نظمدهی خانه، افراطی نباشید؟
آسانگیر باشید.
این همه قانون تعیین نکنید.
درست است که مدیر داخل خانه، زن است و مدیر خارج از خانه، مرد است، اما برای شمای نوعروس، نکتهای دارم:
تا زمانی که همسرتان یادش نیست که قانونگذاری کند، شما به یاد ایشان نیندازید. بدانید که اگر ایشان قانونگذاری را یاد بگیرد، برای شما در بیرون از خانه قانونگذاری میکند. زیراکه ایشان مدیر خارج از خانه هستند. و مطمئن باشید که اگر ایشان برای شما قانون تعیین کند، آزادی شما دیگر نخواهد بود و شما بیش از او عذاب خواهید کشید؛ زیرا قانونهایی سختتر از تعیین مکان کلید و لباس و ... وجود دارد.
از ایشان پرسیدم: شما را مادرتان تربیت کرده است. آیا شما همان هستید که مادرتان خواسته است؟
خانم نظمی گفت: شباهت زیادی داریم، اما کاملا مانند هم نیستیم.
گفتم: شما و مادرتان از یک ریشهٔ ژنتیکی و یک خانواده هستید. از زمان کودکی در همان محیط پرورش یافتهاید. حالا چطور انتظار دارید که فردی از جنس دیگر (آقا)، با ژنتیک و خانواده و فرهنگی متفاوت، همان بشود که شما میخواهید، آن هم در این سن؟
هیچ دو انسان یکسانی، در این کرهٔ خاکی، یافت نمیشوند.
در نظر بگیرید که تغییر عادتها در نوجوانی آسانتر است؛ نه برای شما که دیگر بزرگسال شدهاید.
نکتهای دیگر: حالا ابتدای زندگیتان است. شیرینیها و لذتهای اولیه، طعم تلخ انتقادها را میپوشاند. و اگر شما همچنان به روش افراطی ادامه دهید، تلخیها زهرآگینتر خواهند شد. آنوقت است که خطر فروپاشیدن زندگی، تهدیدآمیز خواهد بود.
مراقب فاصلهها باشید.
مراقب روان سالم و شادابیتان باشید. همسرتان، همسری شاداب و جوان را در نزد خود میطلبد، نه یک پیرزن فرسوده و غرغرو را!
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 مهلت پنجروزه (۴)
🖋 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان
پس از انتشار پست «مهلت پنجروزه»، پیامهای بسیاری دریافت کردیم.
خانمی دلگویههایش را برایمان ارسال کرده است:
«من طلاق را تجربه کردهام. حرفهایی دارم. اما نمیتوانم بنویسم یا جرأت نوشتن ندارم. من میگویم، شما بنویسید.»
بخوانید:
از زنان و مردان خواهش میکنم هنگام تصمیم به طلاق، تأمل کنند، تردید کنند؛ تأملها و تردیدهای عمیق.
طلاق، دنیای جدیدی را به روی شما میگشاید که هیچگونه آشناییای با آن ندارید. دنیای غریبی است. مخالف فطرت آدمی است. دنیای قبل از طلاق و بعد از طلاق، مانند دو خط معکوساند؛ خلاف جهت یکدیگرند.
اگر شما میگویید: از هر پنج طلاق، چهار طلاق، ناروا است، من میگویم: از هر ده طلاق، شاید یک طلاق، روا باشد.
به این فرمودهٔ پیامبرمان بیندیشیم که سنگینی طلاق را بیان میکند؛ سنگینیای که عرش خداوند را میلرزاند:
«تزوّجُوا ولا تطلِّقُوا فإنّ الطلاقَ یهتزُّ منهُ العرشُ»؛
ازدواج کنید و طلاق ندهید، که عرش خدا، از طلاق، میلرزد.
(وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۲۶۸)
درست است که طلاق، امری حلال است. خداوند، که هیچگاه به بندگانش ظلم نمیکند، حلالی طلاق را برای طلاقهای روا قرار داده است، زیرا طلاق، بدترین حالات روانی را ایجاد میکند؛ هم برای خود افراد، هم برای جامعه.
شاید الان که سخنان من را میخوانید، بگویید: {شما نمیدانید که من چه میکشم. نمیدانید که او چه بلاهایی بر سرم میآورد ... .}
مثالی میآورم: هنگام تصادف، بدنتان گرم است و متوجه آسیبها نمیشوید. حتی ممکن است متوجه شکستگی دست و پایتان هم نشوید. به راننده میگویید: چیزی نشده. بعد از اینکه به خانه رفتید و چند ساعتی گذشت، تازه درد بدنتان شروع میشود.
راه دادگاه هم اینطور است. داغاید. درماندهاید. عجله دارید. تنها دنبال رهایی هستید. حق دارید. اما حق طلاق ندارید. مدتی از آن زندگی، بدون طلاق، فاصله بگیرید. آرام میشوید. اصرار بر طلاقنگرفتن و طلاقندادن داشته باشید، مگر ناچار شوید.
بترسید از روزی که تصمیم بر طلاقی ناروا بگیرید. دمار از روزگارتان برمیآورد.
اگر طلاقتان روا است، مبارکتان بادا!
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 سازگاری عاقلانه
🔹 (از سلسله مباحث جنگ و صلح همسران)
🖌 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانواده
⭕️ خانمی گفته و پرسیده است:
کتابهای «نبرد بیبرنده» و «جنگ و صلح همسران» را خواندهام.
مطلبی که دانهدرشت و با تأکید اکید همراه بودند، اینهاست: استدلال نکنید، مجادله نکنید، انتقاد نکنید، سرزنش نکنید، عیبجویی نکنید، عیبگویی نکنید.
اکنون مسئلهای برایمان پیش آمده است که نیازمند راهنماییتانم:
ما، در زندگی، بیعیب و خطا نیستیم. زمانی که وارد زندگی همسرانه میشویم، خطاها و عیبها نمایانتر میشوند؛ زیرا همسرم و آنچه که از آنِ اوست، نیمی از زندگی من میشود.
بنابراین چگونه اشتباههای همسرم را به او نگویم؟ یا اگر بناست بگویم، چگونه بگویم؟
🔻 پاسخ ما
مرحبا بر شما که وجودِ همسرتان را نیمی از زندگیتان میدانید و میخواهید با مراعات آن نکتهها، زندگیتان را بهبود بخشید.
اکنون با دقت، توجه کنید.
⭕️ راهکارها
۱. بیطرفانه و منصفانه بنگرید. از کجا معلوم که او اشتباه میکند؟ شاید فکر شما، قضاوت شما، عمل شما اشتباه باشد.
اگر چنین است، دیگر جایی برای تذکر باقی نمیماند. آن را از اندیشهتان حذف کنید.
۲. اگر به یقین رسیدید که رفتار همسرتان اشتباه است، به زیان رفتار او فکر کنید. اگر آسیب جدیای به ریشهٔ زندگیتان نمیزند، بگذرید. تغافل کنید؛ چشمپوشی خردمندانه.
۳. اگر به زیانداربودن رفتار همسرتان مطمئن شدید، آنگاه در قالبهای لطیف و صمیمانه، با او صحبت کنید.
بنابرمثال: با داستانی، حکایتی، لطیفهای، موضوع را برایش قابل درک کنید.
دقت کنید که او را محاکمه نکنید. به دنبال برنده و بازنده نباشید. مدام از اسم اشارهٔ «تو» استفاده نکنید. کاری نکنید که او فکر کند چه گناه بزرگی مرتکب شده و حالا در جایگاه متهم در مقابل قاضی است. سخنتان درآمیخته با لطیفهٔهای دوستانه باشد. به محض تمامشدن مسئلهتان، جو سنگین خانه را عوض کنید. سپس، هردویتان را به کاری که مورد علاقهتان (علاقهٔ مشترک همسرانه) است، سرگرم کنید.
