❣#سلام_امام_زمانم❣
#مولاجانم!
گرچه این شهر شلوغ است
ولی باورکن
آنچنان جای تو خالیست،
صدا می پیچد...
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج
🌹 @Mazan_tanhamasir
1_1110879038
9.74M
📜 قرائت #دعای_عهد
🎊 تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
#امام_خمینی ره:
اگر هر روز #دعای_عهد خواندی ، مقدراتت عوض میشود...⚡️
✅ امروز محکمتر #عهد سربازی و یاریم را تمدید میکنم.
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
التماس دعا ....🌷
#تکتکاعمالمرانذرظهورتمیکنم
🌹 @Mazan_tanhamasir
🍃بسماللهالرحمنالرحیم 🍃
سلام .... روز زیبای پاییزیتون بخیرعزیزااان 😍
🍂چه زیبا گفتن :
توی گرفتاری باید اندیشه رو به جنب و جوش دراورد نه اعصاب رو …
🍂همه با هم متفاوتیم اما خوشبخت کسی نیست که مشکلی نداشته باشه
خوشبخت کسیه که
با مشکلات مشکلی نداره ...
باید حوصله کرد ،
ایستادگی کرد ،
و صبور بود ...
🌹 @Mazan_tanhamasir
🔸#کلام_بزرگان
#استاد_قرائتی
✅ من نردبان تو شدم...
میگویند: پدری دست بچهاش را گرفته بود. داشت میرفت. به جایی رسیدند. یک معرکه گیری، معرکه گرفته بود. جمعیت هم ایستاده بودند تماشا میکردند. این بچه قدش کوچک بود. گفت: آقاجون من هم میخواهم ببینم. گفت: بغلم بیا. گفت: من میخواهم بهتر ببینم. گفت: پایت را روی دوش من بگذار.
بچه پایش را روی دوش او گذاشت، بچه که روی دوش رفت گفت: بابا، گفت: بله! گفت: حالا خوب میبینم. گفت: الحمدلله! گفت: بابا، گفت: بله! گفت: از تو بهتر میبینم. گفت: الحمدلله! گفت: بابا، گفت: بله، گفت: اصلاً من میبینم و تو نمیبینی. آخرش پدر گفت: آقا جون اینکه تو می بینی، برای این است که من نردبان تو شدم.
آقای سوپردولوکس! این مادری که لهجه دارد و پدری که پیر شده، این نان مفت به تو داد و شما خوردی و فوق لیسانس شدی. حالا بد مستی نکن. پایت را روی دوش همین پیرمرد گذاشتی و نان مفت خوردی و تحصیل کرده هستی. حالا چه خبر است؟ باید مواظب باشیم.
#تکریم_سالمندان
#سبک_زندگی_اسلامی
🌹 @Mazan_tanhamasir
#تجربه_من
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#تحصیل
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_اول
دختر آخر خانواده بودم و حسابی هم درس خون. سال سوم راهنمایی بودم که خواهرِ اولم ازدواج کرد.
من بعد از اتمام سال سوم دبیرستان وارد حوزه علمیه قم شدم اینجا بود که پای خواستگارای طلبه هم به خونه ما باز شد☺️ در حالی که خواهر دومم ک ۶سال از من بزرگتر بود، هنوز مجرد بود😔
بلاخره پدرم با اصرارهای مادرم به ازدواج من با یکی از این خواستگارای طلبه که همشهری و آشنای دور بودیم رضایت داد اصرار مادرم هم فقط بخاطر راه دوری بود که من باید از شهرمون تا قم تنهایی میرفتم و مادرم میخواست محرمی همراهم داشته باشم تا خیالش راحت باشه و مشکلی پیش نیاد هرچند خودش هم طبق رسم فامیل ناراحت بود که دختر کوچیکه رو زودتر از بزرگه عروس کرده، خواهرمم خیلی از این بابت ناراحت بود. اما این سنت شکنی برکتی داشت که خواهرم بعد از من عقد کرد و تازه قبل از من عروسی کرد و رفت خونه خودش.
به این ترتیب من سال ۹۰ در سن ۲۱ سالگی با یک طلبه ازدواج کردم و هر دو درس میخوندیم. دوست داشتم مهریه ام ۱۴تا سکه باشه اما هرچی تلاش کردم و با پدر و مادرم صحبت کردم راضی نشد. الان که خودم مادر شدم درکشون میکنم به همین خاطر با خودم میگم کاش رو حرفشون حرف نمیزدم و بحث نمیکردم و ناراحتشون نمیکردم چون به هر حال من مهریم رو بعد از عقدم به شوهرم بخشیدم البته بین خودمونه فقط یا میتونستم بدون اینکه کسی بفهمه بعد عقد مهریه ام رو به همون ۱۴تا تغییر بدم، لزومی نداشت اینقد بحث کردن.
به هر حال ما بعد از ۲ سال عقد رفتیم کربلا و بعد هم یه ولیمه ساده توی خونه پدرشوهرم دادیم و با یه جهیزیه ساده بدون تخت و مبل و بوفه و خیلی وسایل غیرضرور دیگه رفتیم خونه بخت. حتی تا چند ماه اول ماشین لباسشویی و کمد لباسی و پشتی و چرخ خیاطی و آبمیوه گیر هم نداشتیم چون پدر من در شرایط مالی خیلی بدی بودن و بعضی وسایل رو کم کم برای ما خریدن.
خب ما هم چون شوهرم اون زمان هنوز درس میخوند و کار ثابتی نداشت و با شهریه طلبگی زندگی میکردیم، نمیتونستیم خودمون اون وسایل رو بخریم.
به هرحال دوست نداشتیم عقدمون تا بهتر شدن شرایط مالی خانواده ام طول بکشه چون همینجوری هم خیلی طولانی شده بود پس توقعات رو کم کردیم و با حداقل ها توی شهر غریب یه خونه ۵۰ متری اجاره کردیم و رفتیم سرخونه زندگیمون.
با اینکه دوتایی درس هم میخوندیم اما زود حوصله مون سررفت برا همین سالگرد ازدواجمون من باردار شدم و خدا یه دختر ناز به ما داد.😍 و از قدم خیرش ما ماشین 🚙خریدیم. و من درسم رو غیر حضوری ادامه دادم.
این دختر ناز شب بیداری هاش وقتی نوزاد بود و شیطنتاش وقتی یه کم بزرگتر شد خیییلی زیاد بود و چون همش با خواهرزادم مقایسه میشد که سه ماه از دختر من بزرگتره و برعکس دختر من بسیییار بچه آرومی بود به همین خاطر جیق وگریه و شیطنت دختر من بیشتر جلوه میکرد و موجب گله و شکایت اطرافیان میشد. من از این بابت خیلی ناراحت بودم هرچند به روی خودم نمی آوردم تا بزرگترا ناراحت نشن و سر این مساله کوچیک و زودگذر کدورتی بین بزرگترا پیش نیاد.
دخترم ١۵ ماه داشت و اذیتهاش کم شده بود و ما با شیرینی های بچه داری خوش بودیم و من در حال گذراندن امتحانات پایان ترم بودم و اصلا متوجه عقب افتادن دورم نبودم، بعد امتحانات متوجه شدم. تا بیبی چک بگیرم و امتحان کنم کلی نذر و دعا کردم که حامله نباشم اما بودم.
وقتی به شوهرم گفتم اول دوتایی خندیدیم اما طولانی نبود. یه حدیث از معصوم داریم که اگر کسی رو به خاطر کاری سرزنش کنی حتما خودت به اون مساله دچار میشی. من قبل از اون موقع همیشه خانم هایی که بچه شیر به شیر داشتن رو سرزنش میکردم که چرا مراقب نبودن و مایه بی فرهنگی میدونستم. خدا منو ببخشه.
به همین خاطر خجالت میکشیدم و از سرزنش دیگران هم میترسیدم تصمیم گرفتیم به کسی نگیم پس بلافاصله رفتیم قم و تا۴ ماهگی به کسی نگفتیم.
توی این ۴ماه ما اسبابکشی هم داشتیم که خودم تمام کارهای نشستنی مثل جمع کردن وسایل و چیدن توی کارتن تا باز کردن و چیدن آشپزخونه رو انجام دادم و بقیش رو شوهرم و برادرشون.
دخترم ۲سالش بود که پسرم دنیا اومد و منم درسم تموم شد و فوق لیسانسمو گرفتم فقط پایان نامم مونده بود. از قدم خیر پسرم ماشینمون رو هم عوض کردیم و یه ماشین بهتر گرفتیم.
برا زایمانم اومدم شهرمون، خونه مامانم اما بعد دنیا اومدن بچه دخترم خیلی اذیت شد و حسودی میکرد و از شدت ناراحتی یه تب عجیب کرد که هرکار میکردیم قطع نمیشد و خیلی شیطنت میکرد و پسرمم شب بیداری داشت و همه خسته شده بودن و گاهی اطرافیان دخترمو دعوا میکردن به همین خاطر به شوهرم گفتم بریم خونه خودمون هرچند میدونستم خیلی شرایطم سخته اما باید کنار می آمدم. پسرم ۱۲ روزه بود و با یه بچه ۲ساله برگشتیم قم
ادامه 👇
🌹 @Mazan_tanhamasir
#تجربه_من
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#تحصیل
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_دوم
روز اول که رسیدیم شوهرم رفت کلاس و دخترم خواب بود و پسرم هم آروم نمیگرفت و من نمازم داشت قضا میشد پسرمو دادم دست همسایه بالاییمون و نمازم رو خوندم اما این اولین و آخرین کمکی بود که سر نگهداری بچه ها از دیگران داشتیم اصلا دوست نداشتم بارم روی دوش کسی باشه، در کل زندگی سعی کردیم دست به زانوی خودمون بگیریم و بلند بشیم.
تا یک ماهی که از تولد پسرم گذشت هر دوتاشون رو پوشک میکردم اما دیگه بعد یکماه دخترم رو از پوشک گرفتم و خدا روشکر همکاری خوبی داشت و سر ده روز دیگه خودش خبر میکرد.
اما حسادت ها همچنان بود و گاهی میومد محکم میزد تو سر بچه. دیدم نمیشه که من مدام مواظب بچه باشم و مدام نگران به همین خاطر شوهرم هرجا میرفت دخترمم همراهش میبرد، وقتی هم نمیتونست همراهش ببره من پسرمو تو اتاق میخوابوندم و توی حال با دخترم بازی میکردم این شرایط تا ۵ماه ادامه داشت دخترم بزرگتر شده بود و پسرم میتونست بشینه دیگه از حسادت خبری نبود و تازه با هم، بازی هم میکردن.
من دیگه رفتم تو فکر نوشتن پایان نامه😢 تا موضوع تصویب شد و کارهای اولیش انجام شد پسرم یکساله شد. صبح تا ظهر شوهرم بچه ها رو نگه میداشت من میرفتم کتابخونه بعد من میومدم پیش بچه ها و شوهرم میرفت کلاس.
پایان نامه که تموم شد شوهرمم درسش تموم شد و یه کار خوب توی شهر خودمون بهش پیشنهاد شد و ما برگشتیم شهرمون.
اوایل من اصرار میکردم برا بچه دارشدن اما شوهرم مخالف بود، دیگه منم چیزی نگفتم و برا دکترا قبول شدم و سخت مشغول بودم حالا دیگه شوهرم دلش بچه میخواست ولی من مخالف بودم جالبه در همین موقع افراد مختلف به من گوشزد میکردن که داره دیر میشه و برا بچه بعدی اقدام کن و من احساس کردم همه این ها صدای خداست لذا برا شادی دل امام زمان و رهبری عزیز اقدام کردیم و بچه مون رو نذر ظهور آقا کردیم.
بارداری خیلی سختی داشتم، شکمم کامل اومده بود پایین و از ماه۶ دیگه نمیتونستم سرپا وایسم و توی خونه فقط یه غذای مختصر درست میکردم که اونم بینش صدبار مینشستم. بقیه کارها رو شوهرم انجام میداد یا با سختی زیااااد خودم انجام میدادم. شرایط خیلی بدی بود همیشه خونه به هم ریخته و سینک ظرفشویی پر از ظرف بود😩 ماه آخر خیلی درد داشتم و اذیت میشدم.
توی این شرایط هر هفته باید تا مرکز استان میرفتم برا کلاس های دکترا. در هفته یه روز کلاس داشتم از صبح تا عصر، اون ترم تا دو هفته مونده به پایان ترم رفتم کلاس و یه روز که از کلاس برگشتم شبش تو جاده برگشت به خونه مون دردام شروع شد و رفتم بیمارستان و پسرم دنیا اومد.
الان ترم آخر دکترا هستم و توی یکی از این آزمون های استخدامی که ۳ساله که براش زحمت کشیدم بالاخره قبول شدم😍 اما الان که پسرم ۹ ماهشه میبینم که همه سختی ها گذشت و خاطره شد و خدارو هزاران مرتبه شکر که سه تا دسته گل دارم که خنده هرکدومشون خستگی رو از تن در میاره و خدا کنه که بازم لایق مادری باشم و خدا نسل منو از بچه شیعه های سالم و صالح زیااااد کنه
بچه ها هیچ وقت مانع کار و فعالیت و درس و پیشرفت آدم نمیشن اتفاقا از پاقدم خیری که دارن باعث ترقی و پیشرفت هم هستن. فقط کافیه یه مقداری ما هم صبر و برنامه ریزی و پشتکار و نظم داشته باشیم.
من وقتایی که درس داشتم و بچه داری هم داشتم، از فرصت بعد نماز صبح استفاده میکنم که خیلی برکت داره معمولا شب ها زود میخوابیم مخصوصا ایام مدرسه بچه ها، اما بعد نماز صبح بیدار میمونم و درس میخونم تا ساعت ۶ونیم که بچه ها رو بیدار میکنم تا برن مدرسه.
بعد از اینکه اونا رفتن مدرسه تا فسقلی خوابه بازم درس میخونم. معمولا هر کتابی که قراره بخونم طبق زمانی که دارم برنامه ریزی می کنم که هر روز چند صفحه باید ازش بخونم تا تموم بشه و تمام سعیم رو میکنم تا از برنامه ام عقب نمونم. وقتی فسقلی هم بیدار شد دیگه به کارای خونه و این گل پسر میرسم.
برای کارهای خونه هم برنامه دارم که هر روز چه کاری انجام بدم مثلا یه روز لباس و ملحفه شستن، یه روز جارو کشیدن و... چون توی یه روز نمیتونم تمام کارا رو انجام بدم، هرچند که مثل خیلی از شما دوست دارم هر روز تمام این کارا رو انجام بدم و خونه ام مثل دسته گل💐 باشه اما منطقیش اینه که نمیتونم توان و وقتشو ندارم پس به خودم سخت نمیگیرم.
به نظرم برای اینکه بخوایم بچه زیاد بیاریم اول باید سبک زندگیمون رو تغییر بدیم. خونه ای که چندتا بچه توش هست قاعدتا همیشه از تمیزی برق نمیزنه، قدیم تر هم یه اتاق داشتن به اسم مهمون خونه که همیشه درش بسته بود تا تمیز بمونه چون مهموناشون همیشه سرزده میومدن اما الان مهمونای ما با هماهنگی میان پس لزومی نداره زندگی رو برخودمون سخت کنیم تا خونه همیشه مرتب باشه.
خدایا به ما بچه های سالم و صالح زیاد عطا کن.
🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 🔴 دیدار جمعی از نخبگان و استعدادهای برتر علمی کشور با رهبر انقلاب؛
تمثال شهیدان چمران، طهرانی مقدم، فخریزاده، علیمحمدی، شهریاری، رضایینژاد، احمدی روشن و دکتر کاظمی آشتیانی در کنار حضرت آیتالله خامنهای ۱۴۰۲/۷/۲۵
#رهبرمعظمانقلاب: نخبگان کشور امروز به یک خیز جدید احتیاج دارند
✏️ نخبگان کشور امروز به یک خیز جدید احتیاج دارند/ این خیز باید با همراهی این دولت و همکاری مسئولان جوان در بدنه دولت و همت مجموعه نخبگان انجام شود.
ایشان اظهار داشتند : اشتغال و فرصت پژوهش و پیشرفت دو انتظار نخبگان از بدنه مدیریت کشور است که درصورت برآورده شدن این دو خواسته، مهاجرت نخبگان کم خواهد شد.
۱۴۰۲/۷/۲۵
#امامخامنهای
🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #رهبرمعظمانقلاب : اگر جنایت رژیم صهیونیستی ادامه پیدا کند کسی نمیتواند جلوی مسلمانان و نیروهای مقاومت را بگیرد.
🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #رهبرمعظمانقلاب : بعضی کشورها اعتراض کردند که چرا فلسطینیها غیرنظامیان را کشتند؟ شهرکنشینان اصلا غیرنظامی نیستند ۱۴۰۲/۷/۲۵
🔹مسئولان بعضی از کشورها که با مسئولان کشور ما صحبت کردند، در دفاع از رژیم غاصب صهیونیستی اعتراضشان این بوده که چرا فلسطینیها غیرنظامیها را کشتند.
🔹اولاً این حرف خلاف واقع است. یعنی اصلاً اینها که در شهرک و اینها هستند غیرنظامی نیستند. همهشان مسلحاند.
🔹حالا گیرم غیرنظامی. چه تعداد غیرنظامی کشته شدند. صدبرابر آنها الان دارد این رژیم غاصب از زن و بچه و پیر و جوان میکشد. در این ساختمانهای غزه نظامیها که ساکن نیستند. نظامیها جاهای خودشان هستند و آنها هم میدانند. اینها همه مردماند. مراکز پرجمعیت را انتخاب میکنند و میزنند. در همین چندروز فلسطینیها در غزه چندهزار کشته دادند. این جنایت جلوی چشم همه مردم دنیاست. دولت غاصب رژیم صهیونیستی امروز قطعاً باید محاکمه بشود.
🌹 @Mazan_tanhamasir
از نیل رد شدی و به ساحل رسیده ای!
ما غرق فتنه ایم.... دعا کن برای ما...
دعا کن برای ما...💔😔
#طوفان_الاقصی #فلسطین #امام_زمان
🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اتمام حجّت وزیر امور خارجه ایران...
🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «آتش به اختیار»
👤 استاد #رائفی_پور
🔸 نشستن دیگه بسه، پاشو برای شیعهخانه امام زمان هر کاری از دستت برمیآید انجام بده...
#سهشنبههایمهدوی یعنی یادآوری عزیزترینی که در شلوغیهای زندگی ما شده است #غریبترین...
#صلیاللهعلیکیاصاحبالزمانعج ✋
#سهشنبههایمهدوی
🌹 @Mazan_tanhamasir
جنایت جنگی اسرائیل در بمباران #بیمارستان_معمدانی، اوج وحشیگریِ صهیونیستهاست.
این جنایت، حاصل چراغ سبز شورای امنیت سازمان ملل(با رای آمریکا، فرانسه و انگلیس) بود که با وتو کردن آتشبس، حمایت خود را از کشتار فلسطینیان اعلام داشت!
اسرائیل میخواهد با این وحشیگری، برای خود بازدارندگی ایجاد کند تا دیگر شاهد اقداماتی از جنس #طوفان_الأقصی نباشد؛ اما با هر بمباران، یک قدم به نابودی خود نزدیک میشود.
#داود_مدرسی_یان
خبرنگار الجزیره گزارش داده رژیم صهیونیستی در حمله به بیمارستان المعمدانی از نوع خاصی بمب استفاده کرده که قادر به ایجاد هزاران ترکش است.
🥀 @Mazan_tanhamasir
🔴منابع غیر رسمی تعداد شهدای بیمارستان را بیش از ۱۰۰۰تن اعلام کردهاند
🔹ارتش رژیم صهیونیستی پیش از بمباران این بیمارستان به مردم اعلام کرده بود از خانههای خود خارج شوند و به این بیمارستان بروند/هنوز صدها نفر زیر آوار بیمارستان هستند.
🔴 دفاع شهری غزه: وارد حیاط بیمارستان المعمدانی شدیم هیچ مجروحی نیافتیم، صدها شهید دیدیم که اجسادشان قطعه قطعه شده است.
#لعنتاللهعلیالقومالظالمین
#اللهمعجللولیکالفرج
🥀 @Mazan_tanhamasir
لطفا توی کانالتون با امام زمان برید و عمیقا از آقا بخواید که هرچه زودتر شر صهیونیست ها رو در جهان از بین ببره...
فقط امام زمان هستن که میتونن این کار بزرگ رو انجام بدن...
امام زمان ارواحنا فداه قلب عالم هستی هست... آقا اگه امشب نگاه ویژه ای کنند کار تمومه...
🌷🌷
⭕️ تجمع مردم تهران برای محکومیت حمله به بیمارستان
🔹تجمع خودجوش مردم تهران ساعت 23/30 در میدان فلسطین در محکومیت حمله به بیمارستان معمدانی برگزار میشود
#طوفان_الاقصی
#غیر_قابل_ترمیم
🥀 @Mazan_tanhamasir
⭕️ توییت صفحه ایران به عبری.🇮🇷
زمان رو به اتمام است..
ما قرار نیست تماشاچی جنایت های رژیم صهیونیستی باشیم!!
#طوفان_الاقصى
🥀 @Mazan_tanhamasir
🔰دولت جمهوری اسلامی ایران طی بیانیهای ضمن محکوم کردن اقدام جنایتکارانه رژیم صهیونیستی در قتل عام بیماران بویژه کودکان و زنان بی پناه در بیمارستان المعمدانی فردا چهار شنبه را در سراسر کشور عزای عمومی اعلام کرد.
🔸در این بیانیه از مجامع بین المللی و سران کشورهای مختلف بویژه کشورهای اسلامی خواسته شده است ضمن محکومیت این اقدام بعنوان جنایت جنگی علیه بشریت و نسل کشی روابط خود با این رژیم را قطع و سفرای رژیم صهیونیستی را اخراج نمایند.
#عزای_عمومی
#فلسطین
🥀 @Mazan_tanhamasir
🔸ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم. و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم بر نمیداریم.
#امام_خمینی، ۲۹ تیر ۱۳۶۷
#فلسطین
#نسلکشی😭
🥀 @Mazan_tanhamasir