🔹تربیت رشیدانه (۲)
🖋نویسنده: علیاکبر مظاهری
🔸سرمایهٔ تربیت
رهتوشهٔ راه تربیت و سعادت و هدایت را خداوند در وجود نوزاد به ودیعت نهاده و آن، «فطرت توحیدی» است. یعنی خمیرمایهٔ یکتاپرستی و زمینهٔ کسب کمالات معنوی را نوزاد با خود به این جهان میآورد.
این فطرت توحیدی، زیربنای ارزشها و خوبیهاست؛ اما والدین و مربیان باید آن را پرورش دهند و موانع شکوفاییاش را بردارند. نگذارند دچار «آفتزدگی» شود و اگر دچار آفتی شد، «آفتزدایی» کنند. این است معنای تربیت.
پیامبران الاهی نیز برای تربیت بشر، همین کار را میکردند.
خداوند، دربارهٔ این سرمایهٔ الاهی فرموده است:
«فِطرَةَ اللهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها»؛ خداوند مردمان را براساس فطرت خدایی آفریده است.
امام صادق (علیهالسّلام) نیز در این خصوص فرموده است:
«کُلُّ مَولُودٍ یُولَدُ عَلَی الفِطرَةِ»؛
هر نوزادی بر مبنای سرشت خدایی متولد میشود.
🔸مراحل تربیت
برای تربیت کودک و نوجوان و رساندن آنان به مدارج عالی انسانی، نیز برای استفادهٔ شایسته از استعدادها و قابلیتهای نهفته در وجود آدمی، پیمودن سه مرحله، لازم است:
۱. مرحله کشف:
مربی لایق، ابتدا باید استعدادهای نهفتهٔ درونی فردِ تحتِ تربیتِ خود را کشف کند تا بتواند مراحل بعدی را بپیماید.
آدمیان، دارای استعدادهای یکسان نیستند؛ بلکه استعدادهای گوناگونی در وجود افراد مختلف نهفته است که شناسایی آنها برای تربیت مطلوب، ضرورتی حتمی است.
امام صادق (علیهالسّلام) در اینباره فرموده است:
«اَلنّاسُ مَعادِنُ کَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَ الفٍضَّة»؛ مردمان، معدنهایند، چونان معادن طلا و نقره.
همانگونه که معدنها انواع گوناگون دارند، انسانها نیز دارای استعدادهای مختلفاند.
نخستین مرحلهٔ مواجهه با آنها، مرحلهٔ «کشف و شناسایی» است.
بسیاری از استعدادهای آدمیان، حتی برای خود آنان، ناشناخته میماند. وظیفهٔ پدر و مادر و مربی است که با دقت و مهارت، به جستوجو و کشف آنها بپردازند.
۲. مرحله استخراج:
پس از شناسایی استعدادها، نوبت به استخراج آنها میرسد؛ همانگونه که پس از کشف معدن، نوبت استخراج آن است.
استخراج استعدادها، یعنی آنها را از حالت «قوّه» به «فعل» درآوردن.
۳. مرحلهٔ هدایت:
پس از کشف و استخراج، مرحلهٔ «هدایت» فرامیرسد؛ همانگونه که پس از کشف و استخراج معدن، نوبت شکلدهی و استفادهٔ مطلوب از آن میرسد.
مربی لایق، که نیروهای متربّی را به فعلیت رسانده است، اکنون باید آنها را در مسیری شایسته، هدایت کند؛ همانگونه که مواد استخراج شده از معدن را ذوب میکنند و در قالبها میریزند تا شکل بگیرد و قابل استفاده شود.
▫️مثالی دیگر:
مردمان یک روستا، از کمآبی در رنجاند. میاندیشند: ما که خواهان آسایشیم، باید در پی آب برآییم.
سپس در کوهها و دشتهای اطراف روستا، به جستوجوی آب برمیخیزند. پس از کندوکاوهایی، در دامنهٔ کوهی، آثاری از آب مییابند (مرحلهٔ کشف)،
اما سنگها مانع بیرون آمدن آب شدهاند. باید سنگها را شکافت و موانع را زدود.
ابزار کار را فراهم میکنند و دل سنگها را میشکافند. ناگاه آب فَوَران میزند (مرحلهٔ استخراج).
خب، خدا را شکر که آب بهدست آمد؛ اما هنوز مردم روستا سیراب نشدهاند، زیرا آب چشمه، پراکنده شده و به روستا نرسیده.
کانالی لازم است تا آب را به روستا برساند و از هدررفتن آن جلوگیری کند.
نقشهٔ یک جوی را میکشند و از نزدیکترین راه میان چشمه و روستا، نهری میسازند. و چنین میشود که آب به روستا میرسد و مردمان از آن بهرهمند میشوند (مرحلهٔ هدایت).
۷ شهریور ۱۴۰۰
📌برای دنبال کردن رسانههایمان به لینک زیر مراجعه کنید:
🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🔹میراث شهید رجایی
🖋نویسنده: علیاکبر مظاهری
آن روز که شهید رجایی، برای گرفتن رأی اعتماد، به مجلس آمده بود، آنجا بودم (نماینده نبودم، مهمان بودم).
او فرزند مجلس بود. مجلس ایثار کرد و او را، برای نخستوزیری، به ملت هدیه داد.
نمایندگان موافق و مخالف سخن گفتند. سپس شهید رجایی پشت تریبون رفت.
فکر میکنید چه گفت؟
از خودش و دولتش دفاع کرد؟ نه!
به مخالفانش پاسخ داد؟ نه!
برنامههایش را تشریح کرد؟ نه!
او به نمایندگانی که در دفاع از او سخن گفته بودند و شاید اندکی تند شده بودند، «تذکر برادرانه» داد و سفارش به مراعات اخلاق کرد.
«سخن تند» در آن روزگار، مانند امروز نبود. کسی به کسی فحش نداده بود. کسی بر سر کسی فریاد نزده بود. کسی بر چهرهٔ کسی پنجه نکشیده بود. شاید کسی اندکی بلند سخن گفته بود.
در آن روزگار، «تو»گفتن، «فحش» بهحساب میآمد.
آری؛ آن «مرد باادب»، به مدافعانش تذکر برادرانه داد و خواهش کرد که سخن تند نگویند.
اگر فیلمها و صوتهای آن جلسه موجود نبود، خوانندگان جوان ما، که آن روزگار را ندیدهاند، این حکایت را افسانه میپنداشتند.