۴. گاهی با کسانی روبهرو میشویم که نمیپذیرند ممکن است اشتباهی کنند؛ اطمینان صددرصدی به درستی اعمالشان دارند.
بنابراین، با ایشان وارد گفتوگوی مستقیم نشوید. به گونهٔ غیر مستقیم عمل کنید.
برای مثال: اگر همسرتان ولخرجی افراطی میکند، (با گذر از سه مرحله پیشین)، در خانه، سمینارهای ثروتسازی را پخش کنید. کتابی از آیات و روایات را دربارهٔ مدیریت مالی، جلوی چشم بگذارید. طوری عمل کنید که او ناآگاهانه، به اندیشهٔ مدیریت مالی بیافتد.
مثلاً: این حدیث امام صادق علیهالسلام را بنویسید و بر در یخچال نصب کنید:
«ضَمِنتُ لِمَنِ اقتَصَدَ أن لايَفتَقِرَ»؛۱
من ضمانت میکنم کسی که در مسائل اقتصادی میانهروی کند، فقیر نمیشود.
دقت! نباید همسرتان قصد و عمدی را از سوی شما احساس کند، وگرنه موضعگیری میکند و نتیجهٔ مطلوب، حاصل نمیشود.
۵. ممکن است خودتان به تنهایی از پسِ این کار برنیایید، یا مسئلهتان، پیچیده است و بیتابکننده. در این حال، با مشاوری دانا و توانا مشورت کنید. در جلسات مشاوره، همسرتان را با خود همراه کنید.
۶. اگر میگویید: همسر من به هیچ صراطی مستقیم نمیشود.
میگوییم: پس مسئله را بپذیرید و با آن کنار آیید و مجادله نکنید.
البته اگر مسئلهتان دانهدرشت است و حل عمیق میطلبد، حتما با مشاوری دانا و توانا، مشاوره کنید و آن را حل کنید.
۷. خوبیهای همسرتان را بکاوید و بجویید و آنها را به چشمش آورید.
مهربانی و قدردانی خالصانه، یکی از راههای نفوذ به قلب همسر است.
خداوند مهرورز، مددکارتان باشد.
۳ تیر ۱۴۰۲
۱. الکافی، جلد ۴، صفحهٔ ۵۳
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 نود و نُه گام تا طلاق!
🌸 صمیمانه، با همسران معتادان
🖌 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان
🔴 اعتیادهای پرخطر (۵)
🔵 شوهر معتاد (۳)
⭕️ ریشههای طلاق (۱۴)
بر همگان آشکار است که زنان، نقشی ویژه در فراهمنمودن آرامش خانه و خانواده دارند؛ همانچیزی که، بهیقین، مردان خواهان آناند.
در خانهای که زنی عاشق، توانا، ریحانه، دارای صلاحیت فکری و اخلاقی، حضور داشته باشد، رخنهکردن اعتیاد در آن خانه کمتر است؛ بسیار کمتر.
💠 چند سخن با خانمها
۱. قبل از برداشتن «نود و نُه گام»، به طلاق نیندیشید.
هوشیار باشید و هنگام اعتیاد همسرتان، کنار ایشان باشید. فعالانه و هوشمندانه، در ترک اعتیاد همسرتان، او را همراهی کنید.
۲. کاشفانه عمل کنید. تحقیق کنید. از تجربههای دیگران استفاده کنید.
۳. از دیگران کمک بگیرید. از برملاشدن اعتیاد همسرتان خجل نباشید.
۴. مظلوم، بیصدا، منفعل و قربانی نباشید.
۵. به مردتان، حس اقتدار دهید. عشقتان را ابراز کنید. غرورش را حفظ کنید.
۶. کتابهایی علمی و تجربی در زمینهٔ اعتیاد بخوانید.
۷. با مشاوری دانا و توانا همراه باشید.
