🌹 حسن استفاده از نعمتها حسن عاقبت میآورد
✅ #مصاحبه_با_خبرگزاری_مهر؛ #استاد_علیاکبر_مظاهری
🌐 https://www.mehrnews.com/news/5681674/%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D8%B9%D9%85%D8%AA-%D9%87%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B9%D8%A7%D9%82%D8%A8%D8%AA-%D9%85%DB%8C-%D8%A2%D9%88%D8%B1%D8%AF
۷ بهمن ۱۴۰۱
🌹 دعای مستجاب پدر
🖌 #نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری
در آستانهٔ جوانی بودم. با پدر قدم میزدیم. تنهایی با پدر را دوست دارم. گهگاه گفتگوهای پدر - دختری داریم.
آن روز دو سه ساعت با ایشان بودم. صحبتهای معمولیمان تمام شده بود. هر دو ساکت بودیم. فقط صدای قدمهایمان به گوش میرسید که با صدای خشخش برگهای پاییزی برزمینریخته، به هم آمیخته بود. گویی هردو منتظر بودیم که دیگری چیزی بگوید. گفتم: بابا!
با مهربانی جواب داد: جان بابا!
گفتم: شنیدهام دعای پدر برای فرزند، مثل دعای پیغمبر است برای امّت. درست است؟
گفت: بله. همینطور است.
گفتم: الان دلم خواست برایم دعایی بکنید؛دعایی از ته دل.
لبخند زد. ایستاد. تٱمل کرد. در چشمانم نگاه کرد. نگاهش رنگ مهربانی و نگرانی داشت. شاد شدم و نگران.
گفت: دلیترین و عقلیترین دعایم برایت این است که «خدا همسری نصیبت کند که بدانی مردانگی یعنی چه. انشاءالله مردی داشته باشی که طعم مرد را در کنارش بچشی.»
باز راه رفتیم. روی برگهای نیمهخشک پاییزی. حالا چشمان بابا، خیس اشک بود. هر دو ساکت بودیم. گفتم: ممنونم بابایی! و هر دو ساکت شدیم. شاید پنجدقیقه، هیچکدام، هیچ نگفتیم. به دعای بابا فکر میکردم. هم فهمیدم چه گفت، هم نفهمیدم. خواستم توضیح بخواهم، خجالت کشیدم. بابا سکوتمان را شکست. گفت: «مردی که مرد باشد. همین.»
اکنون پس از چند سال، دعای پدر مستجاب شده. دعای پدر مثل دعای پیامبر است. دعای بابا مستجاب شده. مردی دارم مردانه. همان مردانگیای که بابا میگفت.
الاهی شکر.
۸ بهمن ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔥 طلاقهای ناروا (۷) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری 🔴 چوب حراج بر جان دختران نوع این جدای
🍂 ریشههای طلاق (۷)
🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری
⭕️ نابلدی مهارتهای زندگی مشترک
در این عصر، جوانان ما، آموزشهای فراوانی را میآموزند؛ زبانهای خارجی، هنرهای دستی، رانندگی اتومبیل، کار با کامپیوتر، و فنون بسیار دیگر. این از پدیدههای مبارک است. به همت جوانانمان میبالیم و به ایشان آفرین میگوییم. از این بابت، غنی هستیم. الاهی شکر. اما جای آموزش مهارتهای زندگی مشترک، پُر نیست؛ همسری، سازگاری، مردانگی، زنانگی، ریحانگی.
کدبانویی، جوانمردی، سایهساری، همدمی.
آقای محمود یوسفی (داداش محمود) گفتند: «دربارهٔ من مطلبی بگویید؛ حکمتی، انتقادی، توصیهای، که در زندگیمان به کار آید.» به ایشان گفتم: شما چتری هستید بر فراز بنیان زندگیتان؛ حمایتگری هستید فداکار، نانآوری زحمتکش، تکیهگاهی استوار، همسری عاطفهورز، پدری مهربان. مردی چنین مردانه باید تا بنیان زندگی خانوادگی برقرار و بر مدار بماند. البته همسر ایشان نیز بانویی به معنای «بانو»اند.
⭕️ همسرپرستی!
تعبیر «شوهرپرست» را، نخستینبار، از خانمی فضیلتجو شنیدم. برایم جالب بود. ایشان را آفرین گفتم. البته ما پرستش را مخصوص خدا میدانیم. عبارتهایی مانند «میهنپرست» را با واژگانی همچون «میهندوست»، اصلاح میکنیم، اما منظور ایشان از «شوهرپرست»، بیان منتهای شوهردوستی و همسرداری بود.
در آموزههای دینی ما این معنا آمده است که اگر سجده بر غیر خدا جایز بود، شایسته بود که همسران بر همسران سجده کنند.
اینک جامعهٔ ما به همسرانی همسرپرست محتاج است؛ سخت محتاج است. خداوند مهربان، به پرستشی اینچنان، خشنود است. نبودن این پرستش، به خانوادههای ما آسیب زده؛ آسیبی اسفبار.
درست است که زنان ما، در عصر اکنونی، روشنفکرتر شدهاند و استقلالجویند. این باعث افتخار است. اما مهربانی با همسر، شرط خردمندی است. یاوری همسر، نماد روشنفکری است. هماهنگی با همسر، اوج استقلالطلبی است. این مهربانی و یاوری و هماهنگی، بر هردو همسر واجب است. نه آنکه بر زنان واجبتر باشد، بلکه چون پارهای از آموزههای منحوس «سرکشی در برابر همسر»، بر زنان جامعه ما هجوم آورده است و آن را، بهغلط، از حقوق ایشان میشمارند، ما وجوب بر زنان را چنین برجسته میکنیم. حق آن است که همسران؛ مرد و زن؛ بر هم برتری ندارند، مگر به فضیلتمندی؛ «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ».
(الحجرات، ۱۳)
معیار برتری، تقوای همسران است. و از نمادهای بارز تقوا، مهربانی است و مراعات حال یار.
باری؛ سخنمان در مهارتهای زندگی بود.
از ریشههای پیچیدهٔ طلاق، مهارتنابلدی همسران است؛ چه مرد، چه زن.
ما اکنون در مشاورههایمان، بهوضوح، مییابیم که کثیری از نابهسامانیهای زندگیهای خانوادگی، همانا محصول نابلدی ایشان است؛ نابلدی الفبای زندگی مشترک.