آری؛ حقا که آن «حقیقت»، در این دوران، «افسانه» است!
ادب مرد بِه ز دولت اوست.
اخلاقم آرزوست... .
۸ شهریور ۱۴۰۰
📌برای دنبال کردن رسانههایمان به لینک زیر مراجعه کنید:
🌐 https://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
یکیدیگر از عبرتهای کرونایی را به قلم دکتر مصطفی جلالیفخر بخوانید:
https://www.instagram.com/p/CTL3FRrD-zw/?utm_medium=copy_link
📌برای دنبال کردن رسانههایمان به لینک زیر مراجعه کنید:
🌐 https://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
🔹جنگ و صلح همسران (۶)
🔸 «نَه» به سرزنش («نه»ی هفتم)
🖋 نویسنده: علیاکبر مظاهری
▫️ملامت و تربیت
در ساحت «تربیت»، جایی برای «ملامت»، وجود ندارد. کسانی که ملامت (سرزنش، نکوهش) را در تربیت به کار میگیرند، اشتباه میکنند و نتیجهٔ معکوس میگیرند.
این سخن امام صادق(علیهالسلام) را ببینیم:
«لُو عَلِمَ النّاس کَیفَ خَلقَ اللهُ هذا الخَلق، لَم یَلُن اَحَدٌ اَحَدا»؛ اگر مردمان میدانستند که خداوند، آدمیان را چگونه آفریده است، هیچکس هیچکس را سرزنش نمیکرد. (الکافی، جلد ۳، صفحهٔ ۱۱۳، دارالحدیث)
این حدیث به اندازهٔ یک کتاب صدصفحهای، سخن گفته است.
آفرینش آدمیان گوناگون است. خداوند هرکس را برگونهای آفریده است. هرکس خلقتی ویژه دارد.
اینکه روانشناسان و دانایان، کمتر با مردمان درمیپیچند یا هیچ درنمیپیچند، دلیلش آن است که ایشان، تا اندازهای، ذات آدمی را میشناسند و دلایل رفتار و گفتار و کردار آدمیان را میدانند.
▫️ملامت در جامعهٔ ما
شوربختانه اعتراف میکنیم که سرزنش، در جامعهٔ ما، خانوادههای ما و تربیت ما، جایگاه بلندی دارد. آدمیان، در این جامعه، از آغاز زندگی اینجهانیشان، زیر بارش سنگین سرزنش قرار دارند؛ از خردسالی، کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی، کهنسالی و تا همیشهٔ این زندگی.
این عنصر نامطلوب، چنان در ساختار رفتاری ما حضور دارد که گویی جزو ذات خلقت است و بدون آن نمیشود زندگی کرد.
▫️ملامت در روابط همسران
بسیاری از همسران، نه! بیشتر ایشان، نه! همهٔ آنان، اِلا برخیشان، عنصر ملامت را در روابط خود لحاظ میکنند؛ به زبان میآورند، با نگاهشان میفهمانند، با رفتارشان نشان میدهند، و با این شیوهٔ ناپسندیده، از روزگارشان دمار برمیآورند.
در زمان ما، که دانش مردمان افزون شده و بنابر قاعده، باید کردارهای نادرستمان کمتر شده باشد، اما در برخی از عرصهها چنین نشده، بلکه سیر قهقرایی داریم. در سابق، مثلاً پنجاه سال پیش، همسران، این همه همدیگر را سرزنش نمیکردند.
اکنون ما، در مشاهدهها و مشاورههایمان، شاهد حجم انبوهی از ملامتهای همسرانیم.
سرزنش، به تنهایی، میتواند نفس زندگی را بگیرد. دلها را برنجاند. کینه ایجاد کند. عزتنفس را پایین کشاند و به نزدیک صفر برساند، بدون اینکه ذرهای سودمند باشد.
آدم خردمند، بر مبنای محاسبهٔ عقلش، سودمندی یا زیانمندی کردارها و پدیدهها را محاسبه میکند و چنین نتیجه میگیرد که سودمندیها را بگیرد و زیانمندیها را رها کند. اما ما، در سرزنش، چنین نمیکنیم. یعنی ما عاقل نیستیم؟!
سرزنشگر، عاقل نیست؛ زیرا کاری را میکند که هیچ بهره ندارد و همهاش زیان است.
▫️پرسشی و پاسخهایی
اینجا همسران میپرسند:
پس در برابر رفتارهای ناشایسته همسرمان چه کنیم؟
پاسخ:
۱. مطمئنید که کردار او ناشایسته است؟ شاید از دید شما ناشایسته باشد، اما بهواقع، چنین نباشد. بسیاری از ناشایستگیها، از تفکر ما منشأ میگیرد. در تفکر دیگران چنین نیست. او کاری میکند که به نظر خود شایسته است. بهواقع هم شایسته است، اما پندار ما و سلیقهٔ ما آن را نمیپسندد. پس باید تفکر و پندار و سلیقهٔ خود را وارسی کنیم. شاید ما اشتباه میکنیم.
۲. ریشهیابی کنیم. چرا او چنین میکند؟ ریشهٔ این کردار او از کجا تغذیه میکند؟
ریشهیابی کردارها، کار عاقلان است. هیچ عملی، بدون عامل نیست. شاید بدرفتاری او برخاسته از بدکرداری ما باشد. شاید عمل او، عکسالعمل رفتار ماست. شاید از چیزی رنج میبرد. شاید دردی دارد که نمیخواهد یا نمیتواند بیان کند. شاید عامل وراثتی دارد؛ ژنتیکی است، ناخواسته به او سرایت کرده. شاید بیمار است. و هزار شاید دیگر.
▫️وسواس
بنابر مثال: یک آدم وسواسی، قابلسرزنش نیست. سزاوار توبیخ نیست. ناخواسته وسواسیگری میکند. بیمار است. از والدین و نیاکانش به او ارث رسیده. کجفهمی مسائل شرعی یا بهداشتی یا پزشکی باعث وسواس او است. اضطراب دارد. استرس بر او وارد شده است. سرزنشهای ما و دیگران وسواسش را تشدید کرده. درمان نکرده. درمانگرش دانا و توانا نبوده. و هشتاد عامل دیگر.
▫️نکته
ما، وسواسیها را، در یک جا تذکر میدهیم (تذکر، نه ملامت)، و آن جایی است که تن به درمان نمیدهد. راهکارهای درمانگرش را نمیپذیرد. اگر دارودرمانی لازم است، دارو مصرف نمیکند، یا درمان را کامل نمیکند. در این مورد ویژه، تذکر ناصحانه لازم است، نه نکوهش بدرفتارانه.