۸. به خدا ایمان داشته باشید و استقامت بورزید. این سخن خداوند را ببینید که چه امیدبخش است:
«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»؛۱
بهراستی آنانی که گفتند پروردگار ما الله است و در این راه استقامت ورزیدند، فرشتگانی بر ایشان نازل خواهند شد تا نترسند و محزون نباشند و ورود به بهشت خداوند را به آنان بشارت میدهند.
🔻 فرشتهٔ نجات
این نمونهٔ واقعی را بخوانید:
[آقاخسرو به خانمش گفت:] ماهطاووسجان! این فرشتگان نمیتوانند در کسوت همسر نازل شوند؟
[ماهطاووسخانم] خندید و گفت: حتما. بر من که نازل شده است. الحمدلله.
[آقاخسرو گفت:] ملائکهٔ عملی [معتاد] که نداریم. یادت رفته سیسال تمام اعتیاد داشتم و جز رنج و فقر و تحقیر، چیزی بشارت ندادم؟ نه! فرشته تو هستی، دردت به سرم. تو بر من نازل شدی که در سختترین شرایط ممکن، کنارم باشی. نَبُری، ناامید نشوی، خسته نشوی، بمانی، گامبهگام، نفسبهنفس کمکم کنی تا از ظلمت خارج شوم. بعد به من بگویی «نترس». نترسیدن را به من یاد بدهی. زیستن بیترس را به من بیاموزی. آمدی تا به من بگویی «غمگین نباش، شاد زندگی کن، سرشار از انرژی و امید و خیرخواهی باش. بخند، مهربانی کن.»
اما ماهطاووس، اینکه میگویند اگر همحس باشیم، در جهانهای بعد هم با هم خواهیم بود، درست! اما من نگرانم، من میترسم. میدانی که من زیاد گناه دارم. میترسم در ظلمت برانگیخته شوم و تو را پیدا نکنم.
[ماهطاووس، دست آقاخسرو را] محکم فشرد و گفت: «گناههای تو از رحمت خدا بیشتر است؟!» ۲
۲۹ تیر ۱۴۰۲
۱. سورهٔ فصلت، آیهٔ ۳۰.
۲. ویولنزن روی پُل، خسرو باباخانی؛ با اندکی تلخیص و ویرایش.
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 طلاقهای ناجوانمردانه
🖌 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان
♻️ پس از طلاق (۶)
💠 بازگشت به همسر پیشین (۴)
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانواده
خانم جوان، نالان و پریشان، به مشاوره آمد.
احوالش را پرسیدم. گفت: «خرابم؛ بسیار خراب.»
گفتم: برایم بگویید. میشنوم.
🔻 حکایت خود را چنین آغاز کرد.
«زندگی خوبی داشتم. آسایش و آرامش داشتم. روحیهٔ بالایی داشتم. اعتماد به نفس و عزت نفس داشتم. جایگاه و احترامم محفوظ بود.»
و سرش را به پایین خم کرد. دستان مشتشدهاش را بر سرش گذاشت و آرنجها روی زانوها. سکوت کرد. آهی کشید و هِقهِقکنان گریست.
فرصت دادم تا آن اشکهای محنتدیدهاش ببارد. بارید.
آرام شد. طوفان غمهایش را بازدمید و گفت: «میدانید چرا حالا هیچکدام را ندارم و پوچِ پوچم؟ طلاق؛ طلاقی ناجوانمردانه. همه چیزم را از دست دادم. همسر خوبم را با دستان خودم، از خودم گرفتم.
خودم را مالک او میدانستم. فکر میکردم تدبیری بالاتر از تدبیر من نیست. خود را مدیری لایق میدیدم. برای بهدستآوردن جایگاه ریاست، بهانهتراشی میکردم. او آدم بدی نبود. تنها زیر بار حرف زور نمیرفت، که این مخالف میل من بود. جاروجنجالهای بیهوده راه میانداختم. ظرفها را میشکستم. صدایم را بالا میبردم. قلدری میکردم. فقط میخواستم به او ثابت کنم که من مدیر لایقتری برای زندگیمان هستم.
