مجلهی بانوان ایلای
آنلاین_کیمیا به قلم #یاس یک هفته از عروسی زیبا و رضا میگذشت ولی خانواده زیبا هنوز هم در پی خری
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
به قلم #یاس
کیمیا با خنده گفت
_ اگر الان زهرا اینجا بود میگفت وای پس من فردا چی بپوشم
همگی خندیدند و گلی گفت
_ امروز زنگ نزده گزارش بده
و کیمیا گفت
__ احتمال زیاد از مشهد رفتن سمت شمال
صبح پیام فرستاده بود
___ شماها کی بساط عروسی رو به پا میکنید
کیمیا گفت
_ من میگم بدون عروسی بریم سر خونه زندگی خودمون
گلی فورا جواب داد
_ نه کیمیا اشتباه نکن
منم اوایل مثل تو فکر میکردم
ولی بعداً فهمیدم مامانم راست میگه
یه دختر در طول عمرش یک بار عروس واقعی میشه
پس چرا باید این فرصت رو از خودش بگیره
یه شب که هزار شب نمیشه
به نظر من حالا که تو مشکل جهاز و هزینههای عروسی و این حرفها رو نداری از همین فردا هماهنگیهای عروسی رو بکنید برید سر خونه زندگی خودتون
کیمیا بلند خندید و گفت
___ تو که لالایی بلدی چرا خودت خوابت نمیگیره
و گلی با خنده جواب داد
_آماده کردن جهاز من حداقل یک ماه طول میکشه
خصوصا اینکه بیمارستان هم میرم
و نه من و نه حسین وقت کافی برای خرید نداریم
بگذریم از اینکه هر دومون اول راهیم و درآمدمون کافی نیست
ولی تو فرق میکنی
خونه تو حاضر آماده مبله همراه یک عدد صدیقه خانم در انتظارته
حالا سبحان به کنار میدونم که آقای دکتر بدجور در انتظار اینه که برای همیشه بری با اونها زندگی کنی
کیمیا خواهرانه بهت میگم
من جای تو بودم همین هفته آینده عروسی میگرفتم و کار تموم میکردم
سبحان بلافاصله گفت
_ دیدی کیمیا خانوم این گلی خیلی فهمیده هستش
گلی نمایشی سرش رو تکون داد و گفت
_ قابل تو را نداره سبحان خان بالاخره منم باید کاری در حق همکلاسیم یه کاری میکردم دیگه....
روز خوبی بود کلی کنار هم گفتن و گفتن و خندیدن
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
🍃🍃🍃💕🍃🍃🍃
#همسرداری
هرگز همسرتان را با دیگران مقایسه نکنید
مقایسه همسر با دیگران بدترین عادات زناشویی است که منجر به طلاق عاطفی بین زوجین می شود و اعتماد بنفس طرفین را به شدت پایین می آورد
اگر میخواهید در زندگی زناشویی خود همیشه موفق باشید به شریک زندگی خود و کسی که انتخاب کرده اید احترام بگذارید و او را با همه خوبی و بدی هایش بپذیرید و دوست داشته باشید زیرا هیچ کس خوب مطلق نمی باشد و هرکس خطاهایی دارد پس لزومی ندارد که باطن زندگی خود را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه کنید
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست داشتنت را تمدید میکنم😊♥️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مجلهی بانوان ایلای
❤️❤️ #ترنم -آره ماندانا. من خودم هم خيلي شوكه شده بودم. اون فرش رو در ازاي ما مي خواست . ماندان
❤️❤️
#ترنم
خوشبخت به نظر مي رسيد. من بودم، مونا هم اون رو بخشيده بود. زندگيش زيادي خوب به نظر مي رسيد ولي خب پدر منصور خيلي چيزا رو از
دست داده بود. هم پدرش رو، هم اعتبارش رو، هم نيمي از امالش رو. بعدها هم كه مسعود رو اما باباي من با همكاري با پليس تونست خودش رو
از مخمصه نجات بده.
ماندانا - اون رو هم مديون مادرته. هر چند من فكر مي كنم از روي لج و لجبازي از وجود تو به مادرت هيچي نگفت.
چشمام رو مي بندم و با ياد گذشته ميگم:
-ماندانا بابام خيلي مهربون بود. هميشه من رو يه جور ديگه دوست داشت به. اين چهار سال نگاه نكن. بابام اون قبلنا حتي يه بار هم دستش رو
روي من بلند نكرده بود.
ماندانا - مي توني ببخشيش؟
چشمام رو باز مي كنم.
-نمي دونم.
ماندانا - ترنم دلسوزي بي خود رو بذار كنار و زندگيت رو بساز. فهميدي؟
-دل خودم هم همين رو مي خواد. دعا كن بتونم.
ماندانا - بذار راست و حسيني بهت يه چيز رو بگم. اصلا دلم نمي خواد به بخشيدن خونوادت فكر كني. اگه من به جاي تو بودم تف هم تو
صورتشون نمي نداختم.
-نمي دونم ماندانا. اين روزا نمي دونم چي درسته چي غلط. ماني به نظرت ممكنه هنوز باورم نكرده باشن. از امير شنيدم طاهر بعد از مرگم خيلي
پشيمون بود تو. مي دوني چرا خبري ازش نيست؟
رنگ از روي ماندانا مي پره.
چشمام رو باريك مي كنم و ميگم:
-ماني چيزي شده؟
ماندانا - نه، چيزي نشده. لابد روش نميشه بياد از نزديك تو رو ببينه.
-پس چرا طاها مياد ولي بقيه نميان؟
ماندانا - از بس پرروئه! بهتره به جاي اين فكراي مزخرف به زندگيت برسي.
با صداي زنگ گوشيم به خودم ميام .
ماندانا - به به! مي بينم كه گوشي خريدي؟
لبخندي مي زنم و ميگم:
-واسه داداشته.
ماندانا - اون گدا از اين هنرا هم داره!با ديدن اسم مهران لبخندي مي زنم.
-هيس، مهرانه.
ماندانا - نه بابا؟ واقعا؟!
-اوهوم قرار بود بياد دنبالم بريم خريد؟
ماندانا - جواب بده ببين چي ميگه.
سري تكون ميدم و جواب ميدم.
- مسلا .
مهران - سلام خانوم خانوما. چطوري؟
-ممنون، خوبم. تو حالت خوبه؟
مهران - وقتي با خانوم با شخصيتي مثل شما حرف مي زنم، مگه ميشه بد باشم؟
-مهران زنگ زدي اين حرفا رو بزني؟
مهران - نه خير. بنده اس دادم شما جواب ندادي. گفتم زنگ بزنم تا آماده بشي كه دارم با امير ميام.
-الان؟! هنوز كه زوده!
مهران - كجا زوده دختر؟
يه نگاه به ساعت مي ندازم و خشكم مي زنه! اصلا متوجه ي گذر زمان نشده بودم.
مهران - چي شد؟ خوابت برد؟
-چه زود گذشت! اصلا نفهميدم.
مهران - نترس باز هم تو رو پيش ماني جونت مي فرستم. راستي چرا جواب اس ام اسم رو ندادي؟ نميگي اگه برات زنگ بزنم پول تلفنم زياد
مياد؟
-اگه اين همه حرف نزني پولش زياد نمياد. متوجه ي اس ام است هم نشدم.
ماني دستش رو تكون ميده و آروم ميگه:
-چي ميگه؟
-مثل خودت چرت و پرت!
ماني چشم غره اي به من ميره.
مهران - با كي داري حرف مي زني؟
-با ماني.
مهران - نزديك خونه هستيما. زود بيا پايين...
ادامه دارد..
🍃🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
کاری ندارم کجایی چه می کنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
#قیصرامینپور
روزگاااارتون به عشق💛💚♥️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
اگر دروغ رنگ داشت
هر روز شاید
ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست
و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند
اگر به راستی خواستن توانستن بود
محال نبود وصال
و عاشقان که همیشه خواهانند
همیشه می توانستند تنها نباشند
اگر گناه وزن داشت
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد
تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی
و من شاید کمر شکسته ترین بودم
دكتر علی شريعتي
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