۱۱ شهریور ۱۴۰۰
📌برای دنبال کردن رسانههایمان به لینک زیر مراجعه کنید:
🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
هدایت شده از سایبان مهر
❌❌در برابر رفتارهای ناشایسته همسرمان چه کنیم؟
👇پاسخ
✔️ مطمئنید که کردار او ناشایسته است؟ شاید از دید شما ناشایسته باشد، اما بهواقع، چنین نباشد. بسیاری از ناشایستگیها، از تفکر ما منشأ میگیرد. در تفکر دیگران چنین نیست. او کاری میکند که به نظر خود شایسته است. بهواقع هم شایسته است، اما پندار ما و سلیقهٔ ما آن را نمیپسندد. پس باید تفکر و پندار و سلیقهٔ خود را وارسی کنیم. شاید ما اشتباه میکنیم.
✔️ ریشهیابی کنیم. چرا او چنین میکند؟ ریشهٔ این کردار او از کجا تغذیه میکند؟
ریشهیابی کردارها، کار عاقلان است. هیچ عملی، بدون عامل نیست. شاید بدرفتاری او برخاسته از بدکرداری ما باشد. شاید عمل او، عکسالعمل رفتار ماست. شاید از چیزی رنج میبرد. شاید دردی دارد که نمیخواهد یا نمیتواند بیان کند. شاید عامل وراثتی دارد؛ ژنتیکی است، ناخواسته به او سرایت کرده. شاید بیمار است. و هزار شاید دیگر.
✔️وسواس
بنابر مثال: یک آدم وسواسی، قابلسرزنش نیست. سزاوار توبیخ نیست. ناخواسته وسواسیگری میکند. بیمار است. از والدین و نیاکانش به او ارث رسیده. کجفهمی مسائل شرعی یا بهداشتی یا پزشکی باعث وسواس او است. اضطراب دارد. استرس بر او وارد شده است. سرزنشهای ما و دیگران وسواسش را تشدید کرده. درمان نکرده. درمانگرش دانا و توانا نبوده. و هشتاد عامل دیگر.
✅ نکته
ما، وسواسیها را، در یک جا تذکر میدهیم (تذکر، نه ملامت)، و آن جایی است که تن به درمان نمیدهد. راهکارهای درمانگرش را نمیپذیرد. اگر دارودرمانی لازم است، دارو مصرف نمیکند، یا درمان را کامل نمیکند. در این مورد ویژه، تذکر ناصحانه لازم است، نه نکوهش بدرفتارانه.
🖊 استاد علی اکبر مظاهری
#جشنواره_سایبان_مهر،منبع ۴ مسابقه
@sayehbanemehr
🔹پس از عاشورا چه کنیم؟
✍️نویسنده: استاد ابوالفضل طریقهدار
در پاسخ به این سؤال، دو دیدگاه وجود دارد:
١.سیدبنطاووس، دانشمند بزرگ شیعه، که کتاب «لهوف» وی، در ایام محرم در دست هر واعظ و مداح و روضهخوانی هست، مینویسد: «ما در دههٔ اول محرم، باید محزون و اندوهگین باشیم، ولی پس از عاشورا، که امام حسین و یارانش به فیض شهادت نائل شدند، ما هم باید در این سرور شرکت کنیم و از حالت عزا خارج شویم» (الاقبال بالاعمال، ج٣، ص ٩٠،مؤسسهٔ بوستان کتاب، ١٣٨٧).
برخی عارفان دیگر نیز همین دیدگاه را دارند؛ از جمله مولوی در مثنوی، دفتر ششم، هنگام مشاهدهٔ عزاداری مردم حلب، خطاب به آنان میگوید که چرا محزونید، شاد باشید، چون خسرو دین، بند دنیا را شکسته و به خدا رسیده است: «...چونکه ایشان خسرو دین بودهاند/وقت شادی شد چو بشکستند بند»
٢.دیدگاه دوم میگوید: پسندیده این است که شیعیان در دو ماه محرم و صفر، از شادی و سرور، خودداری کنند؛ حتی ازدواج و عقد در این ایام هرچند از نظر شرعی اشکال ندارد، ولی *برکتی* در آن نیست . (ر. ک: الشعائر الحسینیه، آیتالله میرزاجواد تبریزی، ص۴۴، دار الصدیقه الشهید، ١٣٩٠)
برخی دیگر از فقیهان ارجمند، همنظر با دیدگاه فوق، اما نرمتر فرمودهاند: بهتر است دههٔ اول محرم و دههٔ اربعین به عزاداری بپردازند و در بقیهٔ ایام، آزادند؛ هرچند (همچنانکه) میان مردم، متعارف است، مراسم جشن عقد و عروسی را در تمام محرم و صفر، بهعنوان احترام، ترک کنند. (آیتالله مکارم، پایگاه اطلاعرسانی و بعضی مراجع دیگر).
در نظر اخیر، سخن از «بیبرکتی» نیست.
🔸برخی با برداشت اشتباه از این دیدگاهها، در دو ماه محرم و صفر، حالت عزا دارند، لباس سیاه را از تن بیرون نمیکنند، به سر و صورت خود اعتنایی ندارند و حتی مجلس محدود عقد شرعی و بدون سر و صدا را برنمیتابند.
همسر یکی از اقوام میگفت: به شوهرم بگو، که دو ماه، یکسره سیاه نپوشد. همان روزهای خاص بعد از عاشورا عزادار باشد. واقعاً خسته شدیم. همهٔ خانه دو ماه سیاهپوش است.
۱۷ شهریور ۱۴۰۰
📌برای دنبال کردن رسانههایمان به لینک زیر مراجعه کنید:
🌐 zil.ink/mazaheriesfahani
هدایت شده از نابترینهای نهجالبلاغه
50...mp3
6.24M
رادیو معارف/فایل صوتی
#سلسله_درسهای_نهجالبلاغه
#عارفانهها
#درس_پنجاهم
علیاکبر مظاهری
۱۸ شهریور ۱۴۰۰
🌸 نـامت ترانـهٔ هفت آسمان است یـا علی!🌸
📌برای دنبال کردن «نابترینهای نهجالبلاغه» در پیامرسانها، به لینک زیر مراجعه کنید:
https://zil.ink/mazaheri_esfahani?v=1
🌎 ایمان و امید
💧مشاوره اخلاقی - خانوادگی
🖌 نویسنده و مشاور: علیاکبر مظاهری
زوج جوانی، که زندگی مشترکشان را تازه آغاز کردهاند، خواستهاند که در باره امید در زندگی و نقش معنویات در خوشبختی همسران، برایشان سخن بگوییم. رهتوشه خواستهاند برای «پیمایش معنوی» راه حیات خانوادگی.