اوایل زندگیمان، او کوتاه میآمد. سعی میکرد آرام باشد. من را هم آرام میکرد.
یکسالی گذشت. با تلاشهای همسرم، نزد مشاور رفتیم. مشاورهها اثر نداشت، چون من با پیشداوری به مشاوره میرفتم و میخواستم از مشاور، تأییدیه بگیرم بر حقانیت خودم و محکومیت همسرم.
من لجبازتر شده بودم. همسرم را در زندگی نادیده میگرفتم. به هر چیزی توجه میکردم، به غیر او. حتی شروع کردم به آبروریزی. از او نزد دیگران بدگویی میکردم. اما او حتی یکبار پشتم را خالی نکرد. حتی یکبار به من بیتوجهی نکرد. حتی یکبار از من بد نگفت. میدانست دوستش دارم و میدانستم دوستم دارد.
اما من مغرور بودم. خودخواه بودم. خوبیهایش را نمیدیدم. او را بیدستوپا میدانستم و باید به همهٔ عالَم و آدم، بیدستوپایی او را جار میزدم. باید همه میدانستند که او همسر بدی است. افسوس!
⭕️ پس از دوسال
دو سالی گذشت. دیگر صبر و حوصلهٔ قبلها را نداشت. با اعصابش بازی میکردم. خانه را ترک میکرد و اندکی بعد بازمیگشت.
در این میان بود که یکبار یکی از دوستانم به من گفت: «شاید حق با تو باشد و تو مدیر لایقتری باشی، اما همینقدر که شوهرت میتواند با چنین همسری زندگی کند، قابل تقدیر است!»
گوش شنوا نداشتم. در نهایت، با افکار پلید خود، نقشههایی کشیدم که مدرکسازی کنم. به قدری روی اعصابش راه رفتم که کتکم زد. خود را زیر دست و پایش انداختم تا آثار کتکهایش روی بدنم بماند. به دادگاه رفتم. در پزشکی قانونی سندسازی کردم. آنقدر راه دادگاه را رفتم و آمدم که دیگر جان سالمی هم برای خودم باقی نگذاشتم. نفْسَم پلید شده بود. محیط دادگاه، نفْسآلود است.
همسرم پیشنهاد طلاق داد؛ همراه با پرداخت مهریه. من هم که به اندازهٔ کافی از او مدرک داشتم تا بدیاش را به همگان ثابت کنم، پذیرفتم. طلاق گرفتیم. با خود گفتم: پیروز شدم!
♻️ پس از طلاق
بعد از طلاق، ابتدا به خانهٔ پدر و مادرم رفتم. به خاطر ریاستطلبی و غرور من، احترامی میان ما باقی نماند. خانهٔ پدری را ترک کردم. در خانهای مجردی زندگی کردم.
حالا بعد از دهماه، غرورم شکسته. ذلیل شدهام. دیگر نمیخواهم رئیس باشم. میخواهم فقط تکیه کنم به تکیهگاهی امن. زن را چه به این حرفها!
در دوران تنهاییام، به اندازهٔ کافی ریاست کردم؛ در محل کارم. به قدر کافی فخرفروشی کردم؛ به مردم.
اما اعتراف میکنم که زنِ تنها، با تمام جلال و جبروت، داغان میشود. کمرش خم میشود. نه پدری برایم مانده، نه شوهری.
زنِ بیمرد، گِلِ زیر نعل اسب است؛ جسم و روح زیر تازیانههای رنجبار.
پشیمانم. میخواهم گُلِ بوستان همسرم باشم. میخواهم همسری با فضیلت برایش باشم. میخواهم جبران کنم. میدانم که ازدواج نکرده است. و میدانم و میداند و میدانیم که همدیگر را دوست داریم.
