هوای کوچه های شهر داشت پیامی به مردم می رساند...همیشه از پائیز به فصل عشق تعبیر می کردیم...
قرار بود با اولین باران پائیزی از شوق بباریم نه از درد...قرار بود با خیال نماز خواندن پشت سرت سید جان این روزهای خسته کننده را طی کنیم...پس بار این امانتی که روی دوشمان گذاشتی را چگونه تحمل کنیم؟ وقتی غمت می سوزاند تمام جهانمان را...؟
پس آرزوهایمان چه؟؟ پس قدس چه...؟
ولی باران با خود نجوای تو را داشت امروز...که روزهای دورمان نزدیک است...که تو نرفتی، بلکه وسعتی به اندازه ی تمام زندگی گرفتی و تمام دنیای مقاومت را در آغوشِ خستگی هایت گذاشتی...
در تماشایمان می مانی؟؟؟ تا ببینی که چطور علم را بالا نگه میداریم و به یاری سید علی نماز قدس را می خوانیم؟
تماشایمان کن که صحنه ی نبرد با شهادتت در پیروزی حق برا باطل نمایان تر از همیشه خواهد بود...
#مشکات_ماه
#سید_حسن
#شهید_مقاومت