در پاسخ به خواسته ایشان، نیز برای دیگر زوجهای جوان، نیز برای همگان، میگوییم:
💐 نقش ایمان در بالندگی امید
تأثیر ایمان، در بالا بردن سطح امید، بیبدیل است. ایمان راستین به خداوند و عقیدۀ راسخ به معارف دینی، هم افزایندۀ نیروی امید است و هم کاهندۀ ناگواریهای حیات. دامنۀ این موضوع، بسیار بلند است. خوشبختانه در این باره تحقیقات گستردهای از ناحیۀ دانشمندان و محقّقان جوامع و علوم گوناگون انجام گرفته و رو به فزونی است. این توجّهها و تلاشها نویدبخش است.
وجود عقیده و ایمان صحیح مذهبی، تأثیر عظیمی در خوشبینی و احساس خوشبختی انسان دارد. هیچ عاملی چونان ایمان، در انبساط خاطر و خوشدلی، تأثیر ندارد. هر چه ایمان به خدا و معاد و عدالت الاهی و معنویات، نیرومندتر و ریشهدارتر و درستتر باشد، جهانبینی آدمی و اندیشه و نگرش او به حیات، شفّاف و زیبا و پرمعنا میشود. در نگاه مؤمنانه و با اندیشۀ مثبتنگرانه، غم و رنج را میتوان به شادی و لذّت تبدیل کرد.
🌲 بلندترین قلّۀ ایمان
همۀ ما، کم و بیش، میدانیم که حضرت زینب در سفر کربلا و واقعۀ عاشورا، چه دید. تاریخ بشر نظیری برای آن واقعه، سراغ ندارد. هر کس، هر چه نیرومند باشد، در برابر داغناکی و سوزناکی و هولناکی آن واقعه، زانو میزند. اما حضرت زینب که با دیدهای خدابین به آن صفحه مینگرد، آن را چنین توصیف میفرماید:
«ما رَأَیتُ إلّا جَمیلاً»؛
غیر از زیبایی چیزی ندیدم!
ما هرچه دیدیم، همه زیبایی بود.
این، اوج اندیشه و نگرش یک موحّد عارف است.
برای مؤمنان راستین، ناامیدی معنا ندارد. آن کس که دل خویش را با نیروی شگرف ایمان، پیوند زده باشد و جان خود را به قدرت و رحمت بیمنتهای خداوند تکیه داده باشد، چنان نیرومند میشود که در مواجهۀ با حوادث گذرای این جهان، لرزان و پریشان نمیشود. در بینش مثبت اندیشانه و موحّدانه و عارفانه، هیچ غمی نیست که قابل تبدیل به شادمانی نباشد.
کسی که زلال معرفت الاهی جانش را جلا داده باشد، همۀ آفرینش و آفریدگان و همۀ رخدادهای جهان را بجا و زیبا و حکیمانه میبیند. چنین کسی «به جهان خُرّم از آن است که جهان خُرّم از اوست» و «عاشق است بر همه عالَم که همه عالم از اوست». مؤمن موحّد، با بینش مؤمنانه و نگرش موحّدانۀ خویش، همۀ هستی را پرتوی از ذات بیمنتهای خدا میداند و به هر جا بنگرد، جلوۀ دلربای او را میبیند و به وجد میآید. به دریا بنگرد، عظمت و مهابت خدا را میبیند. به صحرا بنگرد، لطافت و طراوت خدا را میبیند. به هر جا بنگرد؛ کوه و در و دشت، نشان از قامت رعنای او را میبیند.
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
به هرجا بنگرم؛ کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بینم!
الاهی سعادتمند باشید.
۲۱ شهریور ۱۴۰۰
🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🔹جنگ و صلح همسران (۷)
🔸 «نَه» به سرزنش (ادامهٔ «نه»ی هفتم)
🔸ادامهٔ پاسخها به سؤال «در برابر رفتارهای ناشایستهٔ همسرمان چه کنیم؟»
🖊️مشاور و نویسنده: علیاکبر مظاهری
۳. تغافل کنیم
تغافل یعنی چشمپوشی بزرگوارانه. کردار ناشایست شخص را به رخ او نکشیدن. میدانیم، اما گویا نمیدانیم. او میفهمد که ما میدانیم، اما به رخ او نمیکشیم. همین کار سبب اصلاح و جبران میشود. تغافل، طرف را شرمنده میکند و به اصلاح و جبران وامیدارد.
امیر مومنان(ع) فرمودهاند:
«مِن اَشرَفِ اعمال الکَریم غَفلَتُهُ عَمّا یَعلَم»؛ از شریفترین کردار کریمان بزرگوار، چشمپوشی بزرگوارانه است از آنچه که میدانند است.(آری! بسیاری از دانستهها را نادانسته انگاشتن و بر پارهای از امور، چشمپوشاندن، حقا که خصلتی است فرخنده.) (نهجالبلاغه، حکمت ۲۲۲)
۴. تشویق کنیم!
چگونه تشویق کنیم؟ کار مورد ملامت را میشود تشویق کرد؟ آری؛ اینگونه:
نقطۀ مقابل کار مورد ملامت او را بنمایانیم.
بنابر مثال: بهجای ملامت آدم وسواسی، خوبیهای رهایی از وسواس را بیان کنیم. در هرکسی، هرقدر هم اوصاف یا رفتار منفی داشته باشد، میتوان صفات و کردار مثبتی یافت و آن را به رخ او کشید.
🔸حکایت
دانشآموزی در درس املاء ضعیف بود. غلطهای بسیار داشت. معلمش، او را به سبب غلطهایش سرزنش میکرد. نتیجه معکوس شد. هرچه معلم او را سرزنش میکرد، غلطهای او بیشتر میشد: غلطهای دانشآموز ← سرزنش معلم ← افزایش غلطها ← زیاد شدن سرزنشها... . و این سیر صعودی همچنان ادامه داشت. نمرۀ دانشآموز داشت به صفر نزدیک میشد.
ملامتهای معلم، سطح عزت نفس دانشآموز را کاهش و غلطهای املاییاش را افزایش میداد. افزایش غلطهای املایی دانشآموز، معلم را کلافه میکرد و باعث میشد دانشآموز را بیشتر نکوهش و جریمه و تنبیه کند.