ممکن است ما را به هم برگردانید؟
💠 سرانجام
با چند جلسه گفتوگو و پیگیری، پشیمانی و سلامت خانم برایم ثابت شد.
با استاد علیاکبر مظاهری تماس گرفتم و ماجرا را برایشان تعریف کردم. استاد مظاهری با آقا تماس گرفتند. پس از چند جلسه مشاوره، پشیمانی خانم، «ناروابودن» طلاقشان، «روابودن» ازدواج مجددشان و پایداری عشقشان ثابت شد. و آن دو به یکدیگر بازگشتند.
قول دادند که به مشاورهها ادامه بدهند، مهارتهای زندگی را بیاموزند و به راهکارها عمل کنند.
الاهی شکر.
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
📚 کتابی تازه
(نگاهی نو، به پدیدهٔ طلاق)
🖌 #نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری
🌹 مژده ای دل...!
کتابی با موضوع «طلاق»، در مرحلهٔ تدوین نهایی است. به لطف خداوند.
این کتاب، محصول سال ۱۴۰۲ است. البته مطالبی از آن، ثمرهٔ پژوهشها، اندیشهها، تجربهها، و مشاورههای سالیان دراز پیشین است، اما ساماندهی و تدوین آن برای انتشار، از آثار امسال است.
📖 محتوای این کتاب
موضوعهای این صحیفهٔ طلاقیه، چنین است:
۱. ماهیت طلاق را بیان کردهایم.
۲. ریشههای آن را نمایاندهایم.
۳. طلاقهای «ناروا» و «روا» را کاویدهایم.
۴. راههای پیشگیری از طلاقهای «ناروا» را بیان کردهایم.
۵. چگونگی مدیریت طلاقهای «روا» را نشان دادهایم.
۶. فصلی برای پس از طلاق و ساماندهی دوبارهٔ زندگی آوردهایم.
گزارشهای بعدی مسیر این کتاب را، در آیندهای نزدیک، میخوانید.
به امید خدا.
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🔏 بازسازی زندگی (۷)
🖌 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت
♻️ پس از طلاق (۱۳)
🔐 عبور از بحران (۲)
بر همگان آشکار است که طلاق، منفورترین حلال خداست و عواقب اسفباری در پی دارد. اکنون که سرنوشت، اینگونه رقم خورده، چه کنیم؟ چگونه باز به پا خیزیم؟
⭕️ راهکارها
۱. روحیهٔ «تابآوری» را در خود تقویت کنید.
تابآوری یعنی صبوری بر ناگواریهای پیشین و سپس بازسازی مجدد خود، پس از سختیها.
وقوع طلاق، از آن رخدادهایی است که آدمی، سخت بر زمین میخورد و باید، به همت، به پا خیزد.
۲. مطالعه کنید.
کتابهای زندگینامهٔ بزرگان، برای درسآموزی و تجربهاندوزی، نیز کسب انگیزه و الگوگیری، بسیار مناسب هستند.
موضوع مورد علاقهتان را بیابید و آهسته و پیوسته، در راه مطالعهها پیش بروید.
این کتابها را در ردیف نخست بگذارید:
یک. آیین زندگی، از دیل کارنگی.
دو. قدرت فکر، از جوزف مورفی.
۳. در خانه و تنها نمانید.
در زمان بیداری، فقط به اندازهٔ فرصتی برای استراحت و امور واجب، زمان بگذارید؛ مانند نماز و غذا در خانه بمانید. اگر بتوانید بخشی از عبادتهایتان را در مسجد انجام دهید، بهتر است؛ بسیار بهتر.
دانشگاه و کلاسهای آموزشی، مکانهای مناسبی برای فعالیتهای سالماند. مراقب باشید که به بهانهٔ خانهنماندن، عمرتان را در بیرون خانه، بیهوده نگذرانید.
۴. ورزش کنید.
