زخمی ام التیام میخواهم
التیام از #امام میخواهم
السلامُ عَلیک یا ساقی
مَن ، عَلیک السلام میخواهم
مستی ام را بیا دوچندان کن
جامِ مِی پشت جام میخواهم
گاه گاهی کمی جنون دارم
من جنونی مدام میخواهم
تا بگردم کمی به دورِ سرت
طوف بیت الحرام میخواهم
لحظه مرگ چشم در راهم
از تو حُسن ختام میخواهم
در #نجف سینه بیقرار از #عشق
گفت لایمکن الفرار از عشق
وقت پرواز آسمان شده بود
گوئیا آخر جهان شده بود
کعبه میرفت در دل محراب
لحظه ی گریه ی اذان شده بود
کوفه لبریز از مصیبت بود
باد در کوچه نوحه خوان شده بود
شور افتاد در دل زینب
پی بابا دلش روان شده بود
در و دیوار التماسش کرد
در و دیوار مهربان شده بود
شوق دیدار حضرت زهرا
در نگاه علی عیان شده بود
خار در چشم و تیغ بین گلو
زخم ، مهمانِ استخوان شده بود
سایه ای شوم پشت هر دیوار
در کمین علی نهان شده بود
ناگهان آسمان ترک برداشت
فرق خورشید ، خون فشان شده بود
در نجف سینه بیقرار از عشق
گفت "لا یمکن الفرار" از عشق
سید حمیدرضا برقعی