ازاینروست که به همسران جوان و غیر جوان توصیهٔ اکید میکنیم که اگر میخواهید زندگیتان شاداب و شادان باشد، مهارتهای زندگی مشترک را بیاموزید؛ مهارتهای رفتاری، گفتاری، همسرداری، دلبری. اگر خواهان آناید که ریسمان نامبارک طلاق بر گردن زندگیتان نپیچد، اصول و فنون مدیریت زندگی را بیاموزید و به کار گیرید. اگرچه این آموزشها باید از پیش از ازدواج آغاز شود، اما اکنون نیز دیر نیست. یا الله بگویید! کتابهای همسرداری بخوانید؛ کتابهایی پرمایه. به مشاورهٔ خانواده بروید؛ نزد مشاوری دانا و توانا.
🔻 معرفی کتاب
در زمان ما وسائل آموزش همسرداری و مدیریت زندگی، بسیار است. اگرچه همه را توصیه نمیکنیم، اما مطالعهٔ چند کتاب را توصیهٔ اکید میکنیم:
۱. همسرداری. از آیتالله ابراهیم امینی. بوستان کتاب. قم.
۲. آثار استاد شهید مطهری در موضوع خانواده. صدرا. تهران و قم.
۳. بهشت خانواده. از دکتر سیدجواد مصطفوی. ناشران متعدد.
۴. فرهنگ خانواده. از نگارنده. نورالزهرا. قم.
۵. نبرد بیبرنده. از نگارنده. خادمالرضا. قم.
۱۱ بهمن ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 ازدواج آری، تعهد نه!
🖋 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ ازدواج
🔻 پرسش
دخترخانمی پرسیده است:
دختری مجرد هستم. پدرم وفات کرده است. الحمدلله اهل روابط پراکنده نیستم. اعتقادات و نمازم برایم مهم است. به آقایی دل بستهام.
تا پای ازدواج پیش رفتیم، اما خانوادهها مخالفت کردند. اما ما همچنان به رابطه ادامه دادیم تا تلاش بیشتری کنیم.
من، برای اینکه عذاب وجدان نگیرم و احساس گناه نکنم، پیشنهاد عقد موقت به پسر دادم، بدون اطلاع دیگران.
آیا عقدمان صحیح است؟
🔻 پاسخ ما
۱. در صورت وفات پدر، اگر دختر رشیده باشد و به بلوغ عقلانی رسیده باشد، عقد، از منظر فقهی و شرعی، درست است، اما از نظر اخلاقی، بهتر است که به خانواده گفته شود.
۲. در این نوع رابطه، هیچ تعهدی وجود ندارد. در صورت بههمخوردن رابطه، دختر آسیبپذیرتر است.
۳. در خفا، هیچ تعهد و حمایتی از طرف خانواده وجود ندارد.
آدمی، بهویژه دختر، به حمایت خانواده نیاز دارد؛ نیازی حتمی.
۴. تا ابد نمیتوانید زندگی در خفا داشته باشید.
۵. توجه داشته باشید که خطرهایی همچون بارداری، طلاق، زایلشدن دوشیزگی، و اقبال کمتری برای ازدواج مجدد، دختر را تهدید میکند.
۶. حواستان باشد که تنها چند صباحی در کنار او آرام خواهید گرفت. پس از گذشت زمان، با آمدن مسؤلیتها و نیازها، مشکلات بر سر راه میآیند.
۷. اکنون فوراً با مشاوری دانا و توانا، مشورت کنید.
خدای مهربان، یاریتان کند. به او توکل کنید.
۱۲ بهمن ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 انقلابیبودن امیر مؤمنان (ع) چنین بود.
هر چه امام علی (ع) دارد، از توحید او سرچشمه میگیرد.
🌸 سالروز ولادت عدل مجسم؛ امیر موحدان و روز پدر و روز مرد، مبارکا بادا!
۱۴ بهمن ۱۴۰۱
🌐 🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#علیاکبر_مظاهری_اصفهانی _ #پایگاه_اندیشوران_حوزه
🌐 http://mazaheriesfahani.ir
#وبسایت_علیاکبر_مظاهری
از زبان مشاور
🍂 ریشههای طلاق (۷) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری ⭕️ نابلدی مهارتهای زندگی مشترک در این
🍁 بسترِ طلاق!
🍂 ریشههای طلاق (۸)
🖌 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان
عواملی در شکلگیری ازدواجهای اشتباه یا ایجاد طلاق، مؤثرند. برخی، دانهدرشتاند و پارهای، اگرچه در ابتدا، کوچکاند، در هم که میتنند، به زنجیرهایی سترگ بدل میشوند و بر دست و پای زندگی میپیچند و از حیات زوجیت دمار برمیآورند.
حلقههای این زنجیرها را باید یکییکی از اندامهای زندگیمان باز و حذف کنیم.
⭕️ خوابگاهِ مبارک!
همانگونه که آدمی به آب و هوا و غذا نیاز دارد، به عاطفهورزی و روابط جنسی نیز نیازمند است.
همانسان که عبادتهای شرعی، در دایرهٔ قوانین الاهی آموزش داده میشود، بایسته است که به آموزشهای عاطفهورزی و عشقورزی، از منظر آموزههای دینی نیز بنگریم.
در بخشهایی از جامعهٔ اکنونی ما، تعادلی معقول، در عرصهٔ برآوری نیازهای عاطفی، وجود ندارد؛ بدینسان که متعصبان، کم میگذارند و آدمیان لذتِ حلالجو را هوسران میخوانند، شهوتپرستان نیز آدمیان عفیف را متعصب میشمارند و میپندارند که مذهبیون، لذت را حرام میدانند.
در نظر داشته باشیم که اینها، از نیازهای حتمی انساناند و باید در چارچوبهای تعریفشده و تٱییدشده به آنها پرداخت.
تأمين نیازهای عاطفی و جنسی، در دایرهای قاعدهمند، فوایدی پرشمار دارد:
۱. آرامش ذهنی.
۲. آرامش روحی.
۳. تازهسازی نیرویهای جسمانی و روانی.
۲. دفع انرژیهای کاذب، زاید، منفی، و پنجاه فایدهٔ دیگر.
بنابراین، اگر این فایدهها تامین نشود و آن انرژیهای زاید دفع نگردد، عواقبی ناگوار به بار میآید:
۱. انرژیهای منفی و مازاد، در راههای زیانبار مصرف خواهند شد.
۲. تمرکز ذهنی، کاهش مییابد.
۳. جان و روان، گناهآلود میشود.
و زیانهای پرشمار دیگر.
🔹 اعتراضی و راهکاری
چرا در خانوادههای ما، هرکدام از فرزندان، اتاقی جداگانه دارند و حریمی برای خود قائلاند؟
چرا برای کار و مطالعه، اتاق مخصوص داریم و کسی اجازهٔ ورود به آن را ندارد؟
چرا برای مهمانان، اتاقی را برمیگزینیم تا راحت باشند؟
پس چرا «اتاق همسران» نداریم؟ اتاقی که احدی، اجازهٔ ورود به آن را نداشته باشند؟ اتاقی که کلیدش تنها به دست همسران باشد. چرا همسران، حجلهشان را نگاه نمیدارند؟
شایسته، بلکه بایسته است که بخشی از خانه، مخصوص همسران باشد. باید آن اتاق، مانند آشپزخانه، سالن نشینمن، بلکه بهتر، زیباترین تزئینات (نه مجسمه و ظروف) را داشته باشد. باید شادابترین رنگها در آن اتاق باشد.
برخی از خانمها بر این اندیشهاند که فلان قسمت خانه را دیگران نمیبینند، بنابراین نظافت و آراستگی آن اهمیت ندارد یا کماهمیت است. چرا؟! آنها نمیبینند، شما که میبینید.
خانم و آقا باید تمام خلاقیت و هنر و ایدهپردازیهایشان را مصروف آن اتاق کنند.
نمیگوییم که بستر خوب، مشکلات زندگی را حل میکند، که میکند، میگوییم راه را برای حل مسائل و اختلافات، هموار میکند؛ ذهن آرام و شوقانگیز میآورد. آدمی را در برابر مشکلات قدرتمند میکند و حل آنها را آسان میگرداند.
🔹 نوبتِ مهارتآموزی
بعد از ازدواج بههنگام و عاقلانه و عاشقانه، نوبت به آموزشهای عاطفهورزی و عشقورزی میرسد.
بنابرمثال: بسیاری از مردمان، مطالعات روانشناسی دارند؛ اما برای شناخت دیگران، نه شناخت روانی جنسی خود و همسرشان.
اگر در غفلت به سر بریم، همان ازدواج درست هم به طلاق میانجامد.
بعضی از بسترها، خودشان بستر طلاقاند!
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 دفاع جانانه!
🖌 #نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری
⭕️ جلسهٔ دفاع رسالهٔ کارشناسی ارشد روانشناسی عروسم، در بیمارستان!
عروسم سعیدهخانوم، امروز؛ ۱۶ بهمن ۱۴۰۱، دفاع رسالهٔ ارشد روانشناسی داشت. تاریخ آن از قبل تعیین شده بود.
ده روز پیش، نوهام احسان، فرزند سوم سعیدهخانم و پسرم آقامحمد، در بیمارستان کودکان، بستری شد. هیچکس غیر از سعیدهخانم، نمیشد که همراه احسان باشد؛ چون غذای احسان، شیر مادرش است.
تاریخ دفاع رساله را نمیشد تغییر داد. اگر امروز دفاع نمیکرد، یک ترم عقب میافتاد.
🔻 چارهٔ کار: دفاع در بیمارستان!
حضور اساتید، در بیمارستان، ممکن نبود. تنها راه، جلسهٔ مجازی بود. سعیدهخانم، که خستگی دهروز حضور در بیمارستان و پرستاری سختِ احسان را بر تن و روان داشت، خود را برای دفاع آماده کرد. اساتید، همکاری و همراهی کردند. جلسهٔ دفاع، بهخوبی انجام گرفت و سعیدهخانم، با بالاترین نمره؛ ۱۹/۷۵، رساله را گذراند. آن ۲۵٪ نیز برای مقالهٔ خارجی بود، که ممکن نبود.
به عروسم گفته بودم که همراهی احسان در بیمارستان، جهاد است. شما پاداش مجاهدان در راه خدا را دارید. اکنون به ایشان میگویم: مرحبا عروس خوبم! جهادتان و پاداشتان، دوچندان شد؛ جهاد نگهداری و پرستاری احسانجان، و جهاد دانش. اکنون پاداشتان، نزد خداوند مهربان، دوچندان شد. گوارای وجودتان!
الاهی خوشبخت باشید.
از اساتید ایشان، که چنین بزرگمنشانه اقدام کردند، سپاسگزارم.
از مادر عروسم نیز، که در دوران بیمارستان، حسین و علی را مادری کردند، تشکر میکنم. پاداش ایشان، بر لطف خداوند سبحان.
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
پیام تسلیت
رحلت مرحوم حجةالاسلام، جناب حاجآقا سیدعلیاصغر شهیدی؛ امام جمعهٔ پیشین لامرد، را به خاندان محترم ایشان و لامردیان عزیز، تسلیت میگویم.
رحمت و مغفرت الاهی را برای آن مرحوم و صبوری و پاداش را برای خانوادهٔ ایشان، از خداوند رحیم و رحمان، میطلبم.
علیاکبر مظاهری
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
قم مقدس
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 میلاد سه فرزند، در یک روز!
🌹 کتابهایمان، فرزندانماناند.
امروز (۲۰ بهمن ۱۴۰۱) جناب آقای علیرضا سبحانینسب؛ مدیر «نشر جمال»، خبری مسرتبخش دادند: «هر سه کتاب، از چاپ در آمد.» و فورا آنها را برایم فرستادند:
۱. برای دخترانمان.
۲. جنگ و صلح همسران.
۳. از زبان مشاور، نشر جدید.
این سه خواهر و برادر دردانه، برایم عزیزند. دوستشان دارم، مانند آن بیست خواهر و برادر دیگرشان.
خداوند را بر توفیق این نعمتها، شکرگزارم.
بر مدیر نشر جمال و همکارانشان، آفرین میگویم.
علیاکبر مظاهری
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 خبرگزاري مهر گزارش کرد:
🔹 کتاب «از زبان مشاور؛ ارکان پنجگانهٔ زندگی خانوادگی»، منتشر شد.
🔸 نویسنده: حجتالاسلام علیاکبر مظاهری
🔸 ناشر: نشر جمال
🌐 https://www.mehrnews.com/news/5707269/
✅ #خبرگزاری_مهر
🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
✅ #علیاکبر_مظاهری_اصفهانی _ #پایگاه_اندیشوران_حوزه
🌐 http://mazaheriesfahani.ir
✅ #وبسایت_علیاکبر_مظاهری
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
✅ #رسانههای_علیاکبر_مظاهری
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
🌹 خبرگزاري مهر گزارش کرد:
🔹 کتاب « جنگ و صلح همسران؛ چگونه به زندگی آرام برسیم؟»، منتشر شد.
🔸 نویسنده: حجتالاسلام علیاکبر مظاهری
🔸 ناشر: نشر جمال
🌐 https://www.mehrnews.com/news/5708300/
✅ #خبرگزاری_مهر
🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
✅ #علیاکبر_مظاهری_اصفهانی _ #پایگاه_اندیشوران_حوزه
🌐 http://mazaheriesfahani.ir
✅ #وبسایت_علیاکبر_مظاهری
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
✅ #رسانههای_علیاکبر_مظاهری
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
از زبان مشاور
🌹 دعای مستجاب پدر 🖌 #نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری در آستانهٔ جوانی بودم. با پدر قدم میزدیم. تنهایی
🌹 مرد مردانهٔ من
🖌 #نویسنده: #علیاکبر_مظاهری
⭕️ (ادامهٔ دعای مستجاب پدر)
مرد مردانهٔ من، که محصول دعای مستجاب پدرم است، چنین است:
۱. مؤمن است
به خدایمان ایمان استوار دارد. ایمانش از مغزش گذشته و به قلبش رسیده است و از قلبش تراوش کرده، و یا بگو فَوَران زده، و همهٔ هستیاش را فرا گرفته است. گویی خدا را همیشه میبیند، همانسان که خدا همواره او را میبیند. این سخن خدا را با جان و دل چشیده است که:
«أَلَمۡ يَعۡلَم بِأَنَّ ٱللَّهَ يَرَىٰ»؛۱
مگر آدمی نمیداند که خدا میبیند؟!
این سخن امام خمینی را که: «عالَم، محضر خداست. در محضر خدا معصیت نکنید»، از بُن جان دوست دارد و ریشهٔ آن را در همین آیه میداند.
فرمانهای خدا را، تا پای جان، اطاعت میکند. از نهیهای خدا، تا پای جان، میپرهیزد.
من را امانت خدا و امانت پدر و مادرم میداند و این امانت را، با دل و جان، تکریم میکند.
هرگز از او گناه عمدی و ترک واجب عمدی، ندیدهام. مرد من، یار همراهی است که دست مرا، بهمهربانی، گرفته و داریم «پلهپله تا ملاقات خدا»، عروج میکنیم.
الاهی شکر.
۲. غیرتمند است
هم بر من غیرت میورزد، هم بر دیگران، هم بر خودش. به این سخن حضرت امیر، از سویدای قلب، باور دارد که:
«مَا زَنَى غَيُورٌ قَطُّ»؛۲
آدم غیرتمند، هرگز زنا نمیکند.
هر بیعفتی، کمعفتی، سستعفتی را مشمول این سخن حضرت میداند. چنان پاک است که گویا یوسف است.
غیرت را بر خودش و همسرش و دیگران، یکسان روا میدارد. من که غیرت مَردَم را میبینم، خودم را بیشتر مراقبت میکنم. حواسم را ششدانگ جمع میکنم تا گوشهٔ رِدای غیرت مرد غیورم، چروکیده نشود. هیچکداممان ذرهای از دلواپسیهایی را که برخی از همسران این روزگار دارند، نداریم.
الاهی شکر.
۳. شجاع است
هم شجاع است، به معنای جرأتمندی و مردانگی، هم شجاع است، به معنای توانمندی و عُرضهداری. وقتی شجاعت مردانهاش را میبینم، این سخن باشکوه پیامبرمان در جانم طنین میافکند که:
«المُؤمِنُ کَالجَبَلِ الرّاسِخِ لاتُحَرِّکُهُ العَواصِفُ»؛۳
مؤمن، چونان کوه استوار است که توفانها او را نمیلرزانند.
۴. صبور است
هم در ناملایمات زندگانی اینجهانی صبور است، هم بر تلخیهای دنیا، هم بر نامردمیهای برخی مردمان.
مَردَم را از مصداقهای این سخن امام صادق میبینم که:
«اَلْمُؤْمِنُ صَبُورٌ فِی اَلشَّدَائِدِ»؛۴
مؤمن، در سختیها، شکیباست.
اما صبوریهایش آنزمان چهرهٔ معصومانه میگیرد که بر بچگیهای گهگاهی من، شکیبایی میورزد. اینگاهها من بغض میکنم و در دامان شکیبانهٔ خودش پناه میگیرم.
۵. مهربان است
از بیان مهربانی و مهرورزی مَردِ مردانهام ناتوانم. همینقدر میگویم که اگر مهربانی، در قامت انسانی ظاهر شود، همو مردِ من است!
و هفتاد و هفت صفت نیکوی دیگر دارد که بیان آنها بماند برای وقتش! داریم اتوبیوگرافی (زندگینامهٔ خودنوشت) دونفره مینویسیم. آنجا میخوانید.
الاهی شکر.
۲۵ بهمن ۱۴۰۱
۱. سورهٔ علق، آیهٔ ۱۴
۲. نهجالبلاغه، حکمت ۳۰۵
۳. شرح اُصول الکافی، ج۹، ص ۱۸۱
۴. مستدرک الوسائل، جلد ۲، صفحه ۴۸۸
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔥 طلاقهای ناروا (۷) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری 🔴 چوب حراج بر جان دختران نوع این جدای
🍂 طلاقهای ناروا (۸)
⭕️ (ادامهٔ چوب حراج بر جان دختران)
🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
🔻 اشاره
این قلم، ذوق آن را دارد که همیشه در گلستان نیکوییها بگردد. شوق آن را دارد که پیوسته در بوستان خُرَّمیها سیاحت کند؛ از خجستگیهای حیات بنویسد. در قلبها قند آب کند. در ضمیرها عشق بیافریند. دلهای عشقناک را آفرین گوید. جوانان را به بالندگی تشویق کند. در جان همسران، شعلههای عشق را برافروزد. در دلهای مردمان، جوانهٔ امید برویاند.
صاحب این قلم، تمنای وصال دارد و معتقد است ما برای وصلکردن آمدهایم، نه برای فصلکردن.
اما و هزار اما که معلم، باید مراقب تلخیها نیز باشد و برای دردها مرهم آورد. معلمی که رهرو پیامبر است، باید چونان ایشان عمل کند. سخن حضرت امیر در وصف پیامبر (ص) را ببینید:
«طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ؛ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ، يَضَعُ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ؛ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ. مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَةِ»؛ ۱
آن حضرت، طبیبی بود سیّار و گردان؛ طبّش و کارافزار طبابت و حکمتش همراهش، و در جستوجوی بیماران، (نه چونان دیگر طبیبان، نشسته به انتظار بیماران!) داروها و مرهمهایش را مهیّا ساخته و ابزار جرّاحیاش را نیکو گداخته؛ تا بهگاه حاجت، عمل کند و هنگام نیاز، مرهم گذارد؛ بر دلهای کورشده و گوشهای کرشده و زبانهای لالشده! (آن طبیب حکیم)، با داروهایش، در پی یافتن غافلان بود و غفلتکدهها و حیرانان و حيرتكدهها.
هم «مرهم»، هم «میسم». و البته که ایشان، هم «بشیر» بود؛ بشارتدهنده. هم «نذیر» بود؛ هشداردهنده.
باری؛ ناگواریهای جامعه، گاهی نوک قلم را در جام زهر فرو میبرد و بر صفحهٔ کاغذ، زهر میافشاند و زهرناک مینویسد، اما رسالت فربهتر قلم آن است که در جوهر زعفران فرو رود و بر صفحههای دیوان مردمان، گل نگارد. ما امر به معروف را مقدم بر نهی از منکر میدانیم؛ همیشه و همیشه.
آری؛ بنابر ضرورت، گهگاهی قلم را به تلخیها میآلاییم و اندکی - مثلا - از طلاقهای ناروا و ریشههای طلاق مینویسیم.
الاهی که این «ضرورت»، هرگز نباشد و اگر هست، اندک باشد؛ کوچک، درمانپذیر.
🔻 اما حکایت چوب حراج بر دخترانمان!
بسیاری از تراوشهای این قلم، ریشه در مشاورههایمان دارد؛ مشاورههای حضوری، تلفنی، مجازی.
بیست روز قبل، که «چوب حراج بر جان دختران» را نوشتم، دختر و پسری نزدم آمده بودند که «عقد موقت ناروا» کرده بودند؛ هنگام خواستگاری، پیش از گذراندن فرایند خواستگاری، بدون هیچ ضرورتی.
پسر، بر اثر بیماریهای درونیاش، پشیمان شده بود. هیچ حسی به دختر نداشت. قصد انصراف داشت، اما شهامت بیانش را نداشت. اینگاه بود که به دامن مشاور پناه آورد؛ نه برای درمان، بلکه برای بیان سخن خود، از زبان مشاور.
عقد موقت نابهجایشان را بهشدت مذمت کردم. سپس راهکارهایی یکهفتهای دادم که شاید پسر، علاقهمند شود. میدانستم که نمیشود، اما احتیاط کردم و یک هفته فرصت دادم.
پس از یک هفته، هیچ اتفاقی نیفتاد و جدا شدند! افسوس!
دختر، شکسته شد؛ به معنای واقعی شکستهشدن، و پسر، رها شد؛ به معنای بد رهاشدن.
اکنون برای دختر خواستگار دیگری آمده است. دختر، با اضطراب و نگرانی، از من پرسید: «عقد موقت را به خواستگارم بگویم یا نه؟»
شما جای من باشید، به این دختر نگران، چه میگویید؟
بیایید برای سعادت فرزندانمان، بیپروایی نکنیم.
چنین بر جانشان چوب حراج نزنیم!
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
۱. نهجالبلاغه، خطبه ۱۰۸
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
مشاورهٔ صوتی 1.ogg
459.9K
📞 #مشاورهٔ_صوتی
⭕️ همتایی در خواستگاری
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ ازدواج
📳 مادری پرسیده است:
۱. برای دخترم خواستگار آمده. آنها ترکزبانند و ما فارسزبانیم. آیا تفاوت زبانی میان دختر و پسر، باعث اختلاف میشود؟
۲. دربارهٔ مردانی که میگویند: «من خودم، مطالعه دارم و با فنون مشاوره آشنا هستم»، و در زمان خواستگاری، با مشاورهٔ پیش از ازدواج مخالفت میکنند، نظرتان چیست؟
🎧 پاسخ استاد علیاکبر مظاهری؛ نویسنده و مشاور، را میشنویم.
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 خبرگزاري مهر گزارش کرد:
🔹 کتاب «برای دخترانمان»، منتشر شد.
🔸 نویسنده: حجتالاسلام علیاکبر مظاهری
🔸 ناشر: نشر جمال
🙏 از برادر ارجمندمان، جناب آقای محمد آسیابانی؛ خبرنگار خبرگزاری مهر، سپاسگزاریم.
🌐
https://www.mehrnews.com/news/5709244/برای-دختران-مان-منتشر-شد
✅ #خبرگزاری_مهر
🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
✅ #علیاکبر_مظاهری_اصفهانی _ #پایگاه_اندیشوران_حوزه
🌐 http://mazaheriesfahani.ir
✅ #وبسایت_علیاکبر_مظاهری
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
✅ #رسانههای_علیاکبر_مظاهری
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
از زبان مشاور
🍂 طلاقهای ناروا (۸) ⭕️ (ادامهٔ چوب حراج بر جان دختران) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری 🔻 ا
🌹 بازتابِ چوبِ حراج
🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
از زمانی که مطلب «چوب حراج بر جان دخترانمان» را منتشر کردهایم، بازتابهای فراوانی از خوانندگانمان دیدهایم. و همچنان ادامه دارد.
اینها، از یک منظر، دو دستهاند:
۱. درد دلها
این درد دلها، بیشتر از ناحیهٔ کسانی است که دردی مشابه دارند؛ کسانی که خود، این چوب حراج را خوردهاند.
با ایشان همدلی کردیم و به صبوریشان دعوت کردیم و امیدشان دادیم و راهکارهایی برای عبور از این «بحران روحی»، بیان کردیم.
برخی از مربّیان جامعه و نیکخواهان نیز نالیدند، همدردی کردند، تٱیید کردند.
۲. پرسشها
کسانی نیز پرسیدهاند:
«این که نوشتهاید: "شما اگر جای من باشید، به این دختر نگران، چه میگویید؟"، نمیدانیم چه بگوییم. شما به او چه گفتید؟ خودتان این سوال را جواب دهید.»
🔻 پاسخ ما
۱. بله. حتماً بگویید. آن خواستگاری و عقد موقت شما، آشکار شده است. پنهانکاری، نه ممکن است، نه مطلوب. اما در همان آغاز خواستگاری جدید، نگویید. بگذارید یکی دو گام برداشته شود. اگر قرار بر ادامهٔ خواستگاری شد. آنوقت بگویید؛ به خود پسر بگویید. او اگر خواست، به خانوادهاش میگوید. و اگر خواست، نزد خودش نگه میدارد؛ به عنوان یک راز.
🔹 اگر نگویید، پیامدهایی دارد:
الف. او بعدا میفهمد. آنگاه مسئله فرق میکند. شما را خائن میپندارد. گمانهای بد میکند «کِرم سوءِظن»، در مغزش میافتد که: آیا تا کجاها پیش رفتهاند؟!
ب. شما و خانوادهتان نگران باخبرشدن او میمانید. این نگرانی، پردوام است.
ج. پیامدهای ناگوار دیگری نیز دارد که تا مرز طلاق، پیش میرود.
این نمونه را ببینید:
⭕️ هووگری زنعمو!
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ ازدواج
دختری، دوبار این تجربهٔ تلخ را داشت. یکی طولانی شد. آشکار شد. همه فهمیدند. دومی کوتاه بود. فقط خانواده میدانستند و عمو و زنعمو. خواستگار سوم که آمد، از من پرسیدند چه کنیم؟ گفتم هر دو را بگویید. اما آنان اولی را گفتند. چون بههیچشکل قابل پنهانکردن نبود. خواستگار پذیرفت. دومی را نگفتند. قابل پنهانکردن میدانستند. میپنداشتند غیر از خودمان و عمو و زنعمو، کسی نمیداند. لازم نیست بگوییم.
ازدواج کردند. زمانی گذشت. زنعمو و مادر دختر، نمیدانم بر سر چه موضوعی، دعوایشان شد. زنعمو، با جاریاش، هووگری کرد. عقد موقت دوم دختر را به شوهر او رساند.
شوهر گریه میکرد و میگفت: «من که اولی را، که درشتتر بود، پذیرفتم. چرا دومی را، که کوچکتر بود، نگفتید؟!»
او درست میگفت.
📌 نکتهای مهم
آنچه تا اکنون گفتهایم، مواردی بود که آمیزشی نبود و دختر، دوشیزه مانده بود. اما اگر آمیزش شده باشد، موضوع بزرگتر میشود. حق پسر مطرح میشود؛ حق شرعی، قانونی، وجدانی، عرفی. دیگر کتمان آن، بههیچرو، روا نیست.
🌸 بیایید برای آرامش خود و فرزندانمان، عاقلتر باشیم!
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 سود یا ضرر/ والدین دنبال چه هستند؟
✅ #مصاحبه_با_خبرگزاری_رسا؛ #استاد_علی_اکبر_مظاهری
🌐 https://rasanews.ir/0033na
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
🌹 چوب حراج بر جان دختران/دوران خواستگاری، نیازی به محرمشدن ندارد.
✅ #مصاحبه_با_خبرگزاری_مهر؛ #استاد_علی_اکبر_مظاهری
🌐 https://www.mehrnews.com/news/5713338/%DA%86%D9%88%D8%A8-%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D8%AC-%D8%A8%D8%B1-%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%AD%D8%B1%D9%85-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
۱ اسفند ۱۴۰۱
🌹 ایمانِ مذهبی
(بالاترین دارایی جهان)
🖌 #نویسنده: #علیاکبر_مظاهری
امروز با یکی از خویشاوندان کهنسالمان صِلهٔ اَرحام تلفنی کردم. گفتوشنود خوبی بود.
او همهٔ کارهای اینجهانیاش را انجام داده است؛ فرزندانش را سامان داده، کامهایش را از این جهان گرفته، کارهایش را به فرجام رسانده. دیگر نه کاری دارد که انجام دهد، نه غریزهای دارد که از آن لذت ببرد. نه ثروتی نیاز دارد که برای به دستآوردنش تلاش کند. نه هدفی دارد که برای رسیدن به آن بکوشد. دیگر هیچ کاری، هیچ نیازی، هیچ انگیزهای، هیچ هدفی، هیچ دلخوشکُنَکی ندارد.
اما دیدم شاداب است، شادان است. امیدوار است خوشدل است. چرا؟
کاویدم. تنها یک عامل او را چنین سرزنده نگه داشته است، و آن «ایمانِ مذهبی» است. فقط دلش به خدا گرم است. اگر این دلگرمی را نداشت، هم غمگین میبود، هم دلمُرده میشد، هم افسرده. پیوند قلبیاش با خدا، او را برپا داشته است.
🔹 خاطرهای خوشخاطر
حدود ۲۵ سال پیش، (اکنون در سال ۱۴۰۱ هستیم)، مرحوم آیتالله محیالدین حائری شیرازی، در حرم حضرت معصومه - سلاماللهعلیها - بر منبر، سخن میگفت. جمع انبوهی در آن محفل بودند. ایشان گفت:
«هرکس میداند قبر پدربزرگ پدرش کجاست، دست بلند کند.»
هیچکس دست بلند نکرد. ایشان گفت:
«معنای این سخن و این امتحان، این است که بعد از ۱۵۰ سال دیگر، هیچکس قبر ما را هم نمیداند کجاست. آنوقت تنها ما میمانیم و خدا.»
آری؛ ما میمانیم و خدا. آنکس که پس از هرکس برایمان میماند، خداست.
🔸 سرمایهٔ کهنسالی
ما، همگیمان، در دوران کهنسالی، همهچیز و همهکس را دیگر نداریم؛ فرزندان، رفتهاند. غریزههای لذتدار، خُفتهاند. یارای بهرهگیری از داراییها را نداریم. دیگر ثروت به کارمان نمیآید. شهرت، یا رفته است یا دل و ذهن و توان بهرهجویی از آن را نداریم. چرب و شیرینها دیگر طعم و حلاوتی ندارند. تنها لذتی که باقی میماند، «اُنس با خدا»ست.
من نام این لذّت را گذاشتهام «حسّ خُجَسته».
🔻 حسّ خُجَسته
«حسّ خُجَسته»، چیست؟
همان «لذّت اُنس» است. در این مَقال، در مجال بعد، سخن میگوییم.
انشاالله.
۸ اسفند ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
671.8K
♦️ فرزندم کاهلنماز است.
📞 #مشاورهٔ_صوتی
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ تربیتی - مذهبی
📳 پرسش
پدری گفته است و پرسیده است:
سلام علیکم
استاد، پسری ۱۷ساله دارم. درسخوان است، ولی در نماز، کاهلی میکند. چندبار بهآرامی گفتهام، اما چیزی نمیگوید. نمیدانم. چکار کنم. لطف کنید راهنمایی بفرمایید. تشکر.
📌 پاسخ ما
🎧 پاسخ استاد علیاکبر مظاهری؛ نویسنده و مشاور، را میشنویم.
١٠ اسفند ١٤٠١
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 لذّتِ اُنس
🖌 #نویسنده_و_مشاور: #استاد_علی_اکبر_مظاهری
🌸 در ایّام عادت ماهانه، چگونه عبادت کنیم؟
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ عرفانی
🔻 پرسش
خانمی گفته و پرسیده است:
سلام علیکم
استاد، سؤالی از خدمت شما دارم: من، در زمانهای معمول، عبادتهای خوبی دارم. با خدا مأنوسم. حالتهای خوشی دارم. اما در ایّام عادت ماهانه، که نمیتوانم نماز بخوانم، دلتنگ عبادت میشوم. ذکر میگویم، قرآن و دعا میخوانم، اما دلتنگ چادر نماز، سجّاده، نمازهای یومیّه و نماز شب میشوم. چهکاری انجام دهم که جایگزین نماز باشد تا حالت پریشانی نداشته باشم و دلتنگیهایم رفع شود؟
متشکرم.
♦️ پاسخ ما
۱. مرحبایتان میگوییم که چنین رابطهٔ خجستهای با خدایمان دارید. آفرین بر شما که دلتنگیهایتان از نوع دلبستگیهای عارفانه است. خدا را بر این نعمت بیبدیل، سپاس گویید. قدردان این احوال فرخنده باشید. این «لذّتِ اُنس» را نیکو نگه دارید و بر آن بیفزابید.
۲. خداوند مهرورز، این نعمت لذّتِ اُنس را هیچزمان از هیچکس دریغ نمیکند. این «باب رحمت»، همیشه بر همگان گشوده است.
باز باش ای باب رحمت تا ابد!
و باز است. دل خوش دارید که این رحمت هرگز، بیسبب، به محرومیت نمیانجامد. خداوند، خود، فرموده است:
«هُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ مَا كُنتُمْ»؛ ۱ خدا با شماست، هرجا که باشید.
شما نیز با او باشید؛ در هرحال و هرجا.
۳. در ایّام عادت ماهانه، مانند دیگر زمانها، وضو بگیرید، در سجادهٔ عبادت بنشینید، نماز بخوانید، اما «نیّت عبادت واجب» نکنید. همهٔ عبادتهای ایّام دیگر را انجام دهید، اما در نظر داشته باشید که نماز بر شما واجب نیست.
۴. قرآن را (غیر از چهار سورهٔ سجدهدار)، هر مقدار که خواستید، بخوانید. ذکر بگویید؛ هر ذکری که دوست دارید و هرمقدار. مناجات کنید؛ هر مناجاتی که بر جانتان خوش مینشیند، بهخصوص «مناجات شعبانیه» را، که مناجات حضرت امیر - علیهالسلام - است و همهٔ امامانمان آن را میخواندهاند. وقتی رسیدید به: «الهی إن اَخَذْتَنی بِجُرمی اَخذْتُکَ بِعَفْوِکْ و إن اَخَذْتَنی بِذُنُوبی اَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ و إن أدْخَلْتَنِی النّارَ أَعْلَمْتُ أهْلَها انّی اُحِبُّکَ»؛ خدای من! اگر مرا به بدکاریهایم مؤاخذه کنی، من هم تو را به عفو و گذشتت مؤاخذه میکنم. و اگر مرا به گناهانم بگیری، تو را به بخشایشات میگیرم. و اگر به آتشم ببری، به اهالی آنجا اعلام میکنم که دوستت دارم.
به فرمودهٔ استاد بزرگوار ما آیتالله جوادی آملی: «اگر بگویی چرا گناه کردی؟ میگویم تو چرا نمیبخشی؟ تو که بزرگتری، چرا آبرویم را میبری؟! این نازکردن با خداست.»
وقتی به اینجای مناجات شعبانیه رسیدید، اگر چشمههای دلتان و چشمان سرتان جوشان شد، خوشا حالتان!
و هنگامی که رسیدید به: «اِلٰهى هَب لى کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَیکَ»، ای خدای من! مرا از همهچیز و همهجا جدا کن و به خودت وصل.
حالتی میآید که به وصف نمیآید.
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد!
اگر هم چشمانتان بارانی و حالتان دگرگون نشد، غصه نخورید. مداومت کنید. حتماً چشمهها میجوشد و احوال، دگرگون میشود.
هرگز سرزمین دلتان را از این شهدهای گوارا، محروم نکنید. این زلالهای خوشگوار را همواره بر نهال جانتان جاری بدارید.
گوارای وجودتان!
۱. سورهٔ حدید، آیهٔ ۴
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani
هدایت شده از اخلاق و عرفان
🌹 حسِّ خُجَسته
🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ عرفانی
🔻 پرسش
یکی از دانشجویانمان گفته و پرسیده است:
سلام استاد.
در کلاسهایتان گاهی از «حسِّ خُجَسته» سخن میگفتید. آن را «حسِّ هفتم» میشمردید. میگفتید: حسِّ خُجَسته، بالاترین حسّ انسان است. لذیذترین لذّت جهان است. اندکی دربارهٔ آن سخن میگفتید، اما ناگهان خاموش میشدید. ادامه نمیدادید. هرگاه از آن سخن میگفتید، به وجد میآمدم. کنجکاو میشدم. اما وقتی سخن را نیمهتمام میگذاشتید، حسرت میخوردم. بنده و بعضی دیگر از دانشجویان میخواستیم که بیشتر دربارهٔ آن سخن بگویید. عذر میآوردید و آن را به بعدها واگذار میکردید. اکنون که در پست «ایمانِ مذهبی»، باز از آن حسّ خُجَسته نوشتید، عطش زمان کلاسها سر برآورد، اما با ناتمامگذاشتن آن، حسرت آن زمانها تجدید شد. تمنّا میکنم این موضوع را کامل کنید. عطشناک آنیم. لطفاً.
🔻 پاسخ ما
سلام و نور بر شما جوان بیداردل. چشم؛ ادامه میدهم، اما نمیدانم تا کجا بتوانم. از خداوند عزیز؛ خالق و مالک این حسّ مبارک، بهدعا، میطلبیم که توفیق انجام و فرجام دهد.
🌸 حسّ خُجَسته، چیست؟
همگان، حواس پنجگانهٔ انسان را میشناسند. این حواس، واقعی است و همگانی. همه دارند. همه آن را درک و احساس میکنند. دربارهٔ این حواسّ پنجگانه، سخن نمیگوییم.
اما «حسّ ششم»، همگانی نیست. نمیدانیم واقعیت دارد یا نه. قابل اثبات و ادراک نیست. برخی از مردمان، داشتن آن و ادراک آن را ادعا میکنند. برخی دیگر، آن را انکار میکنند و آن را «توهم» میشمارند. من اما، نه آن را تأیید میکنم، نه رد میکنم. میگذاریم همچنان در «ابهام» بماند. به آن نیازی نداریم. اثری در زندگیمان ندارد. وجودداشتن یا وجودنداشتن آن، نه فایدهای برای ما دارد، نه زیانی میرساند. از این نیز میگذرید.
🌻 اما «حسِّ هفتم»
بر این حس، نام «حسِّ خُجَسته» نهادهام و آن را «حسِّ هفتم» میشمارم. این حس را تایید میکنم. هم قابل ادراک است، هم قابل اثبات.
بیان این حس؛ بهوصفآوردن آن، بهقلم و بهزبانکشیدن آن، نشاندادن آن، آسان نیست. حسی است وجدانی، یافتنی، چشیدنی، عرفانی.
قرآن را ببینیم:
«نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»؛۱
ما، از رگ گردن، به آدمی نزدیکتریم.
چگونه؟
«اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ»؛۲
خداوند، در میان آدمی و قلب او، حائل میشود.
چگونه؟
حسِّ خُجَسته آن است که این نزدیکی با خدا را، این حضور بیواسطهٔ خدا را، دریابیم. حضور دائمی خدا را ببینیم. نه فقط «بدانیم»، بلکه «ببینیم». با رؤیت این حضور، دیگر تنها نیستیم. لذّت این اُنس، بالاترین لذتهاست. با یافتن این حس مبارک، دیگر هیچ سختیای، جانکاه نیست. انجام هیچ گناه عمدیای، ممکن نیست. همهٔ پدیدههای جهان، زیباست.
به جهان خُرّم از آنم که جهان خُرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست ۳
با نشستن این حس در جان آدمی، دیگر با جهان و هرآنچه در آن است، در صلحایم و صلحایم و صلح.
من که صلحم دائما با این پدر
این جهان چون جنتستم در نظر ۴
وقتی حلاوت این شهد بهشتی، در دل بنشیند، دیگر تلخیهای این جهان، چونان ذوبشدن برفهای زمستان در گرمای آفتاب تابستان، ناپدید میشوند.
📍 این نمونهٔ زیبا را ببینیم:
☘ شکیبایی در مرگ دایجونرضا
دایجونرضا، جوانی بود برازنده؛ شجاع، زیبا، خوشقامت، مؤدب، مؤمن. او از اصفهان به تیران آمد برای دعوت خویشان به جشن دامادیاش در اصفهان. در راه بازگشت، اتوبوس واژگون شد و دایجونرضا، کشته شد. به آقاجون خبر دادند و از ایشان خواستند بر جنازهٔ دایجون حاضر شود و نیز اجازهٔ خاکسپاری پیکر را بدهد. آقاجون گفت: «حال رانندهٔ اتوبوس چطور است و الان کجاست؟» گفتند: «سالم است و در بازداشتگاه موقت.» آقاجون گفت: «اول راننده را آزاد کنید تا نزد خانوادهاش برود تا من بیایم.»
گفتند: «راننده باید در بازداشتگاه بماند تا تکلیف قانونیاش معلوم شود. شما حالا بیایید تا بعد به او برسیم.» آقاجون گفت: «اول راننده را آزاد کنید.» اصرارها، برای بردن آقاجون، اثر نکرد. راننده را، با رضایتنامهٔ آقاجون، آزاد کردند.
آقاجون بر پیکر دایجونرضا حاضر شد. به سراپای آغشته به خون دایجون نگاه کرد و دست بر آسمان برداشت و گفت: «الحَمدُلله.» سهبار چنین کرد و برخاست و اجازهٔ تجهیز و خاکسپاری جوان رعنایش را داد.
این از ثمرههای «حسِّ خُجَسته» است.
{انشاءالله ادامه دارد.}
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
۱. سوره ق، آیه ۱۶
۲. سورهٔ انفال، آیه ۲۴
۳. غزلیات سعدی
۴. مثنوی مولانا
🌐 http://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani
🌹 خبرگزاري دانشجو گزارش کرد:
🔹 کتاب «برای دخترانمان»، منتشر شد.
🔸 نویسنده: حجتالاسلام علیاکبر مظاهری
🔸 ناشر: نشر جمال
🌐 https://snn.ir/fa/news/1061044/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D8%B4%D8%AF
✅ #خبرگزاری_دانشجو
🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
✅ #علیاکبر_مظاهری_اصفهانی _ #پایگاه_اندیشوران_حوزه
🌐 http://mazaheriesfahani.ir
✅ #وبسایت_علیاکبر_مظاهری
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
✅ #رسانههای_علیاکبر_مظاهری
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
😥 این چهار فرزند!
🖊️ نویسنده: علیاکبر مظاهری
♦️جنگ و صلح همسران (۲۷)
خانوادهای را میشناسم که چهار فرزند دارند. از مراجعانم هستند. از جوانب گوناگون زندگیشان باخبرم. هر چهار فرزند، اعصاب و روانشان خراب است؛ بیاستثنا. هر چهار فرزند، مراجعه به روانپزشک دارند؛ بیاستثنا.
چرا چنیناند؟ بسیار کاویدم که ریشههای بیماریهای عصبی و روانی آنان را بیابم. آیا یافتم؟ بله. «ریشهها» نبود. تنها یک ریشه بود؛ دعواهای پدر و مادر!
این پدر و مادر، بر سر هیچها و پوچها، در بسیاری از زمانها، با هم دعوا میکردند؛ مجادلهها، انتقادها، گیردادنها، به همدیگر یریدنها، دشنامگوییها، کتککاریها.
بنابرمثال: این که برخیها میگویند: «حاصل ازدواج فلانی با فلانی، چند دختر و چند پسر است»، من میگویم: حاصل ازدواج این دو همسر، چهار فرزند بیمار است؛ بیمارانی رنجور، افسرده، پراضطراب، دلمرده، وسواسی، ناامید.
👺 جنایتکاران بزرگ
راستی کدام جنایتکار میتواند با چهار انسان، چنین کند؟
جنگ؟
ما جنگزدههایمان را دیدیم. از جنگ، آسیب خوردند، اما هرگز هیچ خانوادهای را ندیدیم که هر چهار فرزندشان عصبی و روانی شده باشند.
هرچه اندیشیدم، تحقیق کردم، کاوشهای میدانی کردم، مشاورههایم را کاویدم، هیچ عاملی را چندان نیرومند نیافتم که بتواند بهتنهایی هر چهار فرزند یک خانواده را چنین بر زمین بزند. دعواهای پدر و مادر، نزد فرزند، نیروی تخریبش از همه عاملهای ویرانگر دیگر، بیشتر است. جان و روان فرزندان را ویران میکند. حتی جسم آنان را. جسم و جان، بر هم اثر میگذارند. از هم اثر میپذیرند.
😳 سخنی درشت
بر زبان و قلم برخی از روانشناسان، سخنی هست که تردید داشتم آن را بیان کنم. اندیشیدم. گاهی مصمم، گاهی منصرف میشدم که آیا بگویم؟ آیا بنویسم؟ حقا که بیان آن هولناک است. اما سرانجام، بر تردیدم غلبه کردم و عزمم را بر بیان آن، جزم کردم. به این امید که در دل پدری و مادری لرزهای افکند و سبب شود چماق دعوا را دور اندازند.
آن سخن تلخ و درشت، این است:
«هر دعوای پدر و مادر، نزد فرزند، به اندازهٔ یک تجاوز جنسی، به او آسیب میزند.»
بیاییم از خدا پروا گیریم.
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
هدایت شده از علیاکبر مظاهری
مجموعه آثار
این کانال حاوی برخی از آثار علیاکبر مظاهری اصفهانی است، با قابلیت #جستجو.
https://eitaa.com/Majmooe_Asaar_ostad_AM