مدیر مدرسه به معلم گفت: تصحیح املای او با من.
مدیر دانا شیوهای ابتکاری به کار گرفت. او به جای گرفتن غلطها و دادن نمرۀ منفی، به کلمات صحیح دانشآموز نمرۀ مثبت میداد و او را به دلیل نمرههای خوبش تشویق میکرد. نتیجۀ زیبایی حاصل شد: نمرهها رو به بالا گرفت تا به جای مطلوب رسید.
سرزنش نکردن و ندادن نمرۀ منفی، و تشویق کردن و دادن نمرۀ مثبت، عزت نفس دانشآموز را بالا و بالاتر برد تا به نقطۀ مطلوب رسید.
آنگاه مدیر، دانشآموز را به معلم برگرداند و تصحیح املا، به شیوۀ معمول بازگشت و مسئله حل شد.
این شیوه از بهترین شیوههای تربیتی است.
شیوۀ نیکوی کشیش کتاب «بینوایان» ویکتورهوگو، «ژان والژان» را ادب کرد.
۵. او را برای اصلاح و جبران کمک کنیم
مثلاً آدم وسواسی را به درمان تشویق کنیم. وسواس، قابل درمان است. البته حوصلهورزی میطلبد و مداومت.
- اضطراب از ریشههای وسواس است. به آدم وسواسی استرس وارد نکنیم. عوامل اضطرابش را رفع یا کم کنیم.
- رواندرمانی نیاز دارد. او را با رواندرمانگری ماهر ارتباط دهیم. سپس در انجام راهکارهای درمانی کمکش کنیم.
- روانپزشکی نیاز است. او را با روانپزشکی حاذق ارتباط دهیم. سپس در مصرف داروها و انجام راهکارها یاریاش کنیم.
۲۶ شهریور ۱۴۰۰
📌برای دنبال کردن رسانههایمان به لینک زیر مراجعه کنید:
🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🔹 آفتی دانهدرشت
🔸 مشاورهٔ خانواده - اخلاق - حقوق
🖌️ نویسنده و مشاور: علیاکبر مظاهری
◽️پرسش
خانمی متأهل و دانشجو پرسیده است:
«من متأهلم. به حفظ زندگیام علاقهمند و پایبندم. همسرم دنبال ازدواج موقت است؛ نه یکبار. بهتکرار. چگونه زندگیام را حفظ کنم؟ کمکم کنید.»
◽️پاسخ ما:
🔻 تحلیل مسئله:
ما اکنون در مشاورههایمان، شاهد رواج پدیدهٔ تنوعطلبی همسرانیم. این پدیده دارد از زندگیهای همسران، دمار برمیآورد. از هنگامی که وسایل ارتباط جمعی، بهویژه موبایل، رواج یافته، حجم این آفت، بزرگتر شده است؛ مانند رشد غدههای سرطانی. اکنون چه باید کرد؟
🔻 پاسخ اصلی:
اکنون چنین کنید:
۱. ریشهیابی
نخستین گام، در راه زدودن آفت، شناسایی ریشهها و خاستگاههای آن است. این ریشهیابی، در عرصهٔ مشاورهٔ خانواده، نتایج شایانی دارد. در هیچجا مانند مشاورهٔ خانواده، علتهای این آفتهای خانوادگی کشف نمیشود.
تا ریشههای یک آفت شناسایی نشود، زدودن آن یا ناممکن است یا سختممکن.
ریشهای دانهدرشت: کمکاری همسران
اگر کدبانویی غذایی خوشخوراک در خانه تهیه نکند، ساندویچخواری خیابانی اعضای خانواده، افزون میشود.
خلاف واقعیت است که ما بتوانیم اعضای خانواده را به نان فطیر و خورش بدپخت قانع کنیم. بعید است که ایشان، در کوچه و خیابان، به غذاهای بیرونی ناخنک نزنند. اگر دیندار باشند، حلال و پاکیزه میخورند، وگرنه، حرامخواری میکنند یا آلودهخواری.
این قاعده را به همهٔ جنبههای زندگی تعمیم دهیم؛ مسائل جنسی، عاطفی، نظافتی، اخلاقی.
کم نیستند همسرانی که از کمکاری همسرشان، در این زمینهها، گلایه دارند؛ گلایههایی که اغلب بهحق است.
ما باید برای خوشبختیمان تلاش کنیم.
ریشههای دیگر را با مطالعه و مشاوره و تفکر، بیابید.
۲. افراط پسندیده
از لفظ «افراط»، ناپسندی به ذهن میآید. بلی، افراط، ناپسند است؛ اما استثناهای اندکی نیز دارد. گاهی افراط، پسندیده است، بلکه لازم است.
یکی از آن موارد، افراط در اشباع همسر است. باید چشم و دل همسر را سیر و پر کرد، اگرچه زحمت داشته باشد. میارزد. سودمند است. نتایجی خجسته دارد.
در این باره، در کتاب «آداب عشقورزی» بهتفصیل نوشتهایم. بخوانید. بهخصوص این موضوع را: «گر زنان چنین کنند». «اگر مردان چنین کنند».
۳. قناعت
قناعت، همهجا خوب است، در عرصهٔ مسائل جنسی و عاطفی، خوبتر است. در این باره، در رسانههای «از زبان مشاور»مان بسیار سخن گفتهایم. واژه «قناعت» را سرچ کنید، مییابید. قناعت به همسر خویش را بیشتر جستوجو کنید.
۴. چشمپوشی بزرگوارانه
هرگز پردههای اسرار را کنار نزنید. مطلب را بهصراحت به رخ همسرتان نکشید. بیپروا میشود. «آب از سرمان گذشت» را در نظر میآورد. تغافل کنید؛ چشمپوشی بزرگوارانه.
مسئله را به خانوادهتان، دوستانتان، خالهزنکان و دادگاه، نکشانید. کار خرابتر میشود.
۵. مشاوره با مشاوری دانا و توانا
حدود هشتاد درصد این مسائل، در مشاورهٔ حوصلهمندانه، با مشاوری دانا و توانا، حل میشود.
۶. دارو درمانی
برخی از سیریناپذیریهای بیمارگونه، تنوعطلبیهای بوالهوسانه، نیازمند درمان است. این را مشاورتان تشخیص میدهد، و اگر لازم بود، به روانپزشک ارجاع میدهد.
