eitaa logo
مجله‌ی بانوان ایلای
8هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
6.1هزار ویدیو
1 فایل
💥ِانَّ مَعَ العُسرِیُسرا💥 کپی برداری از روایت های منتشر سده در کانال حرام میباشد نویسنده راضی نیست و در صورت مشاهده پیگرد قانونی و الهی دارد⚖ ⭕️رزرو تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 کیمیا... 🍃🍃🍂🍃
مجله‌ی بانوان ایلای
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞 به قلم #یاس کیمیا با خنده گفت _ اگر الان زهرا اینجا بود می‌گفت وای پس من فردا چ
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞 به قلم ساعت بعد سبحان باید میرفت دیدن ایلیایی که قرار بود دو هفته دیگه به همراه الهام از ایران برن و این خبر ناخودآگاه غمی بر دل کیمیا و گلی بود چندین سال همراه الهام و ترلان خاطرات مشترک داشتند ایلیا رفیق شفیق سبحان نرفته فاز غم برداشته بود ولی راهی بود که از اول انتخاب کرده بودند ایلیا رو به سبحان که خیره به شهر تهران بود گفت __ با کیمیا اینجا اومدی تا حالا سبحان بعد از یک نفس عمیق گفت __ از اینجا خاطره بدی داره قبلاً با میلاد اینجا اومده برای همینم دوست نداره اینجا بیاد __میگم سبحان نمیشه بند و بساط عروسیتون رو قبل از رفتن ما جور کنید دلم می‌خواد عروسیتو ببینم _ چرا اتفاقاً از فردا دنبال کارهای عروسی‌ام بیشتر هماهنگی‌ها را عمه و بابا ردیف کردن جهیزیه هم که لازم ندارم فقط می‌مونه لباس عروس و اینجور چیزا که خدا را شکر کیمیا زیاد در بند این حرف‌ها نیست __هی پسر به نظر میاد ناراحتی فکر می‌کردم حالا که از پیش کیمیایی میای حتماً سرحالی سبحان خنده‌ای کرد و گفت ____راستشو بگم ایلیا با لحن جدی خیره به صورت سبحان گفت _حرف بزن سبحان سنگریزه‌ای برداشت به پایین کوه پرت کرد و گفت _تا دو ماه آینده اگر قلبی برام پیدا نشه احتمال زیاد باید نه تنها از کیمیا بلکه از کل این دنیا خداحافظی کنم ایلیا که کم و بیش از مشکل سبحان با خبر بود با ناراحتی گفت _ خدا نکنه یعنی وضعت انقدر خرابه سبحان با لبخند دستشو رو شونه ایلیا گذاشت و گفت فعلا که زنده‌ام و نفس می‌کشم ولی آره دیگه درداش بیش از حد زیاد شده کیمیا بو برده وضع خوب نیس ایلیا ناراحت گفت از رنگ لبات و نفس کشیدنتم معلومه حالا دکتر کاری کرده _فعلا که در صف انتظارم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️ ‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️ ‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🍃🌹الهی به امیدتو 🍃🌹شروع روزتون 🍃🌹پُر برکت 🍃🌹با صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ (ص) 🍃🌹و خاندان مطهرش 🍃🌹الّلهُمَّ 🍃 🌹صلّ 🍃 🌹علْی 🍃🌹محَمَّد 🍃 🌹وآلَ 🍃 🌹محَمَّدٍ 🍃🌹وعَجِّل 🍃🌹 فرَجَهُم‌‌‍‌‌‌    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
14.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅 وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ ۗ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَٰكِنْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۱۳﴾ 🔸 و چون به ایشان گویند: ایمان آورید چنانکه دیگران ایمان آوردند؛ گویند: چگونه ایمان آوریم مانند بیخردان؟! آگاه باشید که ایشان خود بی‌خردند ولی نمی‌دانند. 🔅 وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿۱۴﴾ 🔸 و چون به اهل ایمان برسند گویند: ما ایمان آوردیم؛ و وقتی با شیاطین خود خلوت کنند گویند: ما با شماییم، جز این نیست که (مؤمنان را) مسخره می‌کنیم. 🔅 اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿۱۵﴾ 🔸 خدا به ایشان استهزا کند و در سرکشی مهلتشان دهد که حیران بمانند. 🔅 أُولَٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ ﴿۱۶﴾ 🔸 آنانند که گمراهی را به راه راست خریدند، پس تجارت ایشان سود نکرد و راه هدایت نیافتند. 💭 سوره: بقره 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هر یک صفحه از 🌱💚💚💚 @Malakeonline
وقتے رنگت خدایے مےشود دنیاوسختے هایش هم زیباست انگارهمه چیز به بهترین شکل است چون تو در پناه بهترین معنای زندگے هستی 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ‼️روزانه ۶تا ۸لیوان چای بدون قند بنوشید ✔️    از اونجا که من عاشق چایم تصمیم گرفتم این ویدئو رو بفرستم کانالمون چای خورها لذت ببرن 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
مجله‌ی بانوان ایلای
❤️❤️ #ترنم خوشبخت به نظر مي رسيد. من بودم، مونا هم اون رو بخشيده بود. زندگيش زيادي خوب به نظر مي ر
❤️❤️ باشه، خداحافظ. ديگه منتظر خداحافظيش نميشم و گوشي رو قطع مي كنم. سريع از رو تخت بلند ميشم. ماندانا - كجا؟ -مهران داره مياد دنبالم. ماندانا - چه زود گذشت. اصلا متوجه ي گذر زمان نشدم. -باز بهت سر مي زنم گلم. راستي شرمنده كه با لباس بيرون رو تختت دراز كشيدم. ماندانا - گم شو بابا! راستي ترنم؟ -جونم خواهري؟ ماندانا - اونا كه اذيتت نكردن؟ سعي مي كنم غم و غصم رو پشت لبخندم پنهون كنم. -نه گلم. با وجود نريمان و پيمان اذيت نشدم. ماندانا - پس خيلي شانس آوردي؟ كبودي هاي صورتت هم كمتر شده. -به زودي همينا هم خوب ميشن. ماندانا - آره بابا. مهم اينه كه زنده و سرحال و سلامتي. مهربون نگاش مي كنم. تو كه از دل من خبر نداري خواهري! -ماني حالت خوبه؟ من بايد برم جلوي در. ماندانا - آره گلم. يه خورده مي خوابم تا امير برسه. -امير هم با مهرانه. ماندانا - پس هيچي ديگه. امشب مياي اين جا؟ -نمي دونم. مهران ميگه بهتره خونوادتون چيزي ندونن. ماندانا متفكر ميگه: -راست ميگه. اگه تونستم همه رو دك مي كنم و ميارمت پيش خودم. -پس خبرم كن. ماندانا - باشه خوشگله. شرت رو كم كن كه مي خوام بخوابم! -ديوونه. فقط از جات بلند نشو و كار دست ما نده. خداحافظ. مي خنده و ميگه: -حواسم هست. خداحافظ.از اتاق بيرون ميام و با سرعت خودم رو به جلوي در مي رسونم ولي مثل اين كه زود اومدم، چون خبري از مهران نيست . زير لب زمزمه مي كنم: -خوبه گفت نزديك خونه هستم! مي خوام برم توي خونه كه با ديدن چشماي آشنايي اخمام تو هم ميره. -بازم تو! لبخند تلخي مي زنه و ميگه: -آره، بازم من. چشمام رو مي بندم و سعي مي كنم آروم باشم. سروش - ترنم هيچي ازت نمي خوام، به جز يه فرصت. بايد يه چيزايي رو برات روشن كنم. با حرص چشمام رو باز مي كنم. -سروش چرا انقدر حرصم ميدي؟ چرا عذابم ميدي؟ مگه تو خودت اين جوري نخواستي؟ مگه خودت تركم نكردي؟ مگه خودت نامزد نكردي؟ پس الان چته؟ چرا دست از سرم برنمي داري؟ من كه مي دونم هنوز عاشق آلاگلي، پس چه مرگته؟! با داد ميگه: -اسم اون عوضي رو نيار كه حالم ازش به هم مي خوره! - ! بله فراموش كرده بودم كه عشق جنابعالي با هر اشتباه معشوق از بين ميره و با اثبات بي گناهيش دوباره شعله ور ميشه! سعي مي كنه آروم باشه ولي كلافگي از تك تك رفتاراش پيداست. سروش - خانومم، عزيزم، ترنمم، عشق من، به خدا هيچ چيز اون جور كه تو فكر مي كني نيست. دلم مي سوزه. هم واسه ي خودم كه هنوز عاشقم، هم واسه سروش كه با وجود عاشق بودن، مي خواد گذشته رو جبران كنه . -سروش مي دونم پشيموني، مي دونم مي خواي جبران كني، مي دونم مي خواي زندگي رو برام بهشت كني ... سروش - پس چرا يه فرصت براي حرف زدن بهم نميدي؟ -چون ديره، چون تو عاشق شدي. عاشق كسي كه الان پشت ميله هاي زندانه. چرا نمي خواي قبول كني كه با عشق يه نفر ديگه نمي توني من رو خوشبخت كني؟ با كلافگي نگاهي به آسمون مي ندازه و ميگه: -خدايا چي كار كنم؟ -برو پي دلت. سروش - آخه به چه زبوني بهت بگم كه اومدم پي دلم. به چه زبوني؟ هممون رو نفرين كردي، نه؟! آهت بد جور گريبان گيرمون شده. آهي مي كشم و ميگم:خيالت راحـــــت... شكسته ها نفرين هم بكننــد گيرا نيست؛ نفـــــرين ته دل مي خواهد؛ دل شكسته هم كه ديگر ســر و تــه نــــدارد... سروش - دوستت دارم ترنم. بذار ثابت كنم. -باورت ندارم سروش. مردونگي كن و برو. بذار زندگي كنم. سروش - از منِ نامرد، انتظار مردونگي نداشته باش كه خودم هم خودم رو تا آخر عمر به خاطر نامردي اي كه در حقت كردم نمي بخشم. الان دركت مي كنم كه اون روزا چي مي كشيدي ترنم. الان مي فهمم كه همه ي زورت رو بزني ولي نتوني ثابت كني چقدر زجرآوره! پشتم رو بهش مي كنم: -برو سروش. سروش - تا يه فرصت بهم ندي هيچ جا نميرم. حتي شده سال هاي سال هم اين جا بمونم، مي مونم تا حرفام رو بهت بزنم. زهرخندي مي زنم. -كدوم حرف؟ ديگه حرفي نمونده كه بخواي بزني. يادت نيست؟ قبلنا همه چيز رو بهم گفتي. از زندگي جديدت، از عشقت، از آلاگل، از تنفرت نسبت به من! سروش - به خدا غلط اضافه كردم. فقط باهام بيا و يه ساعت بهم وقت بده. همه چيز رو بهت ميگم عشقم. -متاسفم. ديگه نمي كشم. مي خوام زندگيم رو بسازم. صداي قدم هاش رو مي شنوم كه هر لحظه بهم نزديك تر ميشه. با ملايمت و مهربوني بازوهام رو مي گيره و من رو به طرف خودش بر مي گردونه. سروش - مي دونم خيلي خانمي كه تلافي تموم رفتاراي بدم رو نمي كني و به آرومي باهام حرف مي زني. عشق رو از چشمات مي خونم خانومم. تو هم عشق رو از چشمام بخون. -شرمنده. از بس اشك ريختم چشمام ديگه سوي گذشته رو نداره. از چشمات هيچي به جز اندكي ترحم نمي بينم. سروش - عزيزم به خدا ترحم نيست. بهت ثابت مي كنم... ادامه دارد.. 🍃🍃🍃🍂🍃
وقتت رو با شرایط بیرون تلف نکن عوضش خودت رو تغییر بده ... نگو کاش آسون بود، بپرس چطور قوی تر شم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"زیبا اندیش" که باشی همه چیز را زیبا می‌بینی نگاه از درون تو می‌آید نگاه درونیت را.... به دنیا زیبا کن تا دنیا زیبایی‌هایش را بر تو جاری کند زیبا ببین تا زیبا دیده شوی.. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