تا جای ممکن، به باشگاه بروید. خواندن و گذراندن رشتههای تخصصی، در ایجاد اهداف و انگیزه، مؤثرند.
رشتههایی مانند: بدنسازی، فیتنس، پیلاتس، در افزایش اعتماد به نفس و سلامت روان و جسم، کمککنندهاند.
۵. شغل و حرفه داشته باشید.
در محیطی مناسب (مخصوصا بانوان) مشغول به کار شوید. هشیار باشید که محیط نامناسب کاری، بر شما غلبه خواهد کرد و حالتان، بیش از پیش، بد خواهد شد؛ اما محیط مناسب کاری، از چالشهای منفی مسیر زندگیتان میکاهد.
۶. بنویسید.
نوشتن، سبب توسعهٔ اندیشه و شخصیت میشود. کاغذ، دوست زمینیای است که هیچگاه رهایتان نمیکند. او شنوندهٔ همهٔ غمهای شماست؛ بدون خستگی. در حفظ راز شما کوشاست. همیشه و هرلحظه کنارتان است. در برابر پرخاشها و تخلیهٔ روانی شما سنگصبوری مقاوم است.
۷. کمتر درد دل کنید.
درد دلهای افراطی، میزان ایجاد «تروما» را در آدمی افزایش میدهد. تروما (Trauma) یا روانزخم، نوعی زخم ناپیدا اما عمیق در روان انسان است که بر اثر تجربهٔ اتفاقهای ناخوشایند زندگی ایجاد میشود.
از ابتدای طلاق، آرام و آرام تلاش کنید که کمتر دربارهٔ اتفاقهای بد زندگیتان صحبت کنید. اگر بر اطرافیانتان مسلط هستید، از آنها بخواهید که از آوردن نام اشخاص و زندگی پیشین، خودداری کنند. و تا اندازهٔ توان، از چنین محیطهایی برحذر باشید.
اگر نیاز به درد دل داشتید، با مشاورتان صحبت کنید و راهکار بخواهید.
۸. دوستیابی را آغاز کنید.
دقت کنید که چه دوستانی انتخاب میکنید. بکوشید با کسانی که خودشان جراحت طلاق بر جانشان است، کمتر نشست و برخاست کنید. با همجنس غیر طلاقی، دوست باشید.
بدانید که در هنگام دوستی با اینان، خودتان هم باید طلاقتان را فراموش کنید و روحیهٔ طبیعی داشته باشید.
۹. خودْقربانی را کنار بگذارید.
کسانی که طلاق خود را جار میزنند، خودشان را قربانی میکنند؛ یعنی دشمنی با خویشتن.
به این مثال توجه کنید: به محلی برای مصاحبهٔ کاری دعوت میشوید. غیر از مصاحبهکننده و مدیر و کارفرما، نیازی نیست کس دیگری از طلاق شما مطلع باشد. درِ گزافهگوییها را هم برای خودتان، هم برای همکارانتان ببندید و مانند یک انسان مجرد رفتار کنید.
۱۰. با خدا دوست باشید.
با او عشقورزی و عاطفهورزی کنید. حس خجسته را با او تجربه کنید. قربانصدقهاش بروید. دعاها و مناجاتهای «خمس عشر»، «شعبانیه»، «ابوحمزهٔ ثمالی»، برای عشقورزیدن عابد و معبود، مناسباند.
قرآن کریم را روزانه بخوانید؛ با معنی. و به سخنان الاهی عمل کنید. به حلالها، حرامات، مستحبات و مکروهات توجه کنید.
حتما توفیقهایی حاصل خواهد شد.
«الهی، أغْنِنی بِحَلٰالِکَ عَنْ حَرامِکَ وَ بِطٰاعَتِکَ عَنْ مَعْصِیَتِکَ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوٰاکَ. بِرَحْمَتِکَ یٰا أرْحَمَ الرّحِمینَ»؛ خدای من، مرا به حلالت از حرامت، بینیاز کن، و به طاعتت از نافرمانیات، و به لطفت از غیر خودت، بینیاز کن. به رحمتت، ای مهربانترین مهربانان.
