🔶 اختلالات و نیازهای ارضانشده تروریستها
میگنا- تروریسم یعنی شیوه ایجاد وحشت توسط اقدامات خشونت آمیز مکرر توسط افراد، گروهها یا بازیگران دولتی به دلایل سیاسی، جنایی و غیرعادی در جایی که اهداف مستقیم، اهداف اصلی نیستند. قربانیان چنین #خشونتی اغلب به طور تصادفی یا گزینشی از میان جمعیت هدف انتخاب میشوند و به عنوان مولدهای پیام رسانی عمل مینمایند.
◽ تروریسم از منظر اختلالات روانشناختی
یکی از مشهورترین تعاریف از تروریسم که بسیار نقل شده، تعریف الکس اشمید است. ایشان #تروریسم را چنین تعریف میکنند: «تروریسم یعنی شیوه ایجاد وحشت توسط اقدامات #خشونت آمیز مکرر توسط افراد، گروهها یا بازیگران دولتی به دلایل سیاسی، جنایی و غیرعادی در جایی که اهداف مستقیم، اهداف اصلی نیستند. قربانیان چنین خشونتی اغلب به طور تصادفی یا گزینشی از میان جمعیت هدف انتخاب میشوند و به عنوان مولدهای پیام رسانی عمل مینمایند.»
در یک تحقیق ارائه شده از اشمید، ۱۰۹ تعریف موجود از تروریسم جمع آوری شده و ۲۲ عنصر از آن به دست آمده است. در این تعاریف به کارگیری خشونت و اعمال زور ۸۲ درصد را به خود اختصاص داد. در اکثر تعاریف، همان طور که اشمید بیان میکند، خشونت و سیاست نقش عمدهای در ارائه یک تعریف از تروریسم دارند. استفاده از زور، خشونت یا تهدید به منظور کسب اهداف سیاسی از طریق ایجاد وحشت و ارعاب، که در تعریف از تروریسم بسیار کاربرد دارد از عوامل اصلی تعریف تروریسم هستند.
خشونت، پرخاش و پرخاشگری واژگانی اند که گاهی مترادف هم به کارگرفته میشوند؛ ولی هر عملی که سبب آسیب رساندن به شخص، شیء یا حیوان میشود یا با چنین قصدی صورت میگیرد، پرخاشگری نامیده میشود و مشابه تعریف فوق برخی معتقدند که خشونت کنشی عامدانه برای آسیب رسانی فیزیکی به شخص دیگر است. علت شناسی تروریسم دانشمندان را به سوی کشف علل حالت خشونت کشاند.
در جست و جوی کشف علت تروریسم صرف علل روانشناختی کافی به نظر نمیرسد، از آنجایی که عمدتا تروریستها به طور گروهی فعالیت میکنند و با ورود به گروه، به یک هویت و یک «ما»ی واحد نمیرسند، فرآیند ورود افراد به گروههای تروریستی، روانشناسی گروه، فرآیند مشروعیت زدایی از بزه دیدگان و... از اهمیت ویژهای برخوردار است.
اولین انتشار مهم در روانشناسی تروریسم از یک روانپزشک به نام فردریک هکر بود که در تحلیل خود از تروریسم بر تنوع انگیزهها تاکید بسیار داشت. نسل اول تحقیق در مورد علل ارتکاب تروریسم از اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی شروع شد و تا میانه دهه ۱۹۸۰ ادامه یافت که مبنای تحقیقات تئوری وابسته به روانکاوی بود که آغازگر آن فروید بود و نسل دوم تحقیقات توسط جرالد پست در سال ۱۹۸۴ به عمل آمد. او به این نتیجه رسید که تروریسم نتیجه آسیبشناسی روانی یا نقض شخصیتی در تروریستها است.
در این رویکرد تمامی تلاشهای محققان در جهت تطبیق یافتههای روانشناسی با فرد تروریست میباشد که در نهایت بتوانند به این نتیجه برسند که آیا آسیب روانی در شخص میتواند منجر به تروریست شدن وی گردد؟ آیا در تروریستها بیماری روانی خاصی مشاهده شده است؟ آیا تروریست شدن ریشه در عوامل روانی ماقبل بزهکاری دارد؟ نقش اختلال در فرآیند رشد در تحقق تروریسم چه میباشد؟
با توجه به انگیزههای مختلفی که موجب ورود تروریستها به حیطه اعمال مجرمانه میگردد و با توجه به اهداف غایی که گروههای تروریستی دنبال میکنند، نتیجه متفاوت خواهدبود. در گروههایی که عمدتا با انگیزههای سیاسی، ملی و جدایی طلب وارد حوزه تروریسم میشوند، نشانههایی بارزی از اختلالات روانی و اضطراب مشاهده نشده است....👇👇👇
http://www.migna.ir/news/49316/preview/