🍄☘🍄☘🍄
🍄☘🍄
☀️#تولدتادوسال☀️
#شعر
#لالایی
#لالایی_پدرانه
لالایی لا
گل بابا
تويي خوشبو ، تويي زيبا
بخواب اي نور چشمانم
به روي سينه بابا
لالالايي
گل چايي
عصاي دست بابايي
كه بابا پيرو غمگين است
تويي كه مرد فردايي
لالايي لا
تفنگش را
به دستت مي دهم فردا
بگيري جاي بابا را
بجنگي با سياهي ها
لالالايي
تو مهماني
كنار من نمي ماني
عزيز كوچك بابا
تو فردامرد ميداني
لالالايي گل زيبا
چراغ خانه بابا
خدا باشد نگهدارت
به زيرسايه مولا
#رسانه_تنها_مسیر
👶تولد تا هفت سال
@tavalodtahaftsaleghey
🍄☘🍄
🍄☘🍄☘🍄
🔙۵۲🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍄☘🍄☘🍄
🍄☘🍄
☀️#تولدتادوسال☀️
#بازی
#مهارت_دست_ورزی
اینم یه بازی راحت و ساده برای کوچولوهای زیر دوسال😍
روبان های رنگی رواز از صفحه ای رد کنید و اجازه بدین کوچولون اونارو در بیاره
#رسانه_تنها_مسیر
👶تولد تا هفت سال
@tavalodtahaftsaleghey
🍄☘🍄
🍄☘🍄☘🍄
🔙۵۳🔜
20.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍄☘🍄☘🍄
🍄☘🍄
☀️#تولدتادوسال☀️
#کارتون
#ماه_تی_تی
این قسمت:
🌹سیاه یا سفید
#رسانه_تنها_مسیر
👶تولد تا هفت سال
@tavalodtahaftsaleghey
🍄☘🍄
🍄☘🍄☘🍄
🔙۵۴🔜
🍄☘🍄☘🍄
🍄☘
☀️#تولدتادوسال ☀️
#داستان
#آرزوی_ماهی_کوچولو 🐠
یکی بود یکی نبود، در یک دریاچه ی آبی و قشنگ کنار جنگلی بزرگ و سبز ، ماهی کوچولوی قرمزی زندگی می کرد . ماهی کوچولوی قصه ی ما با لاک پشت مهربانی🐢 دوست بود . خانه ی لاک پشت در جنگل کنار دریاچه بود و هر روز برای آب تنی به دریاچه می آمد ، برای همین هم با ماهی کوچولو دوست شده بود. آنها ساعتها باهم بازی می کردند .
وقتی هم که از بازی خسته می شدندروی سنگهای ته دریاچه می نشستند و باهم حرف می زدند . لاک پشت از جنگل می گفت ، از درختان سبز و بزرگ🌲🌳 ، از خورشید ،🌞 گلهای رنگارنگ ،🌹🌷 حیوانات قشنگ و زرنگ . آن قدر می گفت و می گفت که ماهی کوچولوی قصه ی ما حسابی می رفت توی فکر جنگل.
🐠ماهی کوچولو در دلش یک آرزو داشت و آرزوش این بود که یک روز جنگل را ببیند .
😴 شبها خواب جنگل را میدید و روزها منتظر آمدن لاک پشت می شد.
عاقبت یک روز به لاک پشت گفت : ( تو می توانی مرا به جنگل ببری؟)
🐢لاک پشت مهربان گفت : ( تو یک ماهی هستی و ماهی ها فقط در آب زندگی می کنند من نمی توانم تورا با خودم به جنگل ببرم.)
ماهی کوچولو حسابی غصه دار شد . در گوشه ای نشست و چشمان قشنگش را بست تا دوباره به جنگل فکر کند و خواب جنگل را ببیند.☹️😔
لاک پشت مهربان وقتی که دید ماهی کوچولو چقدر دلش می خواهد همراه او به جنگل بیاید ، تصمیم گرفت تا راجع به ماهی کوچولو با دوستانش صحبت کند . این بود که با عجله با ماهی قرمز غمگین خداحافظی کرد و روی آب آمد و خودش را به جنگل رساند ، به پرنده ها گفت ،🕊 که فورا همه ی حیوانات را خبر کند . آنها هم بی معطلی رفتند به سراغ حیوانات جنگل.
چند دقیقه نگذشته بود که اهو خانم و خاله خرسه🐻 و خرگوشها 🐇و پروانه ها🦋 و عنکبوتها🕷 و خلاصه همه و همه جمع شدند کنار لا پشت مهربان.
خاله خرسه گفت : ( چرا با این عجله ما را خبر کردی؟)🐻🤔
عنکبوتها گفتند : ( لاک پشت مهربان ، ما چه کمکی می توانیم به تو بکنیم؟)
🐢لاک پشت گفت : ( ما باید به یک دوست خوب کمک کنیم تا به آرزویش برسد.)
همه با تعجب گفتند : ( دوست خوب ؟ یک آرزو ! خوب این دوست خوب کیست و آرزویش چیست؟)
لاک پشت گفت : ( ماهی کوچولوی توی دریاچه دلش می خواهد به جنگل بیاید . دلش می خواهد شما دوستان خوب و گلها و درختان را ببیند . ما باید به او کمک کنیم . )
همه ی حیوانات شروع کردند به پچ پچ کردن . بعضیها هم ساکت بودند و فکر می کردند 🙄🤔🧐
ناگهان عنکبوتها گفتند : (( ما برایش تورمحکمی 🕸می بافیم ، او را در تور می گذاریم و به جنگل می آوریم .))
لاک پشت گفت : (( نه، نه ، نه ، ماهی باید درآب باشد ، مگر شما نمی دانید که ماهی بدون آب نمی تواند زندگی کند . ))
خاله خرسه دوید و رفت یک کوزه ی خالی عسل آورد 🍯و گفت : (( توی کوزه آب می ریزیم ، ماهی کوچولو را در آن می گذاریم و به جنگل می آوریم . ))
لاک پشت گفت : (( توی کوزه تاریک است و او نمی تواند جایی را ببیند ، خسته می شود و حوصله اش سرمی رود .))
آهو خانم با یک جست از جمع دور شد و رفت و به خانه و خیلی زود برگشت . توی دستش یک ظرف بلوری بود ، آن را به لاک پشت داد و گفت : (( این ظرف را پر از آب کن و ماهی کوچولو را در آن بگذار . او می تواند از توی این ظرف شیشه ای همه جا را ببیند .))
لاک پشت ظرف شیشه ای را بغل گرفت و رفت ته آب . ماهی کوچولو روی سنگی نشسته و دم کوچولویش را شلپ شلپ می زد به آب .🐢🐠
لاک پشت گفت : (( عجله کن ، برو توی این ظرف شیشه ای ، من تو را با خود به جنگل می برم . ماهی کوچولو رفت توی ظرف آب و لاک پشت مهربان او را با خود به جنگل آورد . ماهی کوچولو تا چشمش به گلها و درختان افتاد خیلی تعجب کرد . همه ی حیوانات منتظرش بودند . همه با صدای بلند گفتند : (( ماهی کوچولو ، دوست خوب ما خوش آمدی به جنگل ما .)😊😇
ماهی کوچولو توی ظرف آب شادی می کرد . بعد هم میمون🐒🐵 کوچولوها شروع کردند به جست و خیز کردن و تاب خوردن روی شاخه های درخت . عنکبوتها بند بازی می کردند وخرس کوچول🐼و روی دستهایش راه می رفت . همه ی حیوانات سعی می کردند ماهی کوچولو را خیلی خوشحال کنند . آن قدر به ماهی کوچولو خوش گذشته بود که دلش نمی خواست ازجنگل برود . ولی با خودش فکرکرد حتما دوستانش درآب منتظرش هستند . این بود که از همه خدا حافظی کرد و همراه لاک پشت مهربان به ته آب برگشت . او چیزهای زیادی داشت تا برای ماهیهای کوچولو تعریف کند
#رسانه_تنها_مسیر
👶تولد تا هفت سال
@tavalodtahaftsaleghey
🍄☘🍄
🍄☘🍄☘🍄
🔙۵۵🔜
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کاردستی
آموزشی و جذاب
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
تولد تا ۷ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
#سه تا پنج سال
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۵۶🔜