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 پیوند با همتایان (۲)
🖌 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت
🔏 بازسازی زندگی (۱۰)
♻️ پس از طلاق (۱۶)
⭕️ (ادامهٔ راهکارها برای ازدواج دوباره)
برخی از خوانندگان مطالب پس از طلاق و راهکارها، سؤالهایی کردهاند؛ از جمله دربارهٔ پیوند با همتایان.
این نمونه را ببینید:
🔹 پرسش
اگر دختر یا پسری در دوران عقد جدا شده و رابطهٔ زناشویی نداشته باشند و خانم دوشیزه بماند، باز هم باید با فردی که سابقهٔ زندگی مشترک را داشته، چه مرد و چه زن، ازدواج کند؟
🔻 پاسخ ما
نخیر. نگران نباشید.
تأکید ما بیشتر بر کسانی است که پیشینهٔ زندگی مشترک دارند.
چرا؟
زیرا آنان زندگی مشترک را تجربه کردهاند. طعم بسیاری از سختیها و خوشیها را چشیدهاند. با چالشها مواجه شدهاند. علاوه بر خودشان، ارتباط با دو خانواده را مدیریت کردهاند. با مسائل اقتصادی خانه و خانواده روبهرو شدهاند. مسائل عاطفی، مانند حسادتها و غیرتها را گذراندهاند. احساسات زناشویی را به طور کامل تجربه کردهاند. ایشان، معمولا، طلاقهایی سختتر و احساساتی مجروحتر دارند. باید به فرسودگی یا شادابی و محکمتر شدنشان، که حاصل طلاق است، توجه کرد.
اما کسانی که در دوران عقد جدا شدهاند، آن تجربهها را ندارند.
ازاینروست که میگوییم: جداشدگان در دوران عقد، لازم نیست که با سابقهداران ازدواج، وصلت کنند؛ بلکه مجردان، همتایان ایشاناند.
⭕️ تذکری حتمی
در این ازدواج نیز بر مشاوره با مشاوری دانا و توانا، تأکید اکید میکنیم؛ حتی بیش از ازدواجهای دیگر.
خداوند مهرورز، رهنمایتان باد.
در ادامهٔ مسیر نیز همراهتانیم.
به مدد خدا.
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 بیا تا گل برافشانیم!
📝 یادداشتهای یک مشاور
🖌 #نویسنده: #علیاکبر_مظاهری
امشب که از مشاوره بازمیگشتم، خسته بودم و خشنود؛ خسته از اینکه مشاورهها زیاد بود و اندکی تلخ، و خشنود از اینکه راههایی را نمایانده بودم و گرههایی را گشوده بودم.
چون خسته بودم، گویا خوب رانندگی نمیکردم. در خیابان شهید صدوقی (زنبیلآباد) قم، اتومبیلی لوکس، که رانندهاش از رانندگیام ناراضی بود، چند بار بوق زد؛ به اعتراض، و کنارم آمد و شیشه را پایین کرد و با صدایی بلند گفت: «باید دُرُشکه برانی، دُرُشکه»!
به او نگاه کردم، با لبخند، و گفتم: چشم! ممنون که تذکر دادید. معذرت که اذیتتان کردم.
اخمهایش باز شد و چشمانش خندید. دستی به نشانهٔ دوستی تکان داد و یک بوق دیگر زد؛ اینبار به نشانهٔ دوستی. و گاز ماشینش را گرفت و رفت.
این آیهٔ قرآن به ذهنم و سپس بر زبانم آمد:
«ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ»؛۱
بدی را با خوبی پاسخ ده. آنگاه خواهی دید کسی که میان تو و او دشمنی است، دوستی مهربان میشود.
الاهی شکر
۲۵ آذر ۱۴۰۲
۱. سورهٔ فصلت، آیهٔ ۳۴.
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 http://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir