#تجربه_من
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#غربالگری
#آمینیوسنتز
من متولد اسفند ۸۱ هستم و همسرم هم متولد دی ۷۴ هستن، من با همسرم دخترعمه و پسردایی هستیم، از وقتی که یادم میاد هیچوقت از ایشون خوشم نمیومد، حتی وقتی که میخواستن بیان خواستگاری، میگفتم نمیخوامش، ولی شبی که اومدن خواستگاریم، نمیدونم چی شد یه دل نه صد دل عاشقش شدم و خداروشکر از ازدواجم با ایشون راضی هستم. همسرم بسیار صبور و عاقل و مهربون هستن.
از اونجایی که هم من و هم همسرم بچه دوست داریم، در اولین سال ازدواجم درست سه روز قبل از تولد ۲۰ سالگیم فهمیدم باردارم، روز بعدش رفتم آزمایش دادم تا از بارداریم مطمئن بشم، برای گرفتن جواب دل تو دلم نبود، همسرم رفت و جوابشو گرفت، وقتی اومد پیشم دوتایی از ذوق گریه کردیم و خیلی خوشحال بودیم از اینکه داریم پدر و مادر میشیم و پخته تر از قبل میشیم.😍
روز تولدم که شد به همه گفتم که باردارم.
بارداری شیرینی بود، ویار نداشتم حتی گاهی به خودم میگفتم یعنی من واقعا باردارم؟🤔
دوهفته بعد رفتم دکتر بهم گفت که نی نی تشکیل شده و حالش خوبه، اما هنوز قلبش تشکیل نشده، دلم هوری ریخت پایین، دکتر بهم دارو داد و گفت استراحت کن و دوهفته دیگه برگرد. وقتی رفتم قلبش هم تشکیل شده بود، تو دلم از خدا کلی تشکر کردم.☺️
تو ماه دوم بارداری بودم که با همسرم و خانواده همسرم به کربلا رفتیم، اینو از پاقدم فرزندم میدونم، اونجا به امام حسین گفتم که فرزندم سالم باشه و اگر پسر بود اسمش رو علی اکبر میذارم.
برای سونوگرافی ان تی که رفتم گفتن سالمه و کامله و هیچ مشکلی نداره، دکتر همشو بهم نشون داد، صدای قلبشو برام گذاشت، همسرم هم کنارم بود و لبخند میزد، جنسیتت رو هم بهمون گفتن گل پسر مامان و بابا.
وقتی رفتم دکتر که سونوگرافی رو نشونشون بدم، بهم گفت که باید بری آزمایش غربالگری هم بدی، رفتم ولی سه هفته شد تا جوابش بیاد، جوابش بد اومد و کلی گریه کردم، برام ریسک سندرم دان زده بودن (یعنی عقب مونده ذهنی) و ریسکش هم خیلی بالا بود از هر ۱۰ بچه یه سندرم دان، تو دلم همش میگفتم نی نی من سالمه، سونوگرافی آنومالی هم رفتم و گفتن سالمه مشکلی نداره اما گفتن بند نافش تک شریانی هست، ممکنه که زیاد وزن نگیره، خدا میدونه چی بهم گذشت اون چند وقت، چقدر من و همسرم گریه کردیم.
با عجله رفتم پیش دکتر تا بهش بگم که آزمایشم بد اومده، بهم گفت عجله کن و برو آمینوسنتز بده، چون زمان زیادی نداشتم، شب تولد امام رضا بود، رفتم آمینیوسنتز دادم تا مطمئن بشم که بچه ام سالمه، موقع آمینیوسنتز تو صفحه سونوگرافی میدیدم که چقدر بچم داره دستاشو تکون میده دلم براش سوخت و همون موقع زدم زیر گریه، دکتری که برام آمینیوسنتز انجام دادن، بهم گفتن که بچه ات سالمه نگران نباش.
یک روز بعد، یادمه تلویزیون داشت حرم امام رضا رو نشون میداد، به امام رضا گفتم دعا کنید که بچمو سالم بغل بگیرم سال دیگه میارمش پابوستون. جوابش اومد و خداروشکر بچم سالم بود اما بازم هم تا آخر بارداریم دل تو دلم نبود.
به ماه های آخر بارداریم رسیدم شروع کردم به پیاده روی و ورزش کردن چون زایمانم طبیعی بود.
چون بند ناف بچه تک شریانی بود دکتر گفت دو هفته زودتر یعنی ۳۸ هفته ختم بارداری میدم، چون رشد داخل رحم بچه کم شده و میترسم اتفاقی براش بیافته، سه روز قبل از نامه بستری، کیسه آبم پاره شد و رفتم بیمارستان بستری شدم، با آمپول فشار دردهام شروع شد و تقریبا ۱۰ ساعت شد تا زایمان کردم و خداروشکر زایمانم راحت بود.
دلم تو دلم نبود تا بچمو ببینم، همینکه دنیا اومد و دیدمش دلم آروم شد، پسرم سالم و خوشگل بود و با وزن ۲۲۰۰ متولد شد. الان یک ماهش شد انقدر باهوشه که روزی هزار مرتبه خداروشکر میکنم.
از رزق دوران بارداریم هم بگم که حقوق همسرم بیشتر شد و بهمون برای هرماه بن خرید فروشگاه دادن، حتی حقوق پدرم هم افزایش پیدا کرده.☺️
🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 چهجور بازیهایی برای بچهها مناسب است؟
➕معرفی و توضیح
#استاد_پناهیان
#تربیت_فرزند
🌹 @Mazan_tanhamasir
💥 #اطلاعیه ویژه 💥
❇️ دوره تخصصی تربیت فرزند بالای 14 سال
🔹 با تدریس حجت الاسلام حسینی
مدیر موسسه تنهامسیرآرامش
🔶 جهت ثبت نام کلمه "تربیت فرزند بالای 14 سال" را به آی دی زیر ارسال بفرمایید تا شرایط ثبت نام خدمتتون ارسال بشه:👇🏼👇🏼👇🏼
@admintma3
🎁 هزینه ثبت نام با تخفیف ویژه تنهامسیریها 200 تومان و مدت دوره حدود دو ماه هست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎀سجده #امام_زمان بخاطر شیعیان
##سهشنبههایمهدوی یعنی یادآوری عزیزترینی که در شلوغیهای زندگی ما شده است #غریبترین...
#صلیاللهعلیکیاصاحبالزمان✋
#سهشنبههایمهدوی
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌹 @Mazan_tanhamasir
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شھید آوینۍ میگہ:
واۍ بـر آن ڪس ڪہ در صحراۍ محشر سر از خـاک بردارد و نشانہاۍ از جھـاد در بــدن نداشتہ باشہ!
فلذا جھـاد واجباست!
جھـادتیروتفنگنمیخواهد . .
شمــا تــو ڪار خونہ بہ مادرت،همسرت ڪمڪ ڪن خودش جھـاد است...
#شبتون_شهدایی
🌹 @Mazan_tanhamasir
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ...✋
🌱سلام بر آن خورشیدی که همه مردمان تاریخ در انتظارش بوده اند و با طلوعش همگان زیر سایه محبّتش یکدل و یک نوا می شوند.
🔅سلام بر او و بر لحظه های طلوعش.
📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس.
#اللهمعجللولیکالفرج🤲
🌹 @Mazan_tanhamasir
1_1110879038
9.74M
📜 قرائت #دعای_عهد
🎊 تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
#امام_خمینی ره:
اگر هر روز #دعای_عهد خواندی ، مقدراتت عوض میشود...⚡️
✅ امروز محکمتر #عهد سربازی و یاریم را تمدید میکنم.
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
التماس دعا ....🌷
#تکتکاعمالمرانذرظهورتمیکنم
🌹 @Mazan_tanhamasir
•┄❁بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ❁┄•
تنها مسیری های عزیز و گرامی سـلام و ارادت.👋
روزتون پربرکت❤️
ان شاءالله روزی پربار و برکت پیش رو داشته باشید 🌺😊
شما خیلی خوبید ممنونیم که باهمراه هستید 😍
برای هیچکس آنقدرها مهم نیست که تو تا چه اندازه غمگینی وداری لابلای نقاب آرامش وسکوتت چقدر رنج میکشی..
✅ انسانها فقط چهرهی خندان و روی گشادهی تو را میخواهند. برای هیچکس تحمل یک چهرهیگرفته ویک حالنگران،منفعتیندارد❌
پس بیایید در هر روز ، از باغچه زندگی
بزرگترین و زیباترین گلهای لبخند رو بچینیم☺️
باور کنید لبخندتان می تواند کاری کند تابلو عمرتان، مثل خورشید تابناک باشد....☀️
🌹 @Mazan_tanhamasir
#استاد_عباسی_ولدی
براساس ترسیمی که دین از شخصیت زن ارائه میکند، بهترین جایگاهی که زن میتواند آرامش را بچشد و به وسیله آن به هدف آفرینش خود نیز نزدیک شود خانه است. بنابراین وقتی زن از محیط خانه فراری میشود باید به دنبال دو علت بزرگ بود: یا خانه طوری نیست که به او آرامش دهد یا اینکه این زن از نظر روحی، انسان سالمی نیست و حضور غیر ضروری در محیط بیرون از خانه را به آرامش خانه ترجیح میدهد.
📚آسمانی نشان آسمانی بمان
#خانواده_مستحکم
#همسری
#مادری
#خانه_داری
🌹 @Mazan_tanhamasir
#تجربه_من
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#سزارین_چهارم_و_پنجم
#دوتا_کافی_نیست
#اشتغال
#سختیهای_زندگی
#رزاقیت_خداوند
#معرفی_پزشک
#قسمت_اول
بنده متولد ۶۲ هستم. مادرم در حالی که ۴۶ سال سن داشتند، در ازدواج دوم شون منو باردار میشن و من با خواهر خودم ۱۲ سال اختلاف سنی دارم و تمام کودکی و نوجوانی رو به تنهایی و سختی گذراندم.
سال دوم تربیت معلم بودم که پدرم بیمار شدن و به رحمت خدا رفتند و من موندم با کلی بدهی و مادر بیمار و فوق العاده سخت گیر و حساس.
کارم رو که با معلمی شروع کردم همزمان تدریس خصوصی می گرفتم تا بتونم هزینه زندگی و بدهی ها رو بپردازم. دوران سختی بود ولی خوشحالم تو همون سختی تونستم مادرم رو حج و کربلا هم بفرستم، چون بیمه زندگی م شد و مدام منو دعا می کنه.
سال ۸۶ در حالی که من اصلا تو ازدواج سخت گیر نبودم و سپردم به خدا و همیشه این دعا رو می کردم که اونی که خودت دوسش داری رو نصیبم کن. اون موقع همسرم شغل مناسبی نداشت. ولی اخلاق و ایمان و صبر از سرمایه های مهمش بود. با یه عقد و عروسی ساده سال ۸۷ زندگی مون شروع کردیم.
همسرم دوست نداشت ما تا چند سال اول فرزندی داشته باشیم اما من ایشون رو به خاطر مشکلات احتمالی باروری راضی شون کردم، اون سال ها من دانشگاه رشته دوم تحصیلیم حقوق می خوندم.
سال ۸۷ دخترم زینب به دنیا اومد و تونستیم اون سال یه وانت بخریم. ما طبقه دوم خونه پدر همسرم که برامون ساخته بود، زندگی می کردیم.
همسرم با وانت تو آژانس کار می کردن که یه روز دستگاه کپی جا به جا می کنن وقتی اومدن خونه گفتن چقدر خوبه میشه من تعمیر این دستگاه ها رو یاد بگیرم و این رزق ما بود ما پیگیر آموزش و یادگیری ایشون شدیم و الان تنها مهندس شهرما هستند که تو کارش واقعا مهارت دارن به طوری که حتی از شهرهای دیگه هم مراجعه می کنن و همه اداره ها و مدارس و.. ایشون میشناسن. کلی اعتبار و احترام و عزت دارند و این فقط لطف خدای مهربون چون اون موقع که ما ازدواج کردیم همه اطرافیان می گفتن شما کارمندی چرا با ایشون ازدواج کردید اما من لحظه ای پشیمون نشدم حتی همون موقع که شغلی نداشتند چون به خدا سپردم و ایشون به بهترین شکل درست کرد.
فرزند دومم فاطمه سال ۹۱ و محدثه سال ۹۵ به دنیا اومد و همه رو سزارین شدم.
سر سومی دکتر گفتند اگه چسبندگی باشه می بندند و من موافقت کردم که خدا رو شکر مشکلی نداشتم. تو این سال ها من یه ارشد فلسفه هم گرفتم. بارداری چهارمم تو ۱۵ هفتگی تو خونه سقط شد که من به خاطر اینکه تونستم بخشی از درد زایمان درک کنم شاکرم.
فرزند چهارمم محمد حسین سال ۱۴۰۰ متولد شدن که دکتر به شرط عقیم سازی راضی به سزارین شدن که با به جود امدن مشکلاتی مسیر عوض کردن دکترم پیش اومد و ایشون معتقد به بستن نبودن و خدا رو شکر من درحالی سزارین چهارم شدم که امکان بارداری هنوز داشتم.
سال ۱۴۰۱ بود یه روز دوره هم عقب افتاده بود در حالی که از مسیر مدرسم می اومدم احساس تنگی نفس کردم یه لحظه شک کردم چون من سعی می کنم همیشه باشگاه برم و ورزش کنم و تو بارداری ها خیلی تنگی نفس می گیرم و این آغاز بارداری ششم بود.
اومدم تو راه بی بی چک گرفتم و وقتی رسیدم خونه زدم و دوتا خط قرمز و اشک شوق من چون خدا مهربون پاداش سالها مجاهدت منو دادند. مجاهدت من راضی کردن همسرم بود. خدا میدونه چقدر زحمت کشیدم چقدر دعا می کردم تا ایشون راضی میشدن اما حالا یه سوپرایز بود. ابتدا مقداری تو شوک بودن اما بعد کنار اومدن. حالا من بودم و سزارین پنجم دکتر قبلی که مدام خودش سرزنش می کرد چرا عقیم نکردم و بعضی دکتر ها هم به خاطر ریسک و شهر کوچک قبول نمی کردن.
یه دکتر که رفتم من مشکوک به چسبندگی بودم می گفتن همسرت می خواستند اینقدر بچه داشته باشید، وقتی گفتم اتفاقا ایشون مخالف بودن و من راضیشون می کنم، تعجب می کردند!! اما این لطف خدا بود که شامل مون میشد.
خلاصه بعد از کلی دکتر گردی خانم دکتر پریسا انصافی در گنبدکاووس راضی به سزارینم شدن، اتفاقا مخالف عقیم سازی و می گفتن که بستن کلی عوارض داره و شما بعد ۵تا سزارین درگیر مشکلات اون میشید این طوری شد که خدا مهربون طوری مسیر پیش بردن که محمد علی من تو جشن عید غدیر ۱۴۰۲ متولد شدن بدون عقیم سازی تا همبازی و یار برادرش باشن. دوران بارداری پنجمم از جهت اینکه فرزند قبلی کوچک بودن یعنی ۱۵ ماهه بودن که من باردار شدم مشکلات از شیر گرفتن و... بودن اما دخترها کمک می کردن. اما من سزارین هام خوب بودن از همون روز دوم از جا بلند میشم و کارهام می کنم. حتی حمام نوزاد رو هم خودم می برم کسی حتی یه شب واسه کمک پیشم نیست و من و همسرم با توکل به خدا می گذرونیم البته خدا رو شکر بچه هام هم خیلی اذیت نمی کنن.
ادامه 👇
🌹 @Mazan_tanhamasir