فعلاً به همین مقدار اکتفا میکنیم. اگر نیاز بود، باز با ما مشاوره کنید.
خداوند رحیم و رحمان، یاورتان باشد.
۲۶ شهریور ۱۴۰۰
📌برای دنبال کردن رسانههایمان به لینک زیر مراجعه کنید:
🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
هدایت شده از سایبان مهر
1.19M
#پرسش از شما #پاسخ ازما #
💡#مهارتهای زندگی
🔸#ایمن سازی خانواده
🔹#تنوع_طلبی_همسران_انحراف_زندگی
📞کارشناس : استاد علی اکبر مظاهری
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
@sayehbanemehr
هدایت شده از سایبان مهر
677K
#پرسش از شما_پاسخ از ما #
💡#مهارتهای زندگی
🔸#ایمن سازی خانواده
🔹#درخواست_عکس_دختر_برای_ازدواج
کارشناس : استاد علی اکبر مظاهری
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
@sayehbanemehr
هدایت شده از
🔹جنگ و صلح همسران (۸)
🔸دنبالهٔ مطلب «نه به سرزنش»
🖋نویسنده و مشاور: علیاکبر مظاهری
سرزنش، از کتک بدتر است. کتکخورنده، از دو ناحیهٔ رنج میبرد؛ جسمانی، روانی. رنج روانی کتک، از درد جسمانی آن، بزرگتر است؛ بسیار بزرگتر.
دیدهاید وقتی کسی را از سر شوخی کتک میزنند، میخندد، اما اگر کسی را جدی کتک بزنند، میگرید! چرا؟ زیرا کتک شوخی، بدون سرزنش است، اما کتک جدی، همراه با نکوهش است. حتی اگر کتک شوخی، شدیدتر هم باشد و حتی کتکخورده را به گریه اندازد، باز رنج ندارد و گاهی محبت شمرده میشود، اما کتک جدی، حتی اگر آرام و بیدرد باشد، رنجآور است؛ زیرا توهین است که میرنجاند نه درد.
🔹 حتی برای مجازات
این سخن پیامبر رحمت را ببینید:
«إذا زَنَت خادِمُ أحَدِكُم فَلْيَجلِدْها الحَدَّ و لايُعَيِّرْها»؛ اگر خادم شما زنا کرد، او را حد بزنید، اما ملامتش نکنید.*
شاید خطاکار، مجازات بخواهد، اما توهین نه.
اینکه ما تنبیه بدنی را در تربیت ناروا میشماریم، به این دلیل است که تنبیه، آمیخته با توهین است. توهین که آمد، تربیت میرود.
شکنجه نیز همینگونه است؛ شکنجهشونده، از درد شکنجه مینالد، اما از درد تحقیر و توهین شکنجه و شکنجهگر، بیشتر مینالد؛ بسیار بیشتر.
🔹 کاهندهٔ محبت، سوزانندهٔ عشق
چنگال بدسگال ملامت، به قلب همسر، چنگ میافکند و اندکاندک جانمایهٔ محبت را از آن بیرون میکشد. تیر آتشناک سرزنش، قلب عشق را هدف میگیرد و کمکم آن را میسوزاند. زهر کشندهٔ نکوهش، به جان همسر نفوذ میکند و آن را به تدریج فلج میکند.
مبادا که همسران، به هر دلیل، یکدیگر را سرزنش، نکوهش و ملامت کنند که هیچ سودی ندارد. همهاش زیان است.
*تنبيه الخواطر
۱۴۰۰/۶/۲۹
📌برای دنبال کردن رسانههایمان به لینک زیر مراجعه کنید:
🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
هدایت شده از نابترینهای نهجالبلاغه
۵۱...mp3
6.54M
رادیو معارف/فایل صوتی
#سلسله_درسهای_نهجالبلاغه
#عارفانهها
#درس_پنجاهویکم
علیاکبر مظاهری
۳۰ شهریور ۱۴۰۰
🌸 نـامت ترانـهٔ هفت آسمان است یـا علی!🌸
📌برای دنبال کردن «نابترینهای نهجالبلاغه» در پیامرسانها، به لینک زیر مراجعه کنید:
https://zil.ink/mazaheri_esfahani?v=1
🔹شرط حق طلاق!
🖋نویسنده: علیاکبر مظاهری
بنده میگویم: شرط گرفتن حق طلاق، مانند شمشیر برهنه است که خانم از غلاف کشیده و بر رگ گردن مرد میگذارد و تهدید میکند که هر آن، ممکن است آن را فشار دهد.
یکی از همکاران خوبمان میگوید: «شرط گرفتن حق طلاق، مانند کلت مسلح از ضامنخارجشده است که زن بر شقیقهٔ مرد میگذارد و تهدید میکند که هر آن ماشه را میکشد.»
🔸 زندگی حقوقی، زندگی اخلاقی
اگر از حقوق مدنی سخن بگوییم، بله. شرط حق طلاق، قابل إعمال و قابل اجراست، اما اگر سخن از زندگی اخلاقی باشد، جایی برای این سخن نیست.
طلاق دارد به مرز مساوی با ازدواج میرسد. آمارهای اخیر نشان میدهد که در برخی از مناطق کشورمان، از هر دو ازدواج، یکی به طلاق میانجامد.
چشممان روشن! چیزی نمانده که از هر یک ازدواج، یک طلاق داشته باشیم. دیگر خانوادهای باقی نمیماند.
⁉️ تشویق به طلاق
یکی از خانمهایی که مسئولیت اجرایی دارد، در توجیه ازدواج خود، سخنانی دربارهٔ شروط ضمن عقد گفته است که خلاف مصلحت خانوادههاست. خلاف اخلاق است. خلاف رضایت خداست. ناحق است. اینگونه سخن گفتن، زندگیها را بهسوی فروپاشی میکشاند. همسران را به طلاق دعوت و تشویق میکند.
ایشان در بخشی از سخنش گفته: «امام خمینی توصیه به گرفتن شرط طلاق (حق طلاق) میکرد.»
از ایشان مدرک؛ منبع سخن امام، را خواستم، که هنوز منبعی نشان نداده است. این سخنان، «تواصی به حق» و «تواصی به صبر» نیست. دعوت به حق و دعوت به شکیبایی، که فرمان خداست، نمیکند.
با شروط و قوانین، نمیتوان زندگی خوشبختانهای داشت. با این قید و بندها نمیتوان خانواده و جامعه را سامان داد.
۱۴۰۰/۶/۳۱
📌برای دنبالکردن رسانههایمان به لینک زیر مراجعه کنید:
🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
هدایت شده از نابترینهای نهجالبلاغه
۵۲...mp3
14.12M
رادیو معارف/فایل صوتی
#سلسله_درسهای_نهجالبلاغه
#عارفانهها
#درس_پنجاهودوم
علیاکبر مظاهری
۱ مهر ۱۴۰۰
🌸 نـامت ترانـهٔ هفت آسمان است یـا علی!🌸
📌برای دنبال کردن «نابترینهای نهجالبلاغه» در پیامرسانها، به لینک زیر مراجعه کنید:
https://zil.ink/mazaheri_esfahani?v=1
❇️ زیارت اربعین
🖋 علیاکبر مظاهری
زیارتهای بسیاری درباره امام حسین و صحابیانشان - سلامالله علیهم - داریم. یکی از بهترین آنها زیارت اربعین است.
شاهبیت درخشندهٔ این زیارت، این است:
«...و َبَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ، لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ»؛
... خون و رگ قلبش را برایت نثار كرد تا بندگانت را از نادانی و سرگردانی برهاند.
سلامالله علیه.
۵ مهر ۱۴۰۰
🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
هدایت شده از نابترینهای نهجالبلاغه
53.mp3
15.21M
رادیو معارف/فایل صوتی
#سلسله_درسهای_نهجالبلاغه
#عارفانهها
#درس_پنجاهوسوم
علیاکبر مظاهری
۶ مهر ۱۴۰۰
🌸 نـامت ترانـهٔ هفت آسمان است یـا علی!🌸
📌برای دنبال کردن «نابترینهای نهجالبلاغه» در پیامرسانها، به لینک زیر مراجعه کنید:
https://zil.ink/mazaheri_esfahani?v=1
هدایت شده از سایبان مهر
1.08M
#پرسش از شما#پاسخ از ما
💡#مهارتهای زندگی
🔸#ایمن سازی خانواده
🔹#بایدها_نبایدهای_دوران_عقد
📞کارشناس : استاد علی اکبر مظاهری
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
@sayehbanemehr
هدایت شده از نابترینهای نهجالبلاغه
۵۴.mp3
13.65M
رادیو معارف/فایل صوتی
#سلسله_درسهای_نهجالبلاغه
#عارفانهها
#درس_پنجاهوچهارم
علیاکبر مظاهری
۸ مهر ۱۴۰۰
🌸 نـامت ترانـهٔ هفت آسمان است یـا علی!🌸
📌برای دنبال کردن «نابترینهای نهجالبلاغه» در پیامرسانها، به لینک زیر مراجعه کنید:
https://zil.ink/mazaheri_esfahani?v=1
🔹جنگ و صلح همسران (۹)
🔸نه به سرزنش
🖋نویسنده: علیاکبر مظاهری
▫️تباهگر عزت نفس
سرزنش، اندکاندک، شخصیت انسان را تباه میکند. ملامت، جنایت است؛ چون عزت نفس را هدف میگیرد. کسی که عزت نفس خود را ببازد، ثروت انبوهی را باخته است.
سرزنشگر، همانا شکنجهگر است. سارق است. ظالم است. همانسان که نباید به شکنجهگر اجازه دهیم شکنجهمان کند، سارق را نباید بگذاریم مالمان را بهسرقت برد، به ظالم نباید جرأت بدهیم ظلممان کند، به سرزنشگر نیز نباید میدان دهیم و اجازه دهیم که ظلم کند.
مسئله، دوسویه است؛ هم سرزنشگر نباید ملامت کند، هم سرزنششونده نباید اجازه دهد که او را سرزنش کنند. این یک قاعدهٔ قرآنی است:
«لا تَظلِمونَ وَلا تُظلَمونَ»*؛ نه ستم میکنید، نه ستم میشوید.
«با ید مظلوم، کاخ ظلم برپا میشود»، که نباید بشود.
▫️کینهانگیزی سرزنش
ملامت، کینهخیز است؛ سرزنششونده، کینهٔ سرزنشگر را به دل میگیرد، و معلوم است که محبت او را از دل بیرون میکند. نه! محبت او از دلش بیرون میرود.
همسران، برای ادارهٔ یک زندگی موفق، «عزت نفس» میخواهند و «محبت» و «سینههای پاک از کینه». این هر سه را سرزنش، خراب میکند و سقف زندگی، بر سر ساکنانش، آوار میشود.
▫️خانوادهداران ملامتگر
اگر مردی، با تلاشی متوسط، نتوانست زندگی مرفهی را برای همسر و فرزندانش فراهم کند، او گناهی نکرده است، شرمنده هم نباید باشد. اگر خانمی، با کوششی متوسط، نتوانست رونق پربرقی را برای زندگی و فرزندانش ایجاد کند، نباید شرمگین باشد. وضعیتی طبیعی است. اما اگر آقا و خانم، رفاه قابلقبول و زندگی رونقداری را برای اهل خانه فراهم کنند، اما در گذران زندگی، رابطه، آداب و تربیت، اعضای خانواده را سرزنش، نکوهش، ملامت، و تحقیر کنند، اینان مقصراناند و باید شرمندگان باشند.
▫️خاتمهٔ این فصل
موضوع ملامت، چندان گسترده است که اگر بهتفصیل، به آن بپردازیم، مثنوی چند من کاغذ خواهد شد و از موضوع جنگ و صلح همسران، بازمیمانیم.
اکنون به همسران میگوییم؛ بهتأکید میگوییم:
سرزنش، تحقیر، ملامت و نکوهش را از زندگیتان بهکلی حذف کنید. هیچ باقی نگذارید. هیچ راهی ندهید. هیچ ثمرهٔ مفیدی ندارد. همهاش ضرر است. همهاش زیان است.
اما روا نمیدانیم این مسئله گستردهدامان و اثرگذار بر زندگی خاندان و آدمیان را ناقص رها کنیم. پس کتابی مستقل در این باره مینویسیم؛ کتابی به اندازهٔ کتاب «نبرد بیرنده». انشاءالله.
▫️در پست بعدی، مقالهای در این باره از دیل کارنگی برایتان منتشر میکنیم.
۱۰ مهر ۱۴۰۰
📌برای دنبالکردن رسانههایمان به لینک زیر مراجعه کنید:
🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🔹مقالهای اشکآور
این مقالهٔ زیبا را بخوانید؛ خاتمهٔ خوبی است برای فصل «نه به سرزنش»:
دیل کارنگی، در کتاب آیین دوستیابی، نوشته است:
اگر خواستید کودکان [و هرکس] را ملامت کنید، قبل از ملامتکردن، این قسمت را، که از روزنامهٔ «خانهٔ مردم» نقل شده است، مطالعه کنید. این مقاله به قلم سحرانگیز نویسندهٔ معروف، آقای «لیو ینگستون لارند»، با عنوان «پدران فراموش میکنند»، نوشته شده است. بهقدری کلمات آن روان و حساس است که قلب خوانندگان از مطالعهٔ آن به تپش درمیآید. کافی است که بگویم تاکنون در صدها مجلهٔ خانوادگی و تربیتی چاپ و به چندین زبان مختلف ترجمه شده است.
راستی که گاهی، قطعات کوچک، معجزه میکنند! این هم از این قبیل است؛ زیرا تمام دانشجویان، کشیشان و همهٔ مردمان آن را خواندهاند. پس بیمناسبت نیست شما هم آن را مطالعه کنید و لذت ببرید. مطمئن هستیم که بعد از تمامکردن آن، اگر سنگدل نباشید، قطرهٔ اشکی در گوشهٔ چشمان خود احساس خواهید کرد:
پسرم، گوش کن! این کلمات را هنگامی که تو در خواب هستی، میگویم. یکی از دستهای کوچک تو زیر چانهات و دیگری روی سینهات است. حلقهٔ موی طلایی تو بر روی پیشانی مرطوبت افتاده است. آری، من دزدانه به اتاق تو وارد شدهام، زیرا چند لحظه قبل از این، هنگامی که در کتابخانهام روزنامه میخواندم، به ندامت وجدان دچار شدم و اکنون، گناهکار، به کنار بستر تو آمدهام.
فرزندم! تصور میکنم نسبت به تو درشتی کردهام. هنگامی که عازم دبستان بودی، به تو پرخاش کردم، زیرا دستمالی مرطوب به صورت خود کشیدی. تو را ملامت کردم، چون کفشهایت پاکیزه نبود. وقتی چیزهایت را روی زمین انداختی، با غضب فریاد برآوردم. سر میز صبحانه هم از تو عجیبجویی کردم؛ گفتم که غذای خود را نجویده فرومیبری، آرنج خود را روی میز میگذاری، کره زیاد به روی نان خود میمالی، چایی خود را میریزی. خلاصه وقتی تو بهسوی مدرسه و من به طرف قطار رفتم، برگشتی و با لبخندی مهرآمیز دستت را تکان دادی و فریاد برآوردی: «باباجون، خداحافظ!» ولی من در جواب با تشر گفتم: «خودت را خم نکن. راست بایست!» به این هم اکتفا نکردم و بعد از ظهر، آن رفتار را تکرار کردم. وقتی بهسوی خانه آمدم، تو را دیدم که روی زمین نشسته بودی و بازی میکردی. جورابهایت پاره بودند. پس با خشم فراوان، در مقابل همبازیهایت تو را سیلی زدم و جلو انداختم و با غضب تمام بهسوی خانه بردم. در راه با خشونت میگفتم: «مگر نمیدانی جوراب گران است؟ اگر بنا بود پول آن را خودت میدادی، حتماً دلت میسوخت و آنقدر بیدقتی نمیکردی!»
کودک من! راستی چنین سخنانی را از پدرت انتظار داشتی؟ آیا به خاطر داری هنگامی که در کتابخانه، روزنامه میخواندم، با قیافهٔ افسرده، که اثر ترس از آن مشهود بود، بهسویم آمدی؟ وقتی از بالای روزنامه نگاهی به تو افکندم و از اینکه باعث مزاحمت من را فراهم آوردهای، خشمناک شدم و بیصبرانه از تو پرسیدم: «چه میخواهی؟» جواب دادی: «هیچ». ولی ناگهان دستهای کوچک خود را به گردنم حلقه زدی و من را بوسیدی. آری، تو من را با مهربانی فوقالعاده و بیغلوغش، که یزدان پاک در قلب پاک تو گذارده، رهایم کردی و دواندوان از پلهها بالا رفتی.
عزیزم! چیزی از رفتن تو نگذشته بود که روزنامه، بیاختیار از دستم افتاد و در فکر فرورفتم. با خود اندیشیدم که چه فایده و ثمری از عیبجوییکردن نصیبم شده است جز اینکه من را پدری سختگیر و نامهربان کرده تا اینگونه پاداش محبتهای تو را بدهم. این کار نه از آن لحاظ است که تو را دوست نمیدارم، بلکه از این حیث است که از تو بیش از این انتظار داشتم. آری، از تو که هنوز کودکی بیش نیستی، توقع فراوان میداشتم و تو را با خود مقایسه میکردم. هرگز نمیدانستم که اینقدر خوب و مهربان هستی. قلب کوچکت مانند دامن شفق، روشن و بیانتها است؛ زیرا عمل امشب تو که با وجود خشم من، بهسویم دویدی و من را بوسیدی و شب بهخیر گفتی، این مطلب را ثابت کردی.
آری پسرک من! امشب در تاریکی به کنار تختخواب تو آمدهام؛ گناهکار و خجالتزده زانو بر زمین زدهام! میدانم که اگر در بیداری کلمات من را میشنیدی، چیزی از آن درک نمیکردی؛ امّا مطمئن باشد که فردا صبح برای تو واقعاً پدر خواهم بود. از این پس، در شادی و غم تو سهیم خواهم بود و هرگاه بخندی، من هم میخندم. اگر بخواهم کلمات ناهنجار به تو بگویم، زبانم را گاز خواهم گرفت و همواره با خود خواهم گفت: تو کودکی بیش نیستی. آری، یک پسرک کوچک.
بلی، میترسم همچون مردان با تو رفتار کرده باشم. ولی اکنون که تو را میبینم در خواب ناز و بستر راحت غنودهای، ملاحظه میکنم که کودکی بیش نیستی. مگر نه اینکه چند روز پیش در آغوش مادرت میگریستی؟ بنابراین عزیزم، هنوز کودکی و از کودک نباید انتظار فراوان داشت... .
من را ببخش... .*
*دیل کارنگی، آیین دوستیابی، ترجمهٔ دکتر سیروس عظیمی. با ویرایش اندک.
۱۲ مهر ۱۴۰۰
📌برای دنبالکردن رسانههایمان به لینک زیر مراجعه کنید